آقای عسکراولادی! بیش از سه سال از عمر دولت یازدهم گذشت، در سه سال اخیر هم گفتمان دولت این بود که باید تحریمها برطرف شود تا مشکلات اقتصادی حل شود؛ الان که 9 ماه هم از اجرای برجام گذشته، جنابعالی تأثیر آن را روی حوزه اقتصاد و تجارت چطور میبینید؟
برای پاسخ به این پرسش، باید اشارهای به گذشته داشته باشیم. در دولت نهم و دهم ما گرفتاریهای زیادی داشتیم، به دلیل اینکه دنیا ما را تحریم کرد، نه تنها تحریم اقتصادی، بلکه تحریم شخصیتی کرد، به طوری که هیچ وزیری در دنیا حاضر به دیدار ما نبود، هر جای دنیا هم میخواستیم برویم، نمیتوانستیم خودمان را نشان بدهیم، هر وقت رئیس جمهور ما میرفت، سازمان ملل با یکی دو رئیس جمهور ازکشورهای درجه دوم و سوم دیدار میکرد، بنابراین وقتی نگاه میکنیم، میبینیم دولت قبل در کارهایش توفیق نداشت، البته در دولت نهم توفیقاتی شروع شد، ولی در دولت دهم نه.
این وضعیتی که میگویید، مطلق بود؟!
نه، عبارت مطلق را هیچ وقت نمیشود گذاشت، شرایط روز آن طور بود.
یعنی مطلقاً ما را بایکوت کرده بودند؟! اساساً چنین چیزی در دنیا ممکن است؟
در بعضی موارد بله! غربیها مطلقاً ما را بایکوت کرده بودند، ولی کل دنیا این کار را نکرده بودند، چین این کار را نکرده بود، ولی با این حال تبعیت میکردند از غرب به دلیل حفظ منافعشان.
روسیه هم با وجود اینکه در تحریمها به ظاهر شرکت نمیکرد، ولی بانکهای روسیه نسبت به ما تمکین نمیکردند و هنوز هم نمیکنند، یعنی با وجود اینکه الان حدود یک سال از اجرای برجام گذشته است، هنوز بانکهای روسی با بانکهای ما مراوده ندارند که البته مقصر را بانکهای ما میدانند که آن را توضیح خواهم داد.
دولت یازدهم وقتی تشکیل شد، نام خودش را گذاشت «تدبیر و امید»؛ تدبیرها شروع شد ولی امیدها پاسخ نداد و هنوز هم که هنوز است، امیدها در دولت یازدهم پاسخ نداده است.
چرا امید احساس نمیشود؟!
به دلیل اینکه آقای روحانی به مردم امید داد، ولی ارکان و ستاد دولت با مردم صادق نبودند و هنوز هم صادق نیستند! حرف ما به وزیران این است که با مردم صادق باشید، بانک مرکزی با مردم صادق باشد. به بهانه اینکه میخواهیم تورم را پایین بیاوریم، رکود را خریدیم! رکود همراه با تورم خطرناک است، هر وقت شما میخواهید تورم را مهار کنید، اگر همراه با تورم رکود بخرید، ورشکستگی میآورد و در همه دنیا هم این طور است.
ما رکود را پذیرا شدیم، در مقابل آمدیم تورم را یک رقمی کنیم، به ظاهر هم یک رقمی کردیم، اما من خودم اعتقاد ندارم تورم یک رقمی شده است. اگر من یک کارخانه خودروسازی ایجاد کنم و 100 هزار دستگاه خودرو تولید کنم و آنجا بگذارم، اما نتوانم بفروشم، این یعنی به ظاهر اینکه تورمی ندارم!
یعنی تقاضایی وجود ندارد؟
اگر تقاضا هم وجود داشته باشد، باز چیزی برای ارایه به مردم نیست، این مردم را گمراه کردن است، نه اینکه واقعیت داشته باشد! من تورم 8 درصدی را قبول ندارم، برای اینکه قابل لمس نیست.
