قطعات متعدد پازل کنار یکدیگر مینشینند تا کلیتی یکپارچه را تصویر کنند. بی شک آینده جامعه در گرو داشتن نیروی انسانی با دانش، متعهد و متخصص است که در فرایند جامعه پذیری چه توسط خانواده و چه توسط سایر نهادهای جامعه پذیر مانند آموزش و پرورش و رسانهها، آموزش دیده است و آمادگی پذیرش مسؤولیت را در جامعه دارد. این گزارهها، یکی از شرایط مطلوبی است که میتواند یک جامعه را در مسیرتوسعه قرار دهد. رسیدن به کلیت و تصویری مانند گام برداشتن در مسیر توسعه، نیازمند شرایط متعدد(قطعات پازل مورد نظر) است. تصور کنید پای شرایط فرهنگی یک خانواده بلنگد! یا تصور کنید شرایط اقتصادی خانوادهای مطلوب نیست، آن وقت است که با توجه به شکاف عمیق آموزشی در کشور، فرزندان آن خانواده از تحصیلات با کیفیت محروم میشوند و بچههایی که در خانوادههایی با سطح اقتصادی بالا قرار گرفتهاند، پلههای ترقی را بی هیچ زحمتی طی میکنند! پازل رسیدن به توسعه در صورت فقدان مهم ترین قطعاتش، نمیتواند تصویری جامع برای ما ترسیم نماید، مگر اینکه شرایط را تغییر دهیم، مگر اینکه تلاش کنیم شکافهای موجود که شرایط حاضر را بازتولید میکنند، ترمیم یابند.
یکی از ایدههای مطرحی که در دهههای اخیر- هر چنداندک- بر آن تأکید میشود؛ مفهوم کارآفرینی اجتماعی است، مفهومی که با پیوند بجا و درست اقتصاد و شرایط اجتماعی در تلاش است شرایط افراد جامعه را به سمت شرایط مطلوب سوق دهد. ایدهای که بدرستی دریافته است توجه صرف به مقوله اقتصاد در جامعه و غفلت از سایر ابعاد فرهنگی و اجتماعی، یک جامعه نامتوازن را به ارمغان خواهد آورد. در همین زمینه چندی پیش در نشریه «هاروارد بیزنس ریویو» گزارشی از تجربه راهاندازی بنیاد آرزو در فقیرترین مناطق روستایی افغانستان منتشر شد. «داک ورث» مبنای کلیدی فعالیت بنیاد آرزو را به این شکل بیان میکند: ما با تمرکز بر تولید صنایع دستی در افغانستان و صادرات آن صنایع به بازارهای خارجی ، مشاغلی پایدار با درآمدی مناسب در فقیرترین مناطق روستایی افغانستان ایجاد کردهایم. درآمد مناسب این مشاغل سبب شد خانوارهای متعددی برای حضور در این مشاغل صف بکشند. سپس ما از فرصت استفاده کرده و اشتغال در این مجموعه را بر اصلاح برخی عادتهای فرهنگی غلط مشروط کردیم. این گزارش ادامه میدهد: کارگاههای صنایع دستی ما اغلب در فقیرترین روستاهای افغانستان مستقر هستند، مناطقی که تبعیض شدید علیه دختران و زنان وجود دارد، بخش بزرگی از دختران به مدرسه فرستاده نمیشوند و بخش بزرگی از زنان باردار هم با وجود دسترسی به پزشک متخصص به دلیل تعصبات محلی نزد پزشک فرستاده نمیشوند. در چنین شرایطی خانوادههایی که مایل به اشتغال در بنیاد «آرزو» هستند، باید علاوه بر امضای قرارداد اقتصادی، یک قرارداد اجتماعی را هم امضا کنند و تعهد دهند که فرزندان خود را اعم از دختر و پسر به مدرسه بفرستند، چکاپ منظم پزشکی را برای کودکان خود انجام دهند و مادران باردار را از ابتدای بارداری تا زمان زایمان تحت نظارت منظم پزشک قرار دهند.
بنابراین تجربه موفق بنیادکارآفرینی «آرزو» در افغانستان از پیوند درست اقتصاد و شرایط اجتماعی و فرهنگی حکایت دارد. توجه صرف به جنبههای اقتصادی بدون توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی و قرار دادن کسب سود به عنوان تنها هدف یک کارآفرینی موفق، نمیتواند شرایط را آن گونه که مطلوب است تغییر دهد، بویژه اگر ایجاد اشتغال و کارآفرینی در بستر و فضایی صورت پذیرد که فقر اقتصادی و فقر فرهنگی توامان ریشه دوانده باشند.
۲۹ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۷
کد خبر: 466539
نظر شما