قدس آنلاین - دبیر کل خانه کشاورز از جمله افرادی است که به فراز و فرودهای حوزه کشاورزی در تمام سالهای پشت سر تسلّطی مثال زدنی دارد؛ تسلّطی که علاوه بر تحصیلات دانشگاهی اش که مرتبط با کشاورزی است، از سمتهای متعدد دولتی و به ویژه حضورش در کسوت وزیر جهاد کشاورزی (سازندگی) در فاصله سالهای ۶۷ تا ۷۹ نشات گرفته است.
تحلیلهای جامع و مفصّل او که هم اکنون مشاور معاون اول رئیس جمهور در امور آب، کشاورزی و محیط زیست است، فرصت گفت وگوی ما را از نیم ساعت به یک ساعت رساند.
گفت وگوی آسیب شناسانه ما با عیسی کلانتری در پی می آید:
آقای دکتر! آمار نشان می دهد سرمایه گذاری در بخش کشاورزی بسیار محدود و ناپایدار است. مثلا این سهم در سال ۶۹ حدود ۴/۵ درصد کل سرمایه گذاریها بوده، از سال ۷۵ این سهم به ۴ درصد کاهش یافته و پس از دوران طلایی کشاورزی در ایران که تا سال ۸۵ ادامه داشت و میانگین این سهم به ۴/۷ درصد است رسید این روند دوباره نزولی شد تا اینکه سال ۹۱ به ۳/۸ درصد رسیده... این کاهش سهم از چه عواملی ناشی شد؟
بله متاسفانه علیرغم تمام تلاشها امنیت سرمایه گذاری به بخش کشاورزی برنگشته و معدود سرمایه گذاران هم با منابع بانکی وارد می شوند و منابع بانکی را در حقیقت تضمینی می گذراند برای حفظ مالکیتشان. البته به تدریج و با برنامه های اول و دوم پس از انقلاب دولتها توجه خوبی به بخش کشاورزی داشتند به ویژه در برنامه اول. پس از جنگ این روند ادامه یافت تا به امروز.
یکی از انتقادات وارده این است که علیرغم رشد قابل قبول بخش کشاورزی در این سالها آن طور که باید در کنار صنعت و خدمات به کشاورزی بها داده نشده است... شما با این تحلیل موافقید؟
نه... مقایسه صنعت و خدمات با کشاورزی اصولا نابجاست. هر کدام از اینها جایگاه خاص و پتانسیل خود را دارد. پتانسیل کشاورزی ما به دلیل مشکلات آبی و سرمایه ای محدود است و اولین قربانی کمبود آب و شور شدن آبها همین بخش کشاورزی است حال آنکه کشور به توسعه و افزایش ثروت، افزایش آب و افزایش شغل مولد نیاز دارد. مشکل دیگر این است که بخش کشاورزی از اشتغال اشباع شده جمعیت زیادی از این بخش نان می خورند! ما امروز حدود ۹ میلیون هکتار زمین آبی داریم و ۶ میلیون هکتار هم کشت دیم که تقریبا ضریب بهره وری آبی به دیم ۴ به یک است و عملکرد آن ۶ میلیون هکتار دیم معادل یک و نیم میلیون هکتار آبی است یعنی کل پتانسیل بخش کشاورزی کشور حدود ۱۰/۵ میلیون هکتار زمین آبی است و ما ۴/۵ میلیون بهره بردار و چندین میلیون کارگر داریم. در حالی که حدود ۸ درصد تولید ناخالص داخلی کشور از بخش کشاورزی است بالای ۸ میلیون نفر مالک و کارگر دارد. این اعداد اصلا با هم نمی خواند. درست است که بخش کشاورزی به شدت نیازمند بهبود سرمایهگذاری است اما ۹۲ درصد تولید ناخالص داخلی از صنعت و خدمات است. لذا باید نیازهای بخش کشاورزی تا جای ممکن برآورده شود اما این به معنای تعطیلی صنعت نیست. رشد خوب بخش کشاورزی هم به دلیل وابستگی محدود این بخش به خارج و نیاز ارزی محدود است و اینکه تولیدش در مقابل مصرف واحد ارز بیش از صنعت است بنابراین این بخش آسیب کمتری از تحریمها دید. در نتیجه این که بپرسیم صنعت باید در اولویت باشد یا کشاورزی سوال دهه ۶۰ است، زمانی که جنگ بود و توان صنعت ما محدود بود و نیاز غذایی جبهه و جنگ داشتیم. الان بازدهی اقتصادی مطرح است که بخش کشاورزی در این زمینه به خاطر آب محدودیت دارد.