خروج از رکود چطور؟ به نظر شما قابل لمس است؟
به معنایی که دولت میگوید، از رکود خارج شدهایم، اما واقعیت چیز دیگری است! ببینید، بعضی کارها را انجام دادهاند که به ظاهر خروج از رکود به شمار میرود، ما آمدهایم نفت را که یک میلیون بشکه میفروختیم، حالا رساندهایم به دو میلیون و اندی بشکه و این میزان میفروشیم، این خودش تولید است و از چیزی که نام آن را رکود میگذاریم، خارج میکند، اما خروج از رکود وقتی میسر و واقعی است که ما بتوانیم براحتی پول این نفت را بگیریم و در تولید و عمران به کار ببریم، بدهیهای دولت را پرداخت کنیم، رکود یعنی چه؟ رکود یعنی کسادی.
ما سه اصطلاح اقتصادی داریم؛ «رواجی، کسادی، مسادی». رواجی؛ یعنی جریان عادی است و مردم خرید و فروش میکنند و کارخانهها هم راحت تولید میکنند، کسادی؛ یعنی اینکه کارخانهها نمیتوانند تولید کنند یا تولید میکنند، ولی نمیتوانند بفروشند، مسادی هم این است که همین کالایی را که فروختهاند، خریداران پس میدهند، یعنی بدترین وضع ممکن که رکود توأم با تورم است که خیلی خطرناک است! اکنون ما در این وضع قرار داریم، در وضعیتی قرار داریم که بانکهای ما را بانکهای دنیا قبول ندارند، ما چرا نمیتوانیم با بانکهای دنیا کار کنیم؟ چون ترازنامه بانکها نشان از توفیق نداشتن آنهاست!
پس تأثیر برجام چه بوده است؟
این وضع داخلی اقتصاد ماست که بحرانی است؛ در برجام چند گام برداشتهایم که برخی از آنها توفیق داشته است، نخستین توفیق که در برجام داشتیم، آن قطعنامهای بود که شورای امنیت به نفع ما صادر کرد و سبب لغو قطعنامههای قبلی شد.
در طی دولت گذشته شش قطعنامه علیه ما صادر شد، هیچ دولتی در طول تاریخ 50 ساله سازمان ملل علیه هیچ دولتی در طی چند سال این تعداد قطعنامه صادر نکرده بود، ولی علیه ما صادر شد. با آن قطعنامه که نخستین نتیجه مذاکرات هستهای بود، آن شش قطعنامه شکست، وقتی قطعنامههای سازمان ملل شکسته شد، دنیا به جای اخم و ناراحتی روی خوش به ما نشان دادند؛ این نخستین گام بود.
دومین گام در برجام این بود که وقتی دیدند، این بازار برای پذیرایی آمادگی دارد، حرکت کردند و به عنوان هیأتهای تجاری برای فروش کالاهایشان به ایران آمدند. البته ما ایرادی که داشتیم و داریم، این است که هیأتهایی که میآیند، با این نگاه بیایند که اگر میخواهند کالا بفروشند، حاضریم بخریم، ولی در مقابل چیزی از ما بخرند که ما بتوانیم پول آنها را بدهیم، اگر بناست فقط چیزی بفروشند، ما از کجا پول آنها را بدهیم؟! خب نیایند. دسته دسته هیأتهای 100 نفری، 200 نفری، 50 نفری آمدند، اما نتیجه نگرفتیم؛ چون فقط آمدند که بفروشند. ما هم آماده بودیم که بخریم، ولی گفتیم شما در هیأتهایتان خریدار هم بیاورید که از ما هم کالا بخرند که پول شما را بدهیم، نفت را بخرید، سرمایهگذاری کنید، کاری انجام بدهید که ما رتق و فتق دوطرفه داشته باشیم. با این حال این رفت و آمدها ضرر نداشت، وضعیت ما را درک کردند، این گام دوم برجام بود.
گام سوم برجام هم این بود که بعضی از تحریمها آرام آرام شکسته شد، از جمله در بانکهای اروپا که آرام آرام شکسته شد، حتی به هواپیمای ما در فرودگاههای اروپا بنزین نمیدادند و هواپیمای ما بیبنزین بود، به ما بنزین دادند و این یک گام برجام بود، لوازم یدکی هواپیما را به ما نمیدادند، ولی بعد از برجام دادند، در خیلی از فرودگاههای دنیا پروازهای ما را قبول نمیکردند، اما این راهها باز شد. میشود گفت گام سوم برجام برقراری رابطه بانکی بود، اروپاییها آماده شدهاند که روابط بانکی را با ما باز کنند، ولی بانکهای ما نارسایی دارند، به عنوان مثال شما در قانون تجارت بینالمللی وقتی میخواهید محصولی را بخرید و وارد کشور کنید، اعتبار (ال سی) باز میکنید.
