قدس آنلاین - مریم احمدی شیروان/ این روزها دختران و پسران دیرتر ازدواج میکنند. طبق آخرین آمار اعلام شده توسط دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور، سن ازدواج در مردان به بالای ۳۵ سال و در دختران به بالای ۳۰ سال رسیده است. نیاز به ازدواج و داشتن همدم، از آن مسایلی است که در هزارتوی زندگی امروز، نادیده گرفته شده و به تعویق انداخته میشود. نیازی که خود به تنهایی سبب بروز مسایل و مشکلات اجتماعی بسیاری است.
* آسیبهای فردی و اجتماعی
دکتر مینا دادگستر مقدم در این باره میگوید: آسیبهای ناشی از بالارفتن سن ازدواج را باید از دو بعد آسیبهای فردی و آسیبهای اجتماعی مورد بررسی قرار داد. البته آسیبهای فردی، خود زمینه ساز آسیبهای بزرگتر و آسیبهای اجتماعی هم هستند چرا که جامعه از همین افراد تشکیل شده است.
این دکترای مشاوره و روانشناس میافزاید: وقتی فرد دچار مشکل شود، به این معناست که جامعه دچار مشکل شده است. اساسیترین مشکل به وجود آمده برای فرد در صورت ازدواج نکردن، تأمین نشدن نیازهای روانی افراد است. از یک سنی به بعد نیاز به جنس مخالف بیشتر حس میشود. نیازی که مانند سایر نیازهای فطری و طبیعی و مانند گرسنگی و تشنگی در وجود همه قرار دارد و تأخیر انداختن این نیاز طبیعی سبب بروز اختلالات و آشفتگی در جوانان میشود.
* خطر روابط فرازناشویی
این استاد دانشگاه در ادامه میگوید: در جامعه افرادی داریم که افسردگی، اضطراب و خشونت را در سطح بالا تجربه میکنند. این توضیحات برای فردی است که به سمت روابط جنسی خارج از عرف کشیده نشده است زیرا ممکن است، جوان به روابط خارج از روابط رسمی کشیده شود؛ روابطی که تعهد و مسؤولیت در پایینترین سطح ممکن وجود داشته و مبنای رابطه، لذت است. این روابط، آمار تنوع طلبی را در خانمها و آقایان بالا برده و دیگر تمایلی به زندگی مشترک دیده نمیشود. چون «مسؤولیت» و «تعهد» اجزای یک زندگی مشترک است و شخصی که نوع دیگری از رابطه را تجربه کرده، نمیتواند آن را تحمل کند.
دادگستر مقدم میافزاید: این روابط بُعد اجتماعی را هم تحت تأثیر قرار میدهد. همین افراد اگر به اصرار خانوادهها زیر بار زندگی مشترک هم بروند، دچار روابط فرازناشویی میشوند، چون تنوعطلبی را از قبل آموختهاند و متأسفانه چون حریمها شکسته شده و ارزشها تغییر کرده است، هر دو گروه خانم و آقا را درگیر میکند.
* آسیبهایی که به نسل بعد میرسد
این کارشناس خانواده مشکل دیگر این افراد را بیاشتهایی روانی میداند و میگوید: بخاطر تنوعطلبی یا نیازی که دائمسرکوب شده، تمایلی برای برقراری روابط عاطفی عمیق در فرد وجود ندارد. عنصر اصلی یک زندگی مشترک همین روابط عاطفی عمیق است. سرکوب بیش از حد یا ارضای بیش از حد این نیاز سبب بروز این مشکل میشود. مشکل مهمتر بعدی این است که با بالارفتن سن افراد، آستانه تحمل برای رفع مشکلات پایین میآید.
این کارشناس مسایل خانواده عنوان میکند: در آن صورت کوچکترین تنش بین زن و مرد، بالاترین میزان واکنش را به دنبال خواهد داشت. همین تکانهها در زندگی مشترک امروزی بسیار عمیق هستند و نمیشود آنها را حل کرد. وجود راهحلی هم که قبح آن در جامعه ریخته، سبب میشود با سرعت هر چه تمامتر زندگیها به خط پایان برسد.
