به گزارش قدس آنلاین به نقل از مشرق، تعداد زیادی ایرانی در زندانهای ترکمنستان هستند و در بدترین زندانهای دنیا روزگار خود را سپری میکنند. هرچند تعداد دقیق این افراد مشخص نیست، اما آمارها عمدتاً بین 300 تا 500 نفر را نشان میدهند. به نظر میرسد اکثر این هموطنان به خاطر پاپوشی که دولت ترکمنستان برای آنها دوخته و بعضاً به خاطر تلاش برخی شرکتهای باربری برای قاچاق مواد مخدر به ترکمنستان در این کشور بازداشت شدهاند. وضعیت خود این افراد در زندانهای ترکمنستان و شرایط خانوادههایشان در ایران حقیقتاً اسفبار است.
وقتی «جواد ابوطالبی» (چپ) را در ترکمنستان دستگیر کردند، پسرش «امیرصدرا» دو سال و نیم بیشتر نداشت
تلاشها برای انتقال این زندانیها به ایران طی سالهای گذشته ادامه داشته است و خانوادههای این زندانیان از اسفند سال 93 که قرارداد انتقال محکومین میان رؤسایجمهور دو کشور به امضا رسید، بیش از هر زمان دیگری چشم به راه هستند تا خبرهای خوبی در اینباره بشنوند. با این وجود، هنوز خبری از اجرایی شدن این قرارداد (که تا تیرماه سال 95 توسط قوههای قضائیه و مجالس دو کشور نهایی هم شد) نیست.
مشرق قصد دارد تا مصاحبههای خود با تعدادی از خانوادههای زندانیان ایرانی در ترکمنستان را منتشر کند. امید است اطلاع و جلب توجه مسئولین محترم به وضعیت این خانوادهها، موجب تسریع در روند اجرای قرارداد انتقال محکومین شود تا دستکم این خانوادهها امکان ملاقات حضوری با عزیزانشان در کشور خودمان را پیدا کنند. گزارشها و مصاحبههای قبلی مشرق در خصوص زندانیان ایرانی در ترکمنستان را میتوانید از انتهای همین خبر بخوانید.
آنچه در ادامه میآید، مصاحبه با خانم «ابوطالبی» مادر «جواد ابوطالبی» یکی از زندانیان ایرانی در ترکمنستان است.
توضیح بدهید که چرا پسرتان در ترکمنستان دستگیر شد، حکمی که برای او صادر شده چیست و چند وقت است که در زندان است.
پسرم از 15 تیرماه سال 92، یعنی حدود سه سال و نیم، است که در ترکمنستان زندانی است. ابتدا در زندان «ماری» بود، اما الآن او را بردهاند به «سیدی» که زندان بسیار بدی است. من از بهمنماه سال گذشته که برای دیدن پسرم به ترکمنستان رفتم، تا الآن دیگر هیچ خبری از او ندارم.
ترکمنستان 4 گرم مواد مخدر را از سه راننده که در کنار هم بودهاند گرفته و چون معلوم نبوده این مواد متعلق به کدام راننده است، همه را بازداشت کرده است. حتی در حکم پسرم اصلاً ننوشتهاند که مواد مخدر حمل میکرده یا مصرف کرده است. فقط نوشته به علت «عیاشی و تماشا» او را به 9 سال زندان محکوم کردهاند.
«امیرصدرا» اکنون شش سال دارد، اما هنوز از وقتی پدرش در ترکمنستان به زندان افتاده، نتوانسته است پدرش را ببیند
زمانی که پسرم زندانی شد، نوهام دو سال و نیم داشت، اما الآن شش سالش است؛ اوایل خیلی متوجه نبود، اما الآن خیلی برایمان سخت شده است؛ خیلی بهانه بابایش را میگیرد.
من و همسرم، یک پسر داریم و دو دختر. سرمایهمان هم همان ماشینی بود که پسرم با آن کار میکرد. از بانک وام گرفتیم و مقداری از وسایل زندگیمان را هم فروختیم و با پولش چهار دانگ از آن ماشین را خریدیم. دو دانگ ماشین هم متعلق به یک آقای دیگری بوده که تا الآن چند بار شکایت کرده و ما را از دادگاه فراخواندهاند.
آن بنده خدا هم پولش را میخواهد، اما ما هم خدا شاهد است که هیچ پولی نداریم که به او بدهیم. پسر خودم که بعضی وقتها از زندان نامه مینویسد که برایش مقداری پول بفرستیم، حتی همین مقدار هم در توانمان نیست. وامی هم که از بانک گرفتهایم، تا سال 97 باید قسطهایش را بدهیم، در حالی که ماشین را هم مصادره کردهاند.
