به گزارش گروه اجتماعی «قدس آنلاین» شعبانلی رمضانیان مسئول سازمان بسیج فرهنگیان کشور یادداشتی نوشته است:
وز معلم هر سال فرصتی است برای تجلیل و تکریم این قشر فرهیخته و همچنین بیان اهمیت تعلیم و تربیت و یادآوری نیازها و موانع و مشکلات آنها.
نوعا در این ایام؛ از اهمیت معلم و نقش و تأثیر او گفته میشود و فضای غالب، فضای تجلیل و تکریم و ذکر زحمات و خدمات این قشر است. کمتر مجال فراهم میشود تا گویندگان و تجلیل کنندگان از مسائل سطحی فراتر روند و به عوامل پایداری این فضا در عرصه تعلیم و تربیت بیندیشند و یا ریشهها و مشکلات اساسی این حوزه را واکاوی نمایند. آنچه که تا کنون گذشته، جو ایجاد شده در روز و هفته معلم است و آنچه که همواره باقی مانده و تداوم پیدا کرده، فاصله داشتن تعلیم و تربیت با تعلیم و تربیت طراز انقلاب اسلامی و متناسب نبودن شأن و جایگاه فرهنگیان و معلمان به عنوان محور و رکن اساسی این نهاد و دستگاه است.
متاسفانه گویندگان و نویسندگان کمتر به مسائل و مشکلات اصلی این مجموعه میپردازند و ریشهها را موشکافی نمی کنند نه در این ایام و نه در طول سال؛ ریشهیابی نمیشود که چرا آموزش و پرورش با جایگاه و شأن واقعی خود این میزان فاصله دارد در صورتی که در یک بررسی اجمالی و به عنوان اصلی ترین عامل نارساییهای آموزش و پرورش، پاسخگو نبودن دو رکن اساسی این دستگاه، یعنی ساختار و اقتصاد آن در صدر مسائل قرار میگیرد.
به نظر می رسد آموزش و پرورش به مرحلهای رسیده که نه ساختار آن قادر به حل مسائل و تغییر در شرایط است و نه اقتصاد آن میتواند فعالیت ها و ضرورتهای روز این دستگاه را حمایت و پشتیبانی کند. وضع کلی آموزش و پرورش در زمینه های اداری، اجرایی، تربیتی، آموزشی و... هیچ گونه تغییری را بر نمیتابد و تغییرات نیز به واسطه ضعفها و کمبود منابع، جامع عمل نمیپوشند.
مسائل آموزشی، پژوهشی، تربیت بدنی، فعالیتهای پرورشی و تربیتی، امور فرهنگی و مهارتی در هر دو حوزه فرهنگیان و دانشآموزان، کارایی و افزایش کیفیت، توسعه و تجهیز مدارس و در رأس همه، منابع انسانی و حمایتهای لازم از نیروی عمل کننده در این دستگاه و شأن و کرامت معلم همه جزء همین مواردند که ضمن بررسی، به چالش ساختار و اقتصاد آموزش و پرورش پیوند میخورند.
اقتصاد آموزش و پرورش اکنون به پاشنه آشیل این دستگاه تبدیل شده و به عنوان دلیل یا حداقل بهانه بسیاری از کمبودها و نارساییها، مطرح میشود.
در بحث کرامت و شأن فرهنگیان و معلمان، بهانه اقتصاد و کمبود اعتبار، بیش و پیش از همه عوامل خودنمایی میکند. بخش زیادی از دلایل بیانگیزگی معلم به اقتصاد این مجموعه نسبت داده میشود و در موارد مربوط به چرایی تحقیر معلم و چرایی و چگونگی سوء استفادههای فراوان سیاسیون، گروهها و احزاب از این قشر مظلوم، به بهانه حقوق و مطالبات آنها برمیخوریم.
هر کار جدیدی برای شروع با بن بست مالی و اعتباری روبرو میشود. هر فعالیت لازم هزینه بر، به دلیل نبود اعتبار و منابع یا آغاز نمیشود و یا در میانه راه متوقف میشود. به نوآوری و خلاقیت اجازه ظهور نمی دهد و ناکارآمدی و یا پایین بودن کیفیت عمل تعلیم و تربیت نیز با مقوله منابع مالی توجیه میشود.
