همدلی توانایی فرد در درک احساس، هیجان و افکار دیگران است. به بیان سادهتر میزان همدلی افراد نشان می دهد چقدر می توانند خود را جای دیگران بگذارند، درد آن ها را بفهمند و در بهبود شرایط شان کوشا باشند.
کم رنگ شدن حس همدلی در جامعه نیز میتواند منجر به بروز رفتارهایی شود که فضای جامعه را به محیطی برای رقابتهای خصمانه تبدیل می کند.
ضرورت پرداختن به همدلی و راهکارهای گسترش آن در جامعه ما را بر آن داشت تا گفتوگویی با دکتر حسین فکوری؛ روانشناس و استادیار دانشگاه داشته باشیم تا بتوانیم چشماندازی از ناکارآمدیهای ناشی از بیتوجهی به مقوله همدلی ترسیم کنیم و به سوی شناخت و رفع مشکلات موجود گام برداریم.
*آقای دکتر! همدلی به چه معناست؟
**همدلی یکی از احساسات انسانی است که عوامل تربیتی می تواند آن را تقویت و یا تضعیف کند. اگر بخواهیم همدلی را به صورت مفهومی درک کنیم باید به شعر حکیمانه سعدی اشاره ای داشته باشیم. آنجا که می گوید «بنی آدم اعضای یکدیگرند – که در آفرینش ز یک گوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار – دگر عضو ها را نماند قرار ».
در گذشته مردم نه تنها در زمینه همدلی بلکه در زمینه سایر علوم همچون نجوم، پزشکی، حقوق وعلوم اجتماعی نیز کل نگر بودند.
هنگامی که فردی به طبیب مراجعه می کرد و می گفت سردرد دارد، قلبش می سوزد و در پاهایش احساس خارش دارد، پزشک با دقت به حرف او گوش می داد و برایش داروی مفید و اثر بخش تجویز می کرد. اما اکنون اگر بیماری با این علایم به پزشک مراجعه کند پزشک او را به تخصص های گوناگون ارجاع می دهد.
متاسفانه اکنون جامعه انسانی در تمام زمینه ها حتی خانواده جزیی نگر شده است. به همین دلیل خانواده های تک فردی در حال گسترش هستند. همسایه ها و فامیل از یکدیگر خبر ندارند و به نظر می رسد از زمانی که جوامع انسانی مفاهیم ارزشمند اسلامی و فرهنگی را به فراموشی سپرده اند انسان ها نسبت به یکدیگر بی تفاوت شده اند.
اگر قبول کنیم که همه ما خلیفه خداوند هستیم و همه از یک منشأ ریشه گرفتهایم که در نهایت نیز به یک جا میرویم، میتوانیم به ریشه همدلی نیز دست پیدا کنیم.
در قرآن کریم بارها انسانها با هم جمع بسته میشوند و در سوره حمد نیز آمده است« تنها تو را میپرستیم ».خداوند در جاهای دیگر هم از انسانها میخواهد که همه با هم مرا عبادت کنید. انسانها گر چه از نظر جسمی، فرد هستند اما از نظر روحی، جمع هستند و کل جهان هستی واحد است. ما در رابطه با جسم با هم، همکاری میکنیم در خصوص روح، همفکریمیکنیم، در خصوص نفس با هم همراهی و در خصوص دل، همدلی میکنیم.
*به نظر شما کم رنگ شدن حس همدلی چه تبعاتی در جامعه دارد؟
**افزایش افسردگی و اعتیاد و گرایش مردم به نگهداری از حیوانات خانگی را می توان از آسیب های کاهش همدلی در جامعه برشمرد. کسی که نتواند در جامعه برای خود همدل و همزبانی پیدا کند برای رهایی از تنهایی به نگهداری سگ و گربه رو می آورد.
علاوه بر این افزایش بیماری های روانی وجسمی را نیز می توان از دیگر آسیب های نبود حس همدلی در خانواده عنوان کرد که نه تنها در ایران بلکه در کل جامعه بشری رو به افزایش است و در واقع احساس را به سوی پوچ گرایی و سطحی نگری سوق داده است.