در ال سی باید درصدی را به صورت نقد سپرده بدهند، وقتی سپرده دادند، این ال سی باز میشود، حالا چه کسی ضامن ال سی است؟ بانک ضامن است. فروشنده محصول را به خریدار میدهد و اسنادش را میگیرد و میدهد به بانک خارجی تا پولش را بگیرد، بانک میگوید، من پولش را به تو (فروشنده) میدهم، اما از چه کسی بگیرم؟ از بانک ایرانی؟ من بانک ایرانی را سالم نمیدانم! تنها بانکهایی را قبول میکنند که تضمین بانک مرکزی ما را داشته باشند، اگر بانک مرکزی تضمین نکند، آنها قبول نمیکنند. پس دراین مرحله از برجام روابط بانکی دچار اشکال میشود.
آرام آرام بعضی از بانکهای ما مانند بانک سپه، ملی و کشاورزی که سرمایه و تضمین دولت را دارند، شروع کردهاند به کار کردن و برای اینها السی باز شده است، اما هنوز بانکهای آمریکایی این را قبول نکردهاند، گفتهاند ما بانک مرکزی ایران را هم قبول نداریم!
هفته گذشته اتفاقی افتاد که یک سازمان وابسته به خزانه داری آمریکا به نام اُپَک اعلام کرد، معاملات دلاری ایران اگر در بانکهای آمریکا نباشد، مجاز است، با این کار راه را باز کرد برای بانکهای اروپایی، بانکهای ژاپنی و چینی، اکنون بانکهای دنیا که رابطه دلاری با ما داشتهاند، اگر این رابطه به بانکهای آمریکا مربوط نشود، مشکلی ندارند، پس دراین مرحله هم توفیق داشتیم، نمیشود گفت نداشتیم، الان آلمانیها هم آمدهاند.
پس انتقادهای تاجران و بازرگانان ما که از باقی بودن موانع گلایه میکنند، برای چیست؟!
بازرگانان گلایه میکنند؛ چون در بازی نیستند! تمام این کارهایی که میگویم، دولتی است، ما در اینجا با دولت خودمان مشکل داریم که همه کارهایش دولت محور است و تمام هیأتهایی را که برای معامله میآیند، با بخش دولتی درگیر میکنند، بخش خصوصی را به بازی نمیگیرند، انتقاد تاجران به این دلیل است.
همه دنبال دولت هستند، مثلاً شما روزنامه دارید و میخواهید کاغذ بخرید، به شما نمیفروشند، میگویند باید بروید از وزارت فرهنگ و ارشاد که فلان شرکت را دارد، بخرید! بتازگی آقای رئیس جمهور به شرق آسیا رفت، از 50 بخش تجاری همراهش، فقط دو نفر از بخش خصوصی بودند!
چرا ما اینقدر دولتزده هستیم؟ ریشه این مشکل به چه برمیگردد؟
ریشهاش در تمرکز دولتی است؛ یعنی دولتهای پس از انقلاب ترجیح میدهند، قیمومیت داشته باشند، نه کار ستادی و خدماتی. من همیشه این را فریاد میزنم، اما آنها نمیپذیرند، در نتیجه این گلایهها به وجود میآید.
اکنون 800 واحد تولیدی کوچک و متوسط دچار مشکل مالی هستند، میآیند به هر کدام که دولتی هستند، کمک میکنند، هر کدام خصوصی هستند نه! مثلاً ایران خودرو یک شرکت دولتی است، خب چرا؟ لوازم یدکی و فروش خودرو را بدهیم دست مردم، همه چیز را نباید خودتان بفروشید، من میگویم این نفت «انفال» است و برای دولت و ملت است، اما یک نفر که در اردبیل میخواهد یک پیت نفت بخرد که بخاریاش را روشن کند، او هم باید برود از دولت بخرد؟! شعبه نفت باید خصوصی باشد، اما متأسفانه دولتی است.