خرجی خانواده شما و خود زندانی را چه کسی میدهد؟
همسر من الآن مستمریبگیر است و حقوقش به 850 هزار تومان هم نمیرسد. هر دو دختر من الآن در عقد هستند. خودم و همسر هم پیر هستیم و توان کار کردن نداریم. خانواده پسرم هم الآن هستند. از نظر مالی همهمان در مضیقه هستیم. دولت هم حتی یک ریال به ما کمک نمیکند.
مسئله زندانیهای ایرانی در ترکمنستان موضوعی نیست که دولت از آن بیخبر باشد. من دیگر به کجا باید مراجعه کنم؟ به رئیسجمهور نامه کتبی نوشتهام. حتی زنگ هم زدند و گفتند که نامه شما به دستمان رسیده است؛ 20 روز دیگر دوباره پیگیری کنید تا جوابتان را بدهیم. اما باز هم هیچ خبری نشد.
خدا میداند گاهی در نان شبمان هم میمانیم. زمینهای کشاورزیای را که ارثیه پدر و مادرمان یا مهریهمان بوده، آنها را هم فروختهایم، بلکه بتوانیم مقداری پول برای پسرم در زندان بفرستیم و خرج خانوادهاش و دخترهای خودمان را تأمین کنیم. 850 هزار تومان برای شش نفر آدم به کجا میرسد؟ علاوه بر خرجهای خودمان، شما میتوانید از بانک پیگیری کنید و ببینید چهقدر هر ماه باید قسط بدهیم.
«بهروز سید» (چپ) یکی دیگر از زندانیان ایرانی در ترکمنستان است؛ «ضحا»ی شش ماهه هنوز نتوانسته پدرش را ببیند
آخرین خبری که درباره انتقال یا آزادی پسرتان دارید چیست؟ تا الآن این مسئله را از کجا پیگیری کردهاید؟
من ساکن خراسان جنوبی هستم. با دفتر وزارت خارجه در مشهد تماس میگیرم، میگویند هنوز هیچ خبری نیست. زنگ میزنم تهران؛ میگویم اگر خودتان فرزند دارید، باید وضعیت من را درک کنید. آنها هم میگویند هنوز هیچ خبری نیست. البته 20 مرداد امسال با ما تماس گرفتند. گفتند: جواد ابوطالبی با این مشخصات، پسر شماست؟ گفتم: بله. گفتند نام پسرتان بین 130 نفری است که قرار است از ترکمنستان آزاد [به ایران منتقل] شوند. من الآن 5 ماه است چشمم به در دوخته شده که پسرم بیاید.
از آن به بعد دیگر هیچ خبری از پسرم ندارم. توان جسمی و مالی آن را هم ندارم که بروم به دیدنش. تا الآن چند بار با افراد دیگری که برای ملاقات با زندانیهایشان به ترکمنستان میروند، نامه برای ما نوشته است. هر بار مینویسد: «بابا، مامان، من مریض هستم. بیایید برای آخرین بار شما را ببینم.» اما من واقعاً توان آن را ندارم که به ترکمنستان بروم.
من خودم هم مریض هستم و توان جسمی ندارم. گاهی فکر میکنم از مردم کمک مالی بگیرم و هر طور که هست بروم به ترکمنستان. اما وقتی دولت به ما کمک نمیکند، از مردم چه انتظاری میتوانم داشته باشم. همسرم هم دیابت و فشار خون دارد. هر دو پیر هستیم.
وضعیت رسیدگی به پسرتان در زندان چگونه است؟
رسیدگی که اصلاً به آنها نمیکنند. من خودم دو بار که رفتم، هر چه توانستم برایش بردم. یک سال هم که خانوادههای دیگر رفته بودند، نتوانستم هیچ چیزی برایش بفرستم. الآن هم هر دو، سه ماه یک بار یک مقدار دلار، مثلاً 100 دلار، مجبورم، از خرجی دخترهایم میزنم و برای پسرم میفرستم.
یکی از دخترهایم دانشگاهش تمام شده و یکی دیگر، هنوز دانشجوست. هر دو در عقد هستند، اما چون توان تهیه جهیزیه برای آنها را نداریم، هنوز بلاتکلیف هستند. خدا میداند هیچ پولی ندارم که برای آنها جهیزیه بخرم تا سر و سامان بگیرند.
نظر شما