* وزارتعلوم از سیاست «عقلانیت» و «منطقی فراجناحی» تبعیت کند
دکتر شمسالملوک مصطفوی
استاد فلسفه دانشگاه علوموتحقیقات
پر واضح است که پارهای از مسائل موجود در جامعه علمی و دانشگاهی، مربوط به اشکالات ساختاری است که عمدتا ریشه در گذشته دارد و عدم توجه به آنها، «آینده» را همچون «حال» با نابسامانیهای عدیدهای روبهرو خواهد کرد. از جمله میتوان به عدم توجه به نقش و جایگاه «دانشگاه» به عنوان کلان نهاد علمی کشور در ساماندهی امور فرهنگی-اخلاقی جامعه و نیز رفع مهمترین نیازهای امروز و آینده کشور در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین عدم وجود توازن معقول بین رشته درسهای دانشگاهی و نیازهای امروز جامعه و در نتیجه عدم تعامل کافی و مثمرثمر دانشگاه (نظر) با دیگر بخشهای فعال در حوزه تمشیت امور مردم (عمل)، مانند صنعت، تجارت، هنر و ... اشاره کرد.
در این راستا وزارتعلوم، به عنوان نهادی که متکفل و متصدی اصلاحات ساختاری است، لازم است در انجام وظایف خطیر خود، از «عقلانیت» و «منطقی فراجناحی» تبعیت کند.
و اما دسته دیگری از مشکلات وجود دارند که با برنامهریزی کوتاه مدت و کارشناسانه میتوان برایشان چارهاندیشی کرد. از جمله برنامهریزی صحیح و واقعگرایانه برای بهبود و ارتقاء سطح علمی و کیفی دانشگاه و دانشگاهیان؛ برنامهریزی معقول و منطقی جهت رفع نیازهای اقتصادی و معیشتی اساتید ضمن حفظ کرامت و شأنیت آنها، جلوگیری از مهاجرت نخبهها با فراهم نمودن امکانات تحقیق و پژوهش و ...
هر چند به نظر من، در طرح بحث از مطالبات دانشگاهیان از رئیسجمهور حال و آینده، آن هم در یادداشتی چنین مختصر، ورود به مسأله «عدالت جنسیتی» چندان درست به نظر نمیآید ولی از آنجایی که نیاز به استیفای حقوق بانوان جامعه در همه سطوح، نیازی «واقعی» و مبرم است، باید بگویم که در ارتباط با دانش و دانشگاه نیز ضروری است تدابیری اندیشیده شود که بانوان بتوانند در کنار تلاش خود، با کمترین مانع و بیشترین بازده، در مجامع علمی حضور یابند؛ مسئولیتهای جدی علمی و عملی به عهده گیرند و «نگرشهای منفی» موجود در ارتباط با توانمندیهای زنان و حضور آنها، به حداقل کاهش یابد.
مبارزه با فساد نهادینه شده
دکتر شهیندخت خوارزمی
استاد ارتباطات
...رییسجمهور باید انسانی میهنپرست و آزاده و شریف باشد که جانانه به مردم سرزمینش خدمت کند. یعنی اگر لازم باشد جانش را فدای منافع مردم کند.
دو چیز راهنمای تصمیمها و انتخابهای او باشد؛ بهبود مستمر کیفیت زندگی مردم ایران در شهر و روستا، نگهداری و بازسازی طبیعت زخمخوردۀ این سرزمین؛ تحقق این دو هدف را وظیفۀ اخلاقی خود بداند.
به خاطر تأمین منافع مردم و طبیعت، نظام اداری ناکارآمدی را متحول سازدکه نه در خدمت مردم ایران است و نه در خدمت طبیعت این سرزمین. افزون بر آن، اجازه ندهد منابع با ارزش کشور صرف نگهداری این ماشین فرسوده و پرداخت هزینههای جاری و حقوق حدود 4 میلیون کارمندی شود که نظام اداری نه تنها به آنان نیاموخته خدمتگزار مردم باشند، بلکه با رفتاری طلبکارانه و به دور از ادب، به رنج مردم میافزایند.