من به تمام رؤسای جمهور هم همیشه گفتهام که این قیمومیت شما مملکت را نابود کرده است، تمام عدم توفیقمان به این دلیل است، بعداً چه میشود؟ یکی از نتایج اصلی این کار فساد است، این سبب فساد میشود؛ چون یک طرف خزانه مملکت است و یک طرف هم چند شرکت دولتی است. فسادها را ببینید، یک طرف دولت است؛ چون آنجا پول است، من و شما به عنوان دو تاجر خصوصی اگر بخواهیم معامله کنیم، نمیتوانیم سر هم را کلاه بگذاریم، باید رضایت همدیگر را جلب کنیم، وقتی میتوانیم سر هم کلاه بگذاریم که یک طرفمان به یک جایی وصل باشیم، به یک بانک یا خزانه دولتی، در نتیجه یک طرف به آن پولی که طرف مقابل به آن دسترسی دارد، طمع میکند و در نتیجه فساد شروع میشود.
معتقدید، برجام به صورت گام به گام توفیقاتی داشته و به روابط بانکی هم اشاره کردید؛ آیا میتوانیم با اطمینان بگوییم که امروز دیگر مشکلی مانند عدم گشایش ال سی یا عدم اتصال به سوئیفت وجود ندارد و حل شده است؟!
به صورت صد درصد خیر، اما 50 تا 60 درصد آن حل شده است. در ارتباط با بانکهایی در دنیا که بانکهای ما را قبول دارند، مشکل حل شده است، ما 28 یا 30 بانک داریم، شماری از این بانکها با دنیا مراوداتشان را آغاز کردهاند، برای آنها مشکل حل شده است، اما برای بقیه حل نشده است.
دلیل آن چیست؟ به نظر شما نباید در خود برجام فکری به حال این نقیصه میکردند؟
دلیل آن این است که بانکهای ما ناقص هستند و قدرت ندارند! ببینید این بانکها دو نوع دارایی دارند؛ یک بخش از دارایی آنها برای سرمایهشان است که از بس ضرر کردهاند، از بین رفته است. یک نوع از دارایی هم که دارند، طلب از دولت است، اما دولت ندارد که به آنها بدهد، در نتیجه اینها ضعیف شدهاند و قدرت ندارند.
ابتدا دولت باید بدهیهایش را به بانکها پرداخت کند، دوم سرمایه بانکها را افزایش دهد؛ چون سرمایه اصلی خودشان براثر زیانهای متوالی از بین رفته است، بسیاری از بانکهای ما باید بازسازی شوند، باید افزایش سرمایه بدهند، طلبهایشان را از مردم بگیرند و دولت هم طلبش را بدهد تا بانک قدرت پیدا کند. اگر این قدرت را نداشته باشد، درگیر فساد میشود؛ چطوری؟ مثلاً شما پنج میلیارد تومان بدهی به بانک دارید، اما ندارید که پرداخت کنید، مجبورید بروید تمدید کنید تا میخواهید تمدید کنید میگوید 20 میلیون بریز به حساب همسرم یا خواهرم! این فساد است و در همه شرکتهای دولتی هم فساد وجود دارد.
پدیده پرداختهای نجومی هم یک نوع فساد است؛ به نظر شما این از کجا ریشه گرفته است؟
از همین درآمدهای کاذب دولتی! ببینید درآمدهای کاذب برای شرکتهای دولتی ایجاد کردند، وقتی ایجاد کردند، هیأت مدیره آن را تأمین کرد و بعد هم طبق قانون خود هیأتهای مدیره برای خودشان پاداش درست کردند!
این متأسفانه قانون است، قانون ثبت شرکتها میگوید، هیأت مدیره باید تصمیم بگیرد. مثلا در اتاق بازرگانی هفت نفر هیأت رئیسه داریم، مثلا دبیر کل میخواهد بیاید، چه کسی باید تصمیم بگیرد؟ همان هیأت هفت نفره!
به نظر شما تفکر موجود در برخی دولتها که به چشم خاص به مدیران نگاه میکنند، به این وضعیت دامن نمیزند؟
نه، این به علت تفکر موجود نیست، فساد به دلیل ساختار بیمار اقتصادی کشور است؛ یعنی همان قیمومیت. اگر ساختار بیمار اقتصادی کشور حل شود، این طور نمیشود. همه قضات ما خوب هستند، اما یک پرونده میآید نزد یک قاضی، 100 برگ است و وقتی آن را ورق میزند میبیند 50میلیارد، 100 میلیارد باید جابه جا شود، حالا حقوق او چقدر است؟ دو میلیون تومان! خیلی آدم محکمی میخواهد که شریح قاضی نباشد.