ظلم و فساد در این نهاد مقدس، در همین بستر اتفاق میافتد و تأخیر در پرداختها و مطالبات، ندادن خدمات، فعالیتهای غیر قانونی و حتی دست درازی به حقوق معلم نیز باید در همین قالب ارزیابی شود.
بهانه اصلی برای خصوصی سازی و زیر سوال بردن مقوله حاکمیتی بودن این نهاد مقدس، همین کمبودهای مالی و نارسایی منابع اقتصادی است. روزی به دلیل کمبود منابع، واگذاری مدرسه به بخش خصوصی، بدون فراهم شدن ملاحظات اساسی آن توجیه پیدا می کند و مدارس غیر انتفاعی قارچ گونه رشد می کنند و روز دیگر، تنها چاره برای کم کردن بار مالی آموزش و پرورش، واگذاری کلاس درس و به مشارکت گرفتن افراد و گروهها در امر تعلیم و تربیت، محسوب می گردد و تا جایی این مسئله ادامه پیدا میکند که اکنون صحبت از برون سپاری امر خطیر تربیت معلم نیز به میان میآید.
هر روز به نوعی و هر مسئله به یک شکلی به اقتصاد این دستگاه ربط داده می شود و از همه بدتر هیچ اقدام درخوری هم برای اصلاح آن صورت نمیگیرد.
به رغم آنکه همه کارشناسان صادق و دلسوز اذعان دارند که این دستگاه به این وضعیت قادر به ادامه راه نیست و این وضعیت برای هیچ یک از ذینفعان قابل قبول نیست، اما شاهد تغییر و تحولی نیز نمیباشیم.
مجریان و مدیران از وضع موجود گلهمندند و آن را خارج از کنترل بیان می کنند. معلمان و کارکنان از این وضعیت رضایت خاطر ندارند، دانشآموزان و اولیاء از عملکرد این دستگاه و گذران دوازده سال عمر فرزندان خود اعلام رضایت نمیکنند و جامعه و محیط کار و فعالیت هم خروجی آموزش و پرورش را با نصاب قابل قبول خود (حدی که افراد بتوانند در مشاغل مختلف مورد نیاز جامعه قرار گیرند و از دانش و مهارت لازم برخوردار باشند) دارای فاصله زیادی میشناسند.
در پاسخ به چرایی وجود این وضعیت و دلیل اساسی برای عدم ورود به تغییر و تحول با عواملی مثل ضعف و ناتوانی مدیران دستگاه، بیثباتی در مدیریت و سلیقهای عمل کردن کردن مدیران دردوره های مختلف، اجرا نشدن جهت گیریهای کلی نظام (سیاستهای کلی، طرح تحول و...) در این حوزه، سیاسی کاری مدیران، نبود دغدغه در مسئولین اجرایی و فرهنگی کشور و پیگیری نکردن آنها، عزل و نصبهای سیاسی بدون در نظر گرفتن تخصص و تعهد و کارایی، سختی کار و نامشخص بودن الگوی مطلوب تعلیم و تربیت اسلامی روبرو میشویم که هریک در جای خود قابل توجه و تأمل است.
آنچه مهم است اینکه این دستگاه از جمله جاهایی نیست که بتوان به راحتی چشم بر آن بست و جامعه را از خطرات و لطمات عدم کارآیی آن، مصون به حساب آورد. آموزش و پرورش هر جامعه خواه ناخواه ترسیم کننده و تعیین کننده آینده همان جامعه است و اگر در آرزوی هر آیندهای هستیم و یا هر وضعیتی را نمی پسندیم باید عملکرد این مجموعه و مجموعههای کمک کار آن را هم جهت و همراستای با آن قرار دهیم و موانع و مشکلات آنها را برطرف کنیم تا هدف محقق شود.
بدون آموزش و پرورش و بدون اصلاح این دستگاه چیزی اصلاح نمیشود. آموزش