این انسان شریف، به شهامت نیز نیاز دارد. شهامت جنگیدن با ایرانستیزانی که بیش از سه دهه است که به هر قیمتی راه پیشرفت و توسعۀ ایران را بستهاند و زندگی مردم نزد آنان ارزشی ندارد. خدمت جانانه و جانفشانی در راه مردم و سرزمین ایران در چنین قالبی معنا مییابد.
فضای فعالیت رییسجمهور در ایران، به یک معنا میدان جنگی است واقعی. جنگ با نیروهایی که به خاطر قدرت یا شهوت ثروت و یا با هرانگیزۀ دیگری، سر ستیز با توسعه و پیشرفت ایران دارند. در چنین شرایطی رئیسجمهور نیاز دارد به مهارتهای پیشرفتۀ رزمی برای جنگهایی شاید از نوع نرم. از جمله مهارت انتخاب همرزمانی توانمند و شایسته و از آن مهمتر، مهارت رهبری اثربخش تیمی که هم در ادارۀ کشور توانمند باشد و هم در جنگ با دشمنان مرئی و نامرئی کشور.
تاکنون دیده شده که بیشتر وقت رئیسجمهور در ایران به دفع شر میگذرد. این وضع باید تغییر کند. به جای موضع تدافعی، رئیسجمهور باید بداند چگونه حریف را در موضع تدافعی قرار دهد. و برای این کار مکانیسمی تعریف کند که این وظیفه را با درایت انجام دهد تا خود بتواند با خیالی آسوده به کار اصلی خود که ادارۀ امور است بپردازد نه دفع شر.
رئیسجمهور باید در فعالیت سیاسی-امنیتی تجربۀ کافی داشته و مورد اعتماد مقام رهبری باشد. بندبازی است که بر بالای پرتگاهی هولناک، در دو فضای گاه معارض باید تعادل خود را حفظ کرده و به جلو حرکت کند: در یک سو باید زندگی مردم را سامان دهد و از سوی دیگر اعتماد نظام حکومت را از دست ندهد. اگر قاعدۀ هر دو بازی را نداند، خودش و کشور را به عمق پرتگاه ناآرامی و بحران و عقبماندگی خواهد انداخت.
رئیسجمهور باید بینش جهانی داشته باشد و پیچیدگیهای جامعۀ بشری را در عصر حاضر بفهمد، تا بر اساس آن بتواند ضمن بازگرداندن اعتبار جهانی به ایران، در مناسبات بینالملل با درایت و زیرکی و خردمندانه منافع ملی را در شرایطی حفظ کند که تهدید ایرانستیزان را به حداقل رسانده باشد. آن هم در وضعیت کنونی جهان که عوامفریبان راستگرا در برخی از کشورهای پرنفوذ، قدرت را در دست گرفته و میگیرند. حفظ اعتبار و منافع ملی در چنین وضعیتی نیاز به تدبیر و خِرَد سیاسی مبتنی بر واقعبینی جهانی دارد.
شکی نیست که یکی از کارهای مهم رئیسجمهور، رهبری و مدیریت اقتصاد کشور است با هدف تولید ثروت و کاهش نابرابریهای موجود. آن هم در شرایطی که ایرانستیزان اجازه نمیدهند مناسبات بینالمللی ایران با جهان به ثبات و تعادلی برسد که شرط لازم شکوفایی اقتصادی است. درک درست از قواعد بازی اقتصادی در شرایط کنونی جهان و انتخاب تیمی توانمند برای راهبری نظام اقتصادی کشور، شرط لازم است برای تحقق هدف بهبود مستمر کیفیت زندگی مردم.