حضرت آقا فرمودند، پرداختهای نجومی اعتماد مردم را به نظام سلب میکند؛ به نظر شما برخورد دولت با این پدیده قوی و کافی بوده است؟
دولت آنقدر گرفتار است، آنقدر درگیر انتخابات است که اصلاً به این مسایل دقت نمیکند، باور کنید اصلاً حواسش نیست! اصلاً نمیرسد به این کارها.
خب به نظرتان این مسأله که دولت حواسش نیست، قابل قبول است؟
قابل قبول نیست؛ این همان اصلی است که ما میگوییم، یعنی دولت باید کوچک شود. حرف ما این است که آقای معاون اول، شما که به عنوان رئیس ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی کار میکنید، اینکه آقا میگوید «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» یعنی اینکه شما اقدام و عمل نکردید! آقا مدام میگوید، ولی شما انجام نمیدهید.
یک ماه قبل من به همراه چند نفر از دوستان از آقا تقاضا کردیم که اجازه بدهید ما 5 - 4 نفر که مورد اعتماد شما هستیم، برویم در ستاد اقتصاد مقاومتی دولت که ما را مشاور کنند؛ آقا هم به رئیس جمهور گفتند، ما هم طبق دستور آقا رفتیم پیش رئیس جمهور، خیلی صمیمانه در اتاق خاص خودش نشستیم، گفت کارها دارد ردیف میشود، اما در نهایت ما را راه ندادند. اینقدر گرفتاریهای دیگری دارند که اصلا نمیرسند. باید آن اصل حل شود؛ یعنی دولت کوچک شود و قیمومیت و عاملیت دولت تبدیل به حاکمیت شود.
اشاره کردید که برجام در نگاه کلی توفیق داشته است؛ آیا مردم کوچه و خیابان هم این توفیق را حس میکنند؟!
حس نمیکنند، ولی به دست آوردهاند؛ چون برجام حسی نیست. اگر حس نمیکردند که گرسنه میماندند، این گندمی که ما الان میخریم، نتیجه برجام است، این لوازم یدکی که میخریم، از نتایج برجام است، اینکه بدهی دولت کم شده و نفت را از ما میخرند و روزی دو میلیون و 500 هزار بشکه نفت صادر میکنیم، پولش را هم میگیریم، نتیجه برجام است، ولی پول نفت در نظام ما مصرف میشود، دولت بدهیاش را میدهد، برنامههای عمرانی ناقصش را اجرایی میکند، اینها همه نتایج برجام است، من که در کوچه و خیابان راه میروم که نمیفهمم برجام چیست.
ولی مردم کوچه و خیابان تحریمها و تأثیر آن را که خوب میفهمند.
انصاف داشته باشیم، تحریمها کم شده است. هواپیماهای ایران ایر هر روز مشکل داشتند، لوازم یدکی نداشتند و هر روز تأخیر داشتند، اکنون این مشکل حل شده است.
مثلا از فرودگاه لندن میخواستیم بیاییم تهران، باید 12 ساعت معطل میشدیم و میرفتیم در کوچه پس کوچهها بنزین میخریدیم، خلبان ما 12 یورو بدهد، بنزین بگیرد، الان دارند این کار را طبق روال میکنند و این نتیجه برجام است، این چیزی نیست که من در جیبم ببینم، برجام دارای توفیق بوده است، به غیر از قسمت آخر که آن هم سیاسی است. ما در سوریه حضور داریم، در عراق حضور داریم، در یمن و بحرین صاحب حرف هستیم، به ما میگویند از آنجا بروید، این قسمت حل نشده است که البته اینها سیاسی است.
رهبری هم فرمودند که این مسایل خط قرمز ماست!
بله، امام حسین(ع) برای چه شهید شد؟ «هیهات منا الذله»، آقا هم این را عملاً میگوید، اگر ما از این خط قرمزها عبور کنیم که میشویم مانند زمان شاه! نفت را بفروشیم و خرجمان را درآوریم و باقی جاها هم دخالت نکنیم، این کاری است که شاه میکرد، اما این با نظام ما همخوانی ندارد، پس باید با سیاست و درایت بتوانیم اهداف آقا را پیاده بکنیم تا موفق شویم که البته طول میکشد.
یک بحث دیگری هم که با دولت داریم، این است که دولت از بخش خصوصی کمک فکری نمیگیرد، امثال من را قبول ندارد، این مواردی را که من با شما مطرح میکنم، قبول ندارد، علنی به امثال من میگوید حرف نزن!