علاوه بر مشکلات آبی، نبود سرمایه کشاورزی ما را سنتی باقی گذاشته ضمن اینکه نبود صنایع تبدیلی همچنان معضل است. به باور شما امروز کشور در چه وضعیتی از این حیث قرار دارد؟
ما الان داریم آب را غارت می کنیم و هیچ ارزشی برای آن قائل نیستیم. بدون تعارف سرزمین خراسان در شمال شرق در حال نابودی است. نزدیک ۱۴۰ درصد آبهای تجدید پذیر استان در حال استفاده است در حالی که نباید این عدد بیش از ۴۰ درصد باشد. البته همه کشور همین است و به جز خطه گیلان و مازندران و یکی دو خطه در غرب مثل کرمانشاه ایلام و خوزستان بقیه مناطق کشور به شدت در معرض تهدید بی آبی هستند. بدون شک شوری و کمبود آب به تولید خسارت می زند. مطابق اهداف برنامه های توسعه ای گذشته و آینده و افق ۱۴۰۴ جایگاه اقتصاد کشاورزی باید کوچکتر شود. در برنامه آمایش سرزمین ۱۴۰۴ قرار بوده که ایران قدرت اول منطقه بشود یعنی تولید ناخالص داخلی به حدود ۱۵۰۰ میلیارد دلار برسد. الان این رقم زیر ۵۰۰ میلیارد است. اگر ۱۵۰۰ میلیارد دلار تقسیم بر ۹۰ میلیون نفر در سال ۱۴۰۴ شود در تولید ناخالص داخلی به عدد ۱۶ هزار دلار می رسیم اما امروز این رقم حدود ۵ هزار دلار است. طبق برنامه ای که به تایید مقام معظم رهبری هم رسیده وقتی اقتصاد اول منطقه شویم سهم بخش کشاورزی با توجه به پتانسیل هایش از ۱۵۰۰ میلیارد دلار حداکثر بیش از ۵۰ میلیارد دلار نخواهد بود. این یعنی یک سی ام و به عبارتی ۳/۳ درصد و مابقی از بخش صنعت و خدمات باید حاصل شود.
از سویی دیگر مشکلاتی نظیر سنتی ماندن و کمبود صنایع تبدیلی هم به سرمایه بر می گردد. یک کارخانه کوچک و متوسط صنایع تبدیلی حداقل ۲ میلیون دلار ارز و حدود ۵ میلیارد تومان سرمایه می خواهد. افزایش بهره وری بخش کشاورزی حاصل بهبود تکنولوژی و سیستم آبیاری است نهاده سم بذر کود دام مناسب اسپرم مناسب است. ما الان ۳۵۰ هزار مهندس کشاورزی بیکار داریم اما عمده کشاورزان ما کم سوادند چون دولت اشباع شده از نیروی انسانی... وزارت جهاد دو سال پیش ۱۰ هزار نفر را استخدام کرده اما اینها را در اداراتی قرار داده که نه وسیله نقلیه دارند و نه پول بنزین و نه پول برق.
عملکرد دولت فعلی و مجلس را در حوزه کشاورزی چطور ارزیابی می کنید؟
قطعا کشاورزی ما به نوسازی گسترده نیاز دارد. اما دولت گرفتار بی پولی است. باید گفت عملکرد قابل قبول است اما محدودیت شدید مالی دارد. وقتی کل فروش نفت و مالیات برای حقوق پرسنل هم کم است دیگر پولی به خدمات عمرانی و خدمات دهی نمی رسد. چون با این سیاستهای بین المللی غیر از بخش نفت نمی توانیم سرمایه خارجی هم جذب کنیم و فاینانسی که برای توسعه صنعت می آورند، بدهی است. بخش کشاورزی ما در حال حاضر یکی از گرانترین قیمت تمام شده تولیدات جهان را دارد. گندم را از کشاورز تنی ۳۵۰ دلار می خریم در حالی که قیمت جهانی گندم تنی ۱۵۰ دلار است بدون سوبسید. چغندر را می خریم تنی ۹۰ دلار در حالی که قیمت جهانی بدون سوبسید بین ۲۵ تا ۳۰ دلار است. شیر را تنی ۴۰۰ دلار می خریم در جهان ۲۲۰ دلار است. امروز متوسط سرانه تولیدمان در کشور زیر ۵ هزار دلار است اما سرانه متوسط تولید جهان بالای ۸ هزار دلار است لذا در هیچ کشوری اختلاف بین قیمت تولید و مصرف کننده به اندازه ایران نیست چون دلال بازی داریم.
واقعیت این است که کشاورزی ما خیلی مریض است و نباید دلمان را به افزایش تولید به بهای نابودی منابع آبی و انسانها خوش کنیم. اگر بتوانیم استاندارد آب جهانی را در کشاورزی اعمال کنیم و مصرف آب را حداکثر به ۴۰ میلیارد متر مکعب به جای ۸۸ میلیارد متر مکعب برسانیم و برای حفظ شرایط موجود باید حداقل حدود ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری کنیم وگرنه به صورت کلان از جنوب البرز تا مرزهای آبی جنوبی و شرق زاگرس تا افغانستان و پاکستان کشاورزی محکوم به نابودی است.
مجلس هم اگر قرار باشد بر اساس برنامه ششم توسعه ای که تصویب کرده حرکت کنیم، یک مصیبت در راه است. وادار کردن دولت به خودکفایی عملی نیست اگر بخواهد عملی شود به معنی تیر خلاص زدن به کشاورزی است. الان مصرف گندم پایین آمده و قیمت نان اصلاح شده. ۱۲ سال پیش ما با ۱۵ میلیون تن خودکفا می شدیم الان با ۹ میلیون تن. از نظر فنی نیاز غذایی ما به آرد و نان و ماکارونی ۱۱ میلون تن گندم است و بیش از ۸۰ درصدش از تولید داخل قابل تامین است. معضل ما سایر محصولات نظیر خوراک دام، دانه های روغنی، شکر، برنج، گوشت، علوفه، شیر و...است که پتانسیل نداریم. ما اگر بخواهیم می توانیم در تولید گندم خودکفا شویم اما در تولید لبنیات و گوشت نمی توانیم خودکفا شویم چون اگر استاندارد جهانی تغذیه را رعایت کنیم و سالانه ۱۵۰ کیلو شیر مصرف کنیم و حدود ۱۵ کیلو گوشت قرمز به هیچ عنوان امکان خودکفایی نداریم.
نظر شما