سرانجام رئیسجمهور باید بتواند به فرهنگ کشور سامان بخشد. رفع هر نوع تبعیض و بیعدالتی از جمله تبعیض اقتصادی، قومیتی، دینی، جنسیتی و ....؛ نوسازی نظام آموزش رسمی کشور در چارچوب الزامات عصر حاضر و جهان آینده؛ اجرای قانون اساسی؛ کمک به آزادی مطبوعات و حفظ حقوق شهروندی و تأمین آزادیهای مدنی در فضای باز و بدون مرز جهان کنونی، چالش فرهنگی مهمی است که به ارادهای استوار و شهامت و پایداری نیاز دارد. مبارزه با فساد نهادینه شده و دامنگیر نیز، غدهای است سرطانی که اگر ریشهکن نشود، تهدیدی جدی برای تحکیم بنیان نظام حکومت است.
* «صورتگرایی» بلای جان دانشگاهها شده است
دکترخسرو باقری نوعپرست
استاد دانشگاه تهران
انتظارها از رئیسجمهور آینده البته ابعاد مختلفی دارد. من خود را تنها به بعد دانشگاه محدود میکنم که عمده وقت و نیروی من در آنجا صرف میشود. در آغاز باید گفت که «انتظار» مفهومی یک جانبه و انفعالی نیست و مقصود این نخواهد بود که رئیسجمهور آستین بالا بزند و اوضاع را دگرگون کند؛ بلکه انتظار از رئیسجمهور، انتظار از خود ما نیز هست.
نخست، بزرگترین بلای فرود آمده بر سر دانشگاه ما از این فهم نادرست ناشی شده که همه دانشآموزان باید راهی دانشگاه شوند. حاصل این هجوم را میتوان در وقت اندک استادان، راهنماییهای سطحی و صوری در پژوهشها، عدم تناسب محتوای کتابخانهها با مقاصد رشتههای دانشگاهی و نظایر آنها ملاحظه کرد؛ وضعیتی که در آن، هیچ نابغهای نمیتواند معجزه کند. اما آیا اکنون که این سیل جاری شده، میتوان چارهای اندیشید؟ آری و از جمله میتوان به این پیشنهاد فکر کرد که دستکم دانشگاههای مادر، از مسیر این مسیل دور نگاه داشته شوند تا بتوانند به کیفیت بپردازند، هر چند لازم باشد از حمایت بودجههای دولتی برخوردار باشند و ناگزیر نگردند به اسم تأمین خودکفایی در بودجه، حیثیت دانشگاهی خود را به آب و آتش بسپارند.
دوم، آفتی است که در یک یا دو دهه اخیر به جان دانشگاه افتاده و از آن با نام «صورتگرایی» میتوان یاد کرد. چندی است که دولتهای ما در اندیشه بالا رفتن از نردبان ترقی بینالمللی افتادهاند و امتیاز و ارتقای استادان را در گرو این ترقی نهادهاند. رشد علمی پوشالی، یکی از تهدیدهای این سیاست است و در دامنه این سراشیب دویدن، زمینه انحطاط اخلاقی را نیز در دانشگاه فراهم آورده است. «سرقت علمی» با گونههای متنوعی که دارد و نامهای کاذبی که همه روزه در پای مقالهها سبز میکند، میرود که چون عرف دانشگاهی درآید. اگر این روند در حد نقض اخلاق باقی میماند، هنوز خشنودکننده بود، اما میرود که ناهنجاری را به هنجار بدل سازد که در آن، دیگر کسی از «نقض اخلاق» شرمگین نخواهد شد.
سوم، معضلی است که از آن به گیجی در حوزه علومانسانی تعبیر میکنم. از سویی، اختلاط فضای سیاسی و علمی در این حوزه، منجر به آن شده که برخی، علومانسانی معاصر را غربی و فاسد معرفی کنند و به تبع آن، کوشیدهاند که علومانسانیاسلامی پدید آورند و آنها را جایگزین علومانسانی کنونی کنند. از سوی دیگر، دانشگاهیانی در دفاع از «علم، علم است» برآمدهاند و جایی برای رویش «علم بومی» باقی نگذاشتهاند. برون رفت از این معضل، تنها با گفتوگوی آزاد اندیشمندان و ترسیم درست مرزها و مزجهای علم و فرهنگ میسر خواهد بود.
