صرافان گفت: مهمترین ارمغانی که هر کس از این سفر با خودش می‌آورد همان اتفاقی است که در کربلا افتاد؛ یعنی عطش و تشنگی. عطشی که محبان را دوباره جذب می‌کند تا این سفر را تجربه کنند.

مهم‌ترین سوغات سفر اربعین، عطش است

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، در سال‌های اخیر بسیاری از شاعران کشورمان هم‌گام با دیگر مردم کشورمان در روزها و شب‌های منتهی به اربعین خود را با پای پیاده به کربلا می‌رسانند تا به زیارت حضرت امام حسین (ع) و یاران شهیدشان موفق شوند. در سلسله مطالبی قصد داریم پای سخن و نوشته‌های شاعرانی بنشینیم که در سال‌های گذشته توفیق زیارت اربعین را داشته‌اند.

قاسم صرافان از شاعران جوانی است که سال گذشته توفیق این زیارت پربار در اربعین حسینی را داشته است که با او گپ و گفتی درباره حس و حالش در این سفر داشته‌ایم.

این شاعر درباره حس و حالش در پیاده روی اربعین گفت: همه چیزهایی که قبلا دیده بودم و شنیده بودم در این سفر عینیت داشت و مردم از هر صنفی و گروهی هر چه در توانشان بود در موکب‌ها نذر کرده بودند و در اختیار زوار قرار می‌دادند. از سوی دیگر این قدم زدن‌ها یادآور حال و هوای اسرای کربلا بود که با پای پیاده به سمت شام حرکت کردند و از جهتی هم لبیکی بود به ندای هل من ناصر که از سال 61 هجری سر داده شده بود و یک اعلام آمادگی هم برای بودن در رکاب منتقم عاشورا حضرت امام زمان (عج) بود.

وی افزود: اربعین، ترکیبی از زیبایی و معرفت و یک فرهنگ اصیل است. خود اربعین یعنی عدد 40هم عدد تکامل است و اربعین می‌خواهد عاشقان را به آن تکامل برساند.  آدم‌ها مثل رودهای جاری به سمت کربلا در حرکت هستند و همه در سیر تکاملی قرار دارند و در نقطه تعالی بشر که عشق است با هم همگرا شده اند و به یک نقطه می‌رسند که مزار سید الشهدا و ثار الله است که همه را به سوی این نقطه می‌کشاند. و ندای هلا بیکم که معنای خوش آمدید دارد و از جانب مردم عراق شنیده می‌شود، انگار از جانب آقا امام حسین (ع) به همه گفته می‌شود و دل همه را به سمت کربلا می‌کشاند.

صرافان اظهار داشت: به قول یکی از دوستان کربلا خانه ماست ما به کربلا نمی‌رویم ما به کربلا بر می‌گردیم و این حس و حالی که همه در اربعین پیدا می‌کنند از یک اصل خبر می‌دهد که همه به سویش بر می‌گردند. مولانا می‌گوید:

هر کسی دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

انگار همه روزگار اصل خود را در کربلا می‌یابند. من فکر می‌کنم اربعین تاثیر بی نظیری در آماده سازی مردم و شیعیان برای ظهور دارد تا حضورشان در کربلای آخر الزمان را تمرین کنند و ان شاء الله با کمک این عاشقان شاهد حضور آقایمان باشیم.

این شاعر درباره بزرگترین رهاورد سفر برایش هم گفت: تماشای همین عاشقی‌ها و دلدادگی‌ها برای شاعر بالاترین نعمت است. یعنی شهود و شهادت به این عشق که در قدم‌ها و نفس‌های زوار جاری است و من این حس را واقعا تجربه نکرده بودم و همه ارکانی که ما در شعر لازم داریم یعنی عشق و معرفت و زیبایی و... در لحظه لحظه این حرکت قابل تماشا است و شاعر با تماشای این صحنه‌ها دل و ذهن خود را می‌تواند بارورتر کند.

صرافان در پاسخ به این سوال که در آن فضا شعر هم گفتید یا خیر اظهار داشت: من شعرهایی را از قبل گفته بودم و به صورت سرود ساخته شده بود، گوش می‌دادم اما بعد از برگشت، شعرهایی را نوشتم. چند بند از یکی از آنها را می‌خوانم:

خون چرا از دوری خاکت نبارم؟ کربلا

مانده‌ ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا

گفته‌ اند از آسمان‌ها، من ولی از کودکی

در هوای بوی خاکت بی‌ قرارم کربلا

روزها را هی شمردم تا که شد وقت سفر

تا بیایم لحظه‌ها را می‌ شمارم کربلا


آمدم، رفتم، چه می‌ شد برنگردم یک سفر

مثل حر روزی بگیری در کنارم کربلا


صرافان گفت: مهمترین ارمغانی که هر کس از این سفر با خودش می‌آورد همان اتفاقی است که در کربلا افتاد. یعنی عطش و تشنگی. عطشی که محبان را دوباره جذب می‌کند تا این سفر را تجربه کنند و لذتی که از این سفر در کام زائران می‌نشیند، باعث می‌شود سال‌های بعد آن را تکرار کنند و این عطش، سوغاتی است که همه با خود از این سفر می‌آورند و به همین دلیل علاوه بر کسانی که هر سال جدید به این قافله اضافه می‌شوند،‌ زائران سال قبل هم در این جمع شرکت کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.