متاسفانه اکنون این پوچ گرایی و سطحی نگری به هنر از جمله موسیقی های ما نیز سرایت کرده است. در گذشته بیشتر خوانندگان ما اشعار حافظ، سعدی و مولانا را می خواندند اما اکنون نه تنها اشعار معنا و مفهومی ندارد بلکه با شنیدن بیشتر آن ها شنونده دچار سردرد نیز می شود.
* چه راهکاری می توان برای ترویج همدلی در خانواده و به تبع آن جامعه پیشنهاد کرد؟
** همدلی نیاز به فرایندی دارد که از درون هر فرد نشأت می گیرد و به انسانهای دیگر هم سرایت میکند. همدلی یک عمل بینشی است، نه دانشی. دانش، قابل آموزش دادن است و بینش؛ رفتاری است که باید در بین افراد خانواده و جامعه نهادینه شود. این کار باید با ترویج و تکرار سخنان بزرگان نظیر سعدی، حافظ، مولوی، عطار و فردوسی به دیگران القا شود.
ما باید از خودمان شروع کنیم. هر فرد به نزدیکان خود، به کارمندانش و دیگران اطرافیانش توجه کند تا این رفتار به مرور به دیگر افراد سرایت میکند.
وقتی ما یک فرد نا امید را امیدوار و مشکل یک نفر را حل می کنیم، یا به فردی کمک کرده و موجبات شادی او را فراهم میکنیم، خودمان نیز احساس رضایت خواهیم داشت. زیرا ما جزیی از کل واحد هستیم و هر کجا که همدلی کنیم جهان هستی برای ما پاداش به ارمغان خواهد آورد و ما به شادی درونی دست پیدا میکنیم. به همین ترتیب آثار اجتماعی همدلی بهمراتب بیش از آثار فردی آن می باشد.
* افزایش همدلی در جامعه به چه عواملی بستگی دارد؟
**در مرحله نخست خانواده است، باید در خانوادهها به فرزندان مهربانی داده شود، کسی که مورد مهربانی قرار نگرفته باشد نمیتواند به دیگران محبت کند. در سطوح بالا هم وقتی ما شاهد نوعی خشونت هستیم، ریشه آن را باید در نظام تربیتی خانواده جست و جو کنیم.
پس از خانواده نظام آموزشی این مسوولیت را برعهده دارد. در مدارس معلمان باید پدرانه و مادرانه رفتار کنند. دانش آموزی که در مدرسه مورد خشونت قرار بگیرد و یا شاهد خشونت معلم به دیگر دانشآموزان باشد، نمیتواند در جامعه به دیگران محبت کند.
پس از خانواده و مدرسه، جامعه نقش مهمی در ایجاد حس همدلی دارد. وقتی جوانی در جامعه با مشکل بیکاری مواجه میشود، نسبت به آن جامعه حس همدلی نخواهد داشت و نمیتوانیم از او انتظار بروز رفتار همدلانه داشته باشیم. به این ترتیب افراد جامعه نسبت به یکدیگر بی تفاوت می شوند و به مرور زمان انسان ها به ربات های بی احساسی شبیه خواهند شد که تنها و بی تفاوت از کنار یکدیگر عبور می کنند.
با این حال باید امیدوار بود. به اعتقاد من طی سال های اخیر مردم به این نتیجه رسیده اند که باید سبک گذشته را الگوی زندگی خود قرار دهند و سال ها پیش این مهم از سوی بزرگانی نظیر مولانا پیش بینی شده است. همانطور که در اشعار ایشان می خوانیم « هر کسی کو دور ماند از اصل خویش- باز جوید روزگار وصل خویش».به طور حتم شما هم مانند بیشتر ساکنان کلانشهرها دوست دارید اوقات فراغت خود را خارج از شهر و در خانه باغ ها سپری کنید. این نشان می دهد ما سبک زندگی های قدیمی را به سبک فعلی ترجیح می دهیم و این یکی از لایه های سطحی رفتار ماست که قابل رویت است به طور حتم در سایر زمینه ها نیز چنین بازگشتی خواهیم داشت.
نظر شما