آقای عسکراولادی؛ آیا امروز اتاق بازرگانی واقعاً و عملاً نماد بخش خصوصی در کشور ما هست یا خیر؟
امروز اتاق بازرگانی باید نماد بخش خصوصی کشور باشد اما نیست!
چرا نیست؟
چون خود بخش خصوصی هم اتاق بازرگانی را قبول ندارد؛ زیرا اتاق بازرگانی الان نماد بخش دولتی شده است! ما اینجا با اتاق خودمان مشکل داریم، ولی چیزی نمیتوانیم بگوییم. برای اینکه این اموال و سرمایه را دولتیها به اتاق هدیه میکنند. یک لایحه بدی را آقای نهاوندیان به مجلس برد که یک در هزار فروش را میگیرند به عنوان کارت بازرگانی که سالی 400 میلیارد تومان میشود، برای چه میگیرند؟ ما در اتاق چنین پولی لازم نداریم، ولی میگیرند، این دولتی شدنهاست که سبب مشکل میشود.
ما پس از جنگ تحمیلی تا به امروز چهار دولت را گذراندهایم، اگر بخواهید یک نقد کلی به عملکرد اقتصادی این چهار دولت داشته باشید، به چه نکاتی اشاره میکنید؟
به نظر من دولت اصلاحات توانست با دنیا حرف بزند، اما دولت آقای احمدینژاد نتوانست، دولت آقای روحانی هم با دنیا حرف میزند، ولی آنقدر خودش را گرفتار کرده است که هنوز پاسخ آن تدبیرها را نگرفته است، ولی دارد تقلا میکند.
رویکرد غالب در این چهار دولت، به اقتصاد اسلامی نزدیکتر بوده است یا اقتصاد سرمایهداری؟
هیچ کدام! اصلا اقتصاد اسلامی نداریم، اقتصاد سرمایهداری هم نداشتهایم؛ یک اقتصاد توأم با فساد داریم. ما متأسفانه در ساختار بد اقتصادیمان داریم مردم را حرامخوار میکنیم.
چه کسی مقصر است؟!
دولتها و سوء مدیریتها.
شاید بعضیها به شما بگویند دارید سیاهنمایی میکنید!
خب بگویند سیاهنمایی، ولی این سوء مدیریت دولتهاست.
گمان میکنید بزرگترین خطری که الان بیخ گوش دولت وجود دارد، چیست و چطور باید حل شود؟
اکنون بزرگترین دغدغهای که من برای دولت یازدهم میبینم و هر روز هم تذکر میدهم، بیکاری است. من بتازگی به آقای رئیس جمهور گفتم، شهیدرجایی وقتی آمد، گفت کابینه من 36 میلیون است، یعنی زمان رجایی جمعیت ایران 36 میلیون بود، از رجایی 35 سال گذشته است، الان که 35 سال از آن روزها گذشته، کابینه شما 80 میلیون است؛ یعنی الان 44 میلیون نفر زیر 35 سال سن داریم!
یعنی هر سال 1700 هزار نفر در مرز 20 تا 25 سالگی تحویل جامعه میدهید، اینها مسکن میخواهند، ازدواج میخواهند، لباس و غذا میخواهند و همه را هم با شغل به دست میآورند.
هیچ کدام! اصلا اقتصاد اسلامی نداریم، اقتصاد سرمایهداری هم نداشتهایم؛ یک اقتصاد توأم با فساد داریم. ما متأسفانه در ساختار بد اقتصادیمان داریم مردم را حرامخوار میکنیم.
آقای رئیس جمهور دغدغه اصلی شما در سال 96 بیکاری است، اگر ما توانستیم بیکاری را در سال 96 حل کنیم و حداقل سالی یک میلیون و 200 هزار شغل ایجاد کنیم، مملکت رو به آرامش میرود، اگر نتوانیم، خطر زیادی در نسل جوان داریم. این جوان چقدر برود در پارک و سینما، چقدر برود کتابخانه؟ او همسر میخواهد، سر او باید گرم شود، او خانه میخواهد، با شغل باید همه اینها را تأمین کند.
من اعتقاد دارم در شش ماه آخر سال 1395 و 12 ماه سال 1396 هر دولتی روی کار بیاید، باید دغدغه بیکاری داشته باشد؛ اگر مشکل بیکاری را حل نکنیم، مشکلات جدی در راه است.
نظر شما