به گزارش خبرنگار قدس آنلاین، مرحوم بالویی که در منزل دچار ایست قلبی شده بود، به بیمارستان امام خمینی(ره) بهشهر انتقال و انجام عملیات احیا کارساز نشد و به دیار باقی شتافت.
چند روز مانده به بازگشت غواص شهید حسینعلی بالویی، پدر شهید درگفتگو با خبرنگار قدس آنلاین گفته بود: حسینعلی وصیت کرده بود هیچگاه نماز و قرآن را ترک نکنیم و راه شهدا را ادامه دهیم تا انقلاب و اسلام حفظ شوند.
وی اظهار امیدواری کرده بود بتوانیم ارزشها را حفظ کنیم چراکه شهدا برای اخلاق اسلامی و پایداری نظام رفته بودند.
قسمت هایی از آخرین مصاحبه مرحوم اصغر بالویی پدر غواص شهید حسینعلی بالویی با خبرنگار قدس آنلاین:
«پس از مفقودشدن پسرم، مناطق عملیاتی را زیرپا گذاشتم، اما تنها با ساک شخصیاش به خانه بازگشتم. پیکر مطهر شهیدان بسیاری را جستوجو کردم، اما...
هرگاه جاوید الاثری میآوردند نخست نام عملیات را میپرسیدیم. این بار درست شنیده بودیم «شهدای کربلای ۴، منطقه امالرصّاص».
این بار به دلمان افتاده بود که حسینعلی میآید. ماه رمضان بود و پس از خواندن نماز در مسجد، راهی معراج شهدای تهران شدم. می دانستم حسینعلی میان ۱۷۵ غواص است، اما نمیدانستم کدام تابوت، پسرم را در خود جای داده است. در کنار پیکر شهدا به خواب رفتم. حسینعلی به خوابم آمد و گفت: پدرجان! من کنارت هستم. چرا ناراحتی، من آمدهام.
او ۱۳ ساله بود که از من اجازه خواست به جبهه برود. من هم بیمار بودم و وجودش برایم نعمتی بود. با اصرارهای فراوانش رضایت دادم. سه ماه از او خبری نداشتیم، تا اینکه پس از مدتی برای مرخصی آمد و گفت: سه ماه داخل آب بودیم و آموزش غواصی میدیدم و نمیتوانستم از وضعیت خودم به شما خبر دهم.
یکبار دیگر هم پیش از سال نو که در حال ساختن سقف خانه مان بودیم، در اخبار پیام امام را شنید که فرمودند: «جبههها را گرم نگاه دارید». پس از سخن امام رفت تا لباسهایش را جمع کند.
ما از حسینعلی خواستیم شب عید پیش ما بماند و با اصرار دوتایی به پابوس امام رضا (ع) رفتیم و چند روزی را در مشهدالرضا بودیم. آنجا با هم عکس یادگاری هم گرفتیم و حسینعلی تسبیحی برای خودش خرید.
آقای بالویی پس از مکث کوتاهی ادامه میدهد: پس از زیارت امام رضا(ع) به خانه آمدیم، دو روزبعد او راهی جبههها شد.
پس از سه ماه همرزمش، شهید «یحیی آشکاران» با منزل همسایه مان تماس گرفت و با مادر حسینعلی صحبت کرد. آن موقع ما تلفن نداشتیم و همیشه منتظر زنگ در خانه میماندیم.
شهید «آشکاران» گفته بود: عملیاتی در پیش داریم و حسینعلی نمیتواند تماس بگیرد. نگران ما نباشید. پس از دو روز در خیابان خبر شهادت شهید آشکاران را شنیدم. دلهره وجودم را فرا گرفت و هرچه تماس گرفتم نتوانستم با حسینعلی صحبت کنم.
با اتفاق برادرم به پایگاه شهید بهشتی اهواز رفتیم و هرچه جست وجو کردیم خبری از حسینعلی به دست نیامد.
تنها پیامی که دریافت کرده بودیم ، صحبتهای شهید «نورعلی نقدی» همرزم حسینعلی بود که میگفت من دیدم حسینعلی تا آخرین لحظه با عراقیها میجنگید و با دست خالی، لجنها را به سمت آنان پرتاب میکرد.
در این هنگام مادر آه بلندی میکشد و میگوید: همیشه راضی به رضای خدا بودم و با این جمله که «هرچه خدا بخواهد» ، خودم را آرام میکردم.
حسینعلی فرزند اول خانواده بود و مانند یک دختر، کارهای خانه را انجام میداد. آن زمان پدرش بیمار بود و وجود حسینعلی برایم قوت قلب بود.
از خانم انصاری مادر شهید میخواهیم از چگونگی شناسایی حسینعلی برایمان بگوید. او میگوید: سه روز پس از اینکه پدرش از معراج شهدا بازگشت خبر دادند کارت شناسایی پسرمان به همراه یک تسبیح پیدا شده است. همه خانواده رفتیم معراج شهدا.
پدر شهید با حرارت خاصی در ادامه سخنان همسرش میگوید: تسبیحی که حسینعلی از مشهد خریده بود همراه داشت. تسبیح را که دیدم یقین کردم این شهید، حسینعلی است. «کارت پلاک» حسینعلی هم همراهش بود. نام و نام خانوادگی: حسینعلی بالویی. نام پدر اصغر. شماره شناسنامه ۵۲۳. تاریخ تولد ۱۳۴۹. اعزامی از بهشهر. تاریخ اعزام ۱۵ شهریور ۶۵. شماره پلاک ۶۸۳-۸۱۹. AS -
بله حسینعلی چهارم دی ماه سال ۶۵ شهید شده بود در عملیات کربلای ۴، منطقه ام الرّصاص. خوشحال بودیم از اینکه شهادت حسینعلی مشخص شد و ناراحت از اینکه دیگر او را نخواهیم دید.
گفتنی است: شهید حسینعلی بالویی از شهدایی است که مردادماه سال گذشته پیکر مطهرش همراه با ۱۷۵ شهید غواص و خط شکن پس از ۲۹ سال به میهن بازگشت.»
نظر شما