دادگسترمقدم اختلاف سنی و فاصله فرهنگی بین فرزندان و والدینی که در سن بالا ازدواج کردهاند را منشأ آسیب بزرگی دانسته، میگوید: این موضوع آسیبی است که امروز خانواده و 20 سال بعد جامعه را هم درگیر خودش میکند. ما فرزندانی را تربیت میکنیم که والدینشان را قبول ندارند. روابط عاطفی بین فرزند و پدر و مادر بسیار سطحی و کمرنگ میشود و وجه اشتراکی هم بین آنها وجود ندارد. فاصله بین نیازها هم زیادتر شده و این سبب میشود، بچهها به گروههای همسالان روی بیاورند که در کنار آن آسیبهای اجتماعی به وجود میآید؛ آسیبهایی که هر روز عمیقتر و بزرگتر میشود. متأسفانه ما در چرخه معیوبی گرفتار شدهایم. جامعه ما در حال گذار است. فاجعه اصلی زمانی رخ میدهد که این بچههای عاری از هر گونه ارزش، فرهنگ و روابط عاطفی وارد اجتماع شوند که حتماً آسیبهای بسیاری را برای خود و جامعه به همراه خواهند آورد.
* آیندهای که روشن نیست
متأسفانه اولویتهای زندگی برای جوانان ما تعریف نشده و نامشخص هستند. دکتر کمالالدین نیکرفتار با بیان این موضوع میافزاید: آنها زمانی متوجه این اتفاق میشوند که زمان زیادی را از دست دادهاند و دیگر دیر شده است.
این استاد دانشگاه میافزاید: براساس تحقیقی که از سال 1383 تا 1394 بر روی آمار و تعداد ازدواج و طلاقها داشتهام بصراحت میگویم که هر سال به طور متوسط هشت درصد افزایش طلاق داشتهایم و از سال 1387 به طور متوسط هر سال پنج درصد کاهش ازدواج را شاهد هستیم. این آمارها وقتی کنار هم گذاشته میشوند برای آینده، راهی روشن ترسیم نمیشود. براساس همین آمارها در سال 1403 به نقطه بحرانی ازدواج در کشور خواهیم رسید؛ زمانی که از هر دو ازدواج، یکی به طلاق ختم میشود.
* دولت برای ازدواج جوانان کاری نکرده است
این کارشناس و پژوهشگر مسایل خانواده، برون رفت از این مشکل را بدون کمک دولت امکان پذیر نمیداند و میگوید: دولت ما هیچ برنامهای برای ازدواج جوانان ندارد. با یک برنامه و چند همایش نمیتوان ادعا کرد که برای ازدواج جوانان کاری انجام شده است. ما در این مورد سیاست واحد نداریم.
دکتر نیکرفتار معتقد است: باید هر چه سریعتر و به فوریت، موضوع ازدواج در کشور را در اولویت گذاشته و از سالهای دبیرستان و از پایه آموزش و پرورش شروع به آموزش کنیم. آموزشهای پیش از ازدواج هم برای والدین و هم برای جوانها از دبیرستان و دانشگاه داشته باشیم و در این خصوص برنامهریزی داشته باشیم. درس خواندن فرزندان ما طی 12 سال تا گرفتن دیپلم و اول جوانی چه دستاوردی برای زندگی آینده آنها دارد؟ ما در یک کشور اسلامی زندگی میکنیم، پس باید برای ازدواج چند واحد درسی داشته باشیم و برای آمادگی جوانانمان بسیار کار کنیم.
متأسفانه جوانهای ما مایلند در جامعه مدرن با تفکرات سنتی زندگی کنند؛ چیزی که امکان ندارد و شدنی نیست. وقتی به ازدواج نگاهی ساده و پیش پا افتاده و بیاهمیت داشته باشیم، آسیبهای بیشماری به سراغ ما میآید که عواقب بسیاری به همراه دارد.
این استاد ارتباطات معتقد است: باید روی مسأله ازدواج از پایه کار کنیم. مجلس باید قوانین را تغییر دهد. ما باید به جوانها بگوییم که اولویت ازدواج است و بعد همه قوانین را با این دید وضع کنیم. متأهلها باید در اولویت داشتن شغل و تسهیلات رفاهی و وام و... باشند و از آنها حمایت و پشتیبانی بیشتری بشود. اهمیت تأهل را در جامعه زیاد کنیم تا جوان باور داشته باشد که با مجرد بودن صاحب چیزی نخواهد شد.
نظر شما