از همین جا به چهارمین انتظار راه مییابیم. دانشگاه نیازمند امنیت و فضای آزاد فکری است. اگر اندیشمندان نتوانند با فکر آزاد با هم سخن بگویند و همواره در صرافت آن باشند که چگونه تندی و تیزی نقد و انتقاد خود را سوهان زنند، گفتوگوهای مبهم و فروخورده راه به جایی نخواهند برد. به راستی آیا امنیتی که برای کسانی چون مجلسیان تدارک دیده شده، در دانشگاه و به پاسداشت اندیشه نیز لازم و حیاتی نیست؟
اگر رئیسجمهور آینده بتواند انتظار دانشگاهیان را در این چهار فصل برآورده سازد، سالیانی نیکو در انتظار دانشگاه خواهد بود.
* نولیبرالیسم که بزرگترین خطری است که کشور ما را تهدید میکند
دکتر ناصر فکوهی
استاد دانشگاه تهران
به نظر من، رئیسجمهور آینده در کنار رویکرد تقویت و تثبیت سازمانهای مردم نهاد باید بر دو محور ِاساسی تأکید داشته باشد و آنها را پیش ببرد: نخست دور کردن سیاستهای اقتصادی و اجتماعی کشور تا حد امکان از اقتصاد سرمایهداری نولیبرالی و ضد اجتماعی و سوق دادن آنها به سوی اقتصاد بازار ِ کنترلشده و جامعهمحور و دولت رفاه، و سپس مبارزه سخت با گرایشهای نژادپرستانه در قالب ایدئولوژیهای ملیگرایی افراطی و یا اندیشههای قومپرستانه در قالب ایدئولوژیهای ملیگرایی قومی.
کشور ما اغلب از این شانس برخوردار بوده است که مدیریت فرهنگی خود را بر اساس تکثر جامعه از لحاظ زبانی، قومی، سبکهای زندگی و ... انجام دهد و به سراغ سیاستهای سختگیرانه یک دست سازی نرود. از این پس باید این امر تقویت شود. این دو حوزه در کنار مبارزه با نولیبرالیسم که بزرگترین خطری است که کشور ما را تهدید میکند.
فراموش نکنیم که اگر بسیاری از کشورهای منطقه در «بهار عربی» از میان رفتند و یا قربانی جنگ و ویرانگری قدرتهای بزرگ شدند، یکی به دلیل گرایشهای انحصارطلبانه مرکزی و دیکتاتورمنشی دولتهایشان و نبود افکار عمومی رشدیافته و سازمانهای واقعا مردممدار بود.
امروز شاهد آن هستیم که حتی یک کشور دموکراتیک مثل آمریکا با سابقه دویست ساله دولت ملی و دستاوردهایش، به دلیل بیاعتنایی به لزوم گسترش فرهنگ و اجازه دادن به شکلگیری پهنههای بزرگ بیفرهنگی و عامهگرایی، دچار مصیبتی به نام «ترامپ» شده است و آینده خود را در خطر میبیند. این چیزی است که اگر ما نیز نسبت به گسترش دموکراسی و بهخصوص گسترش امکانات رفاهی در سطح عمومی به آن بیتوجه باشیم، میتواند جامعه ما را به سوی سقوط ببرد.
*«عدالت اجتماعی» و «اشتغال»/ غفلت از فرهنگ
دکتر بهمن نامورمطلق
استاد دانشگاه شهید بهشتی
انتظار من از رئیسجمهور آینده در خصوص بحث «عدالت اجتماعی» و «معضل اقتصادی» است؛ چراکه اساسا امروز، جهان در بحران اقتصادی بسر میبرد و ایران هم یکی از نقاط بحرانخیز در مسائل اجتماعی و اقتصادی است. رئیسجمهور فعلی در این راستا، قدمهای مؤثری را برداشت اما اقدامات او نیازمند تداوم و تشدید است.
