قدس آنلاین - انگار میان هنرمندان وطنی ، یک نفر باید چراغ اول را روشن می کرد. جدای از تفسیر و تحلیل های مثبت و منفی در باره پیامدهای سیاسی انتخاب «ترامپ» ، یک نفر باید پیدا می شد که به تصمیم های جدید و جنجال برانگیز رئیس جمهور جدید آمریکا واکنش نشان دهد. با این حال خیلی ها فکر نمی کردند این یک نفر، هنرمند و آن هم « ترانه علیدوستی» باشد. بازیگری که به نظر می رسید به خاطر بازی در فیلم اسکاری «فروشنده» بزودی همراه «اصغرفرهادی» و دیگر عوامل فیلم ، میهمان مراسم اسکار در آمریکا شود ، چند روز پیش و به دنبال اعلام محدودیت و ممنوعیت برای ایرانی ها در ورود به آمریکا اعلام کرد «اسکار» را تحریم می کند. روز گذشته نیز توییتی از او منتشر شد که نشان می داد بشدت از تصمیم توهین آمیز دولت آمریکا شاکی است و هنوز روی حرف خودش ایستاده است. «ترانه علیدوستی » را سوژه گزارش امروزمان کرده ایم چون نه تنها جلوتر از دیگر هنرمندان ایرانی بلکه حتی زودتر از دولتمردان مان به رگ غیرتش برخورد!
دهه شصتی
دهه شصتی است و فرزند فوتبالیست و ملی پوش دهه ۳۰. «ترانه» سال ۶۲ و زمانی که هنوز پدرش –حمید علیدوستی – در تیم ملی توپ می زد ، در تهران به دنیا آمد. هرچند ژن علاقه به فوتبال و ورزش را از پدر به ارث نبرد اما مانند مادرش که سنگ تراش و مجسمه ساز است ، از همان نوجوانی پا به دنیای هنر گذاشت. دو سال به هنرستان موسیقی رفت و وقتی داشت در دبیرستان رشته تجربی را می خواند در کلاس های بازیگری «امین تارخ» هم شرکت می کرد. کمی بازیگری تئاتر و یکی دو سال حضور در کلاس فیلمنامه نویسی از دیگر فعالیت های پیش از مشهور شدنش است.
نسل جدید
یعنی سریال« شهرزاد» و یا فیلم «فروشنده» را هم در نظر نگیرید ، «علیدوستی» با همان نخستین فیلمش – من ترانه ۱۵ سال دارم – به اندازه کافی در ذهن و خاطر علاقمندان به سینما ماندگار شد. می گویند از طریق کلاسهای بازیگری بود که برای بازی در آن فیلم انتخاب شد. هرچه بود یا نبود ، بازی در نقش یک مادر ۱۵ ساله آنقدر خوب از کار درآمد که بسرعت او را به بازیگری مشهور تبدیل کرد. درست در روزگاری که مُد شده بود حتی بازیگران مرد به کمک چشمهای رنگی و صورت های زیبا و یا خریدن نقش های اول و دوم برای ستاره شدن تلاش کنند «علیدوستی» با اتکا به توان و انرژی تمام نشدنی بازیگری اش خیلی زود به چهره ای سرشناس در میان بازیگران نسل جدید سینمای ایران تبدیل شد.
بیگانه با تلویزیون
زود قضاوت نکنیم! شاید واقعاً اهل کلاس گذاشتن نباشد. اینکه بازی در تلویزیون را دوست ندارد هم شاید دست خودش نیست و بر می گردد به همان بیماری « کلاستروفوبیا» -ترس از محیط بسته - !
به هر حال خودش در باره تلویزیون گفته است : « من در تلویزیون بازی نمیکنم...چون معتقدم یک خیانت فرهنگی است! قبلاً هم گفتهام. انتخابم را کردهام. حتی سریالهای سطح بالاتر ما نهایتاً دستخوش یک جهت گیری بیموردی در پخش میشوند. من کسانی را که در تلویزیون کار میکنند قضاوت نمیکنم ولی مردم حق دارند قضاوت کنند. ما در این جایگاه قرار داریم که قضاوت شویم». البته این ماجرای بیماری با کلاس «کلاسترو فوبیا» را هم ما از خودمان نگفتیم بلکه خود «علیدوستی» خرداد ماه امسال در توییتی که منتشر کرد از آن گفت و اعلام کرد برای همین نمی تواند از اتوبوس ، مترو و ...استفاده کند. پس شما بیخود سعی نکنید- مثل من - حضور نیافتن در تلویزیون را به «تنگنا هراسی» و فوبیا و اینجور چیزها ربط بدهید!
۱۶ جایزه
«ترانه» را می شود «صداپیشه» و حتی مترجم هم به حساب آورد. بهترین بازیگر جشنواره «لوکارنو» و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر، به زبان انگلیسی مسلط است و جایزه«پروین اعتصامی» را هم به خاطر ترجمه کتاب « رؤیای مادرم» از آن خود کرده و ترجمه دیگرش هم در صدر کتابهای پرفروش قرار گرفته است. صداپیشگی در انیمیشن «جمشید و خورشید» و کمی هم نویسندگی در وبلاگ شخصی را به این هنرها اضافه کنید. یک بار هم که وبلاگ شخصی اش دچار پدیده فیلترینگ شده و همه چیز آن به کل پاک شد مجبور شد برای ادامه فعالیت به وبگاه جدید خودش نقل مکان کند. دو بار داوری در جشنواره های خارجی را هم می شود در پرونده افتخاراتش دید و جالب اینکه با وجود بازی در تنها ۱۸ فیلم ، در مدت ۱۲ سال ، ۱۶ بار موفق به کسب جایزه های داخلی و خارجی برای سینمای ایران شده است!
چهارشنبه سوری لعنتی
چهارشنبه سوری سال ۸۳ هنوز ۲۱ سال داشت و مشغول بازی در فیلم «چهارشنبه سوری» اصغر فرهادی بود که خبر را شنید. برادرش قربانی مواد منفجره چهارشنبه سوری شده بود! در این باره گفته است: « ....بابا و مامان همیشه نگران برادرم بودند و آخر هم زورشان به او نرسید. پویان پسر سر سخت و شیطانی بود، مثل خیلی از پسرهای نوجوان. اصلا پسر سادهای نبود... همین کارهای او هم در آخر به اینجا ختم شد که این بلا را سر ما و خودش بیاورد... هنوز باورم نمیشود...ماجرای آن روز چهارشنبه سوری هنوز کابوس من و خانوادهام است...». شاید کس دیگری جای «علیدوستی» بود قید ادامه بازی در «چهارشنبه سوری» را می زد. ترانه اما چند روز بعد فهمید تنها چیزی که او را آرام می کند حضور سر صحنه است. چهار روز بعد سر صحنه حاضر شد شاید غرق شدن در عالم بازیگری از درد و غصه هایش کم کند.
زهر مار
ماجرای لباس پوشیدنش در جشنواره کن از آن سوژه هایی بود که جان می داد برای حمله به یگ بازیگر و او را به گوشه رینگ فرستادن! خیلی ها شاید برای این کار خیز هم برداشتند و شاید بموقع یادشان آمد که رفتار و پوشش «ترانه» اگرچه با عرفی که می پسندند همخوان نیست اما بی آبرویی هم نیست و بازیگر جوان کشورمان همه تلاشش را کرده است که به حیثیت خود و هموطنانش لطمه نزند. بنابراین شایعه سازان و زرد نویس های فضای مجازی هم ترجیح دادند به جواهرات قرضی او در این مراسم ، زهر مار گفتنش به یکی از تماشاگران ، طراح لباس و... بپردازند.
فمینیست یعنی چه؟
با اینکه از بی حاشیه ترین بازیگران سینمای ایران است اما حاشیه ها چند ماه پس از «کن: هم ادامه داشت. حتی شایعه طلاقش ا را هم منتشر کردند. لابد همانهایی که پیش از آن و زمان ازدواجش شایعه پشت شایعه ساخته بودند تا پای او را به دنیای حاشیه ها باز کنند. البته ماجرای خالکوبی روی دستش را هم نمی شود نگفت . درست چند روز پس از بازگشت از «کن» خیلی ها داشتند یقه اش را به خاطر خالکوبی و «فمینیست» بودن می گرفتند تا اینکه گفت: لطفاً آرام باشید...من و همسرم هردو شاغلیم...هردو درآمدمان را برای زندگی مان خرج می کنیم...هردو در بزرگ کردن فرزندمان نقش برابر داریم...به این دلایل قطعاً من یک فمینیست هستم!
احترام نمی گذارم
آخر مطلب دو باره یادآوری کنیم که «علیدوستی» در واکنش به اقدام تازه دولت آمریکا گوی سبقت را از دولتمردان خودمان هم ربود وقتی که گفت: مهاجمان یازده سپتامبر شهروند کشورهایی هستند که در فهرست تحریمهای آمریکا قرار ندارند، هیچ فردی از ایران به دلیل حمله به خاک آمریکا متهم نشده است... اصلا برای من قابل قبول نیست به دولتی احترام بگذارم که برای مردم کشور من احترامی قائل نیست.
نظر شما