بحث اشتغال جوانان از دیگر مسائلی است که معتقدم باید از اولویتهای سیاستگذاری رئیسجمهور آینده قرار گیرد. همچنین تمرکززدایی و تقسیم امکانات در شهرهای کوچک و روستاها چراکه ایران چه به لحاظ اقلیمی و چه به لحاظ قومی، کشورِ تنوع و گوناگونی است. متأسفانه در دهههای اخیر شاهد یکسری همگراییها بودهایم که به از بین رفتن گوناگونیها انجامید؛ این در حالی است که تنوعات، از سرمایههای کشور بوده و باید برای حراست از آن تدابیری اندیشید.
همچنین، مسائل «فرهنگی» نباید در حاشیه قرار گیرد چرا که هر اقدامی بر پیوست مسائل فرهنگی امکانپذیر است.
متأسفانه در این یکی دو دهه اخیر کمتر به مسأله فرهنگ توجه شده است این در حالی است که اگر بخواهیم «توسعه پایدار» داشته باشیم، نخست باید بر نیروی انسانی، باورها و اخلاق آنها سرمایهگذاری کنیم. جامعهای که باورمند و انگیزهمند نباشد و هنجارها را رعایت نکند، نمیتواند شکوفا شود و ما کمتر به آن توجه کردهایم؛ خصوصا در جامعه ما که همواره از فرهنگی اخلاقمحور بهرهمند بوده است.
ما در گذشته اشتباهاتی داشتیم و به توسعه اقتصادی منهای فرهنگ باور داشتیم و این صدمات زیادی به کشور وارد کرد، عدالت اجتماعی را با چالش مواجه کرد و فاصله طبقاتی را افزایش داد. برای اینکه بتوانیم به توسعه برسیم باید «توسعه فرهنگی» را در دولت بعد در اولویت قرار دهیم و بقیه توسعهها را بر پایه توسعه فرهنگی دنبال کنیم.
انتظار میرود که ما دولتی داشته باشیم که در تعامل با جهان باشد تا آنجایی که دیگران در فکر ماجراجویی با ما نباشند. باید با کشورهایی که مایلند با ما ارتباط تعاملی داشته باشند، مبادلات اجتماعی و فرهنگیمان را توسعه دهیم و در این راستا، پیمانهای بینالمللی را به کار گیریم؛ چراکه مسأله ترامپ و پارادایم جدیدی که در غرب حاکم شده، مطمئنا دولت آینده ما را با بحرانهای تازهتری روبهرو خواهد کرد.
* رئیسجمهور آینده اتصال میان دولت و نخبگان را برقرار کند
دکتر حسین ابراهیمآبادی
عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
معتقدم مهمترین اقدام رئیسجمهور آینده، باید اتصال حلقه «کارشناسی» و «تصمیمگیری» باشد. اتفاق خوبی که بعد از انقلاب افتاد، این بود که بین «دولت»، بدنه «کارشناسی» و بدنه «اجتماعی» رابطه نزدیکی برقرار شد و میان مردم و دولت همزبانی بیشتری شکل گرفت؛ اما به تدریج این تعامل رو به کاهش گرایید و با قدرت گرفتن نهادهای مدنی امید رفت که این شکاف پر شود. اما در دولت نهم و دهم ناخودآگاه قطببندیها به نقطهای رسید که بدنه کارشناسی و روشنفکری دانشگاهی تا حدودی ارتباطش را با دولت از دست داد. از این رو، معتقدم مهمترین کاری که رئیسجمهور آینده باید در اولویت قرار دهد این است که اتصال میان دولت و نخبگان را برقرار کند.
منبع: الف
۱۵ فروردین ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۵
کد خبر: 516912
نخبگان در مقام رهبران فکری جامعه، همواره حلقه واسط دولتمردان و مردم بودهاند و نقش تعیینکنندهای در جامعه از جمله انتخابات دارند. اکنون که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال 96 روزنامه ایران ، پرسشِ «از رئیسجمهور آینده چه انتظار دارید؟» را با جمعی از اهالی اندیشه در میان گذاشته که هر یک از زاویهای متفاوت پاسخ گفته بخشی از این پاسخها پیش روی شما است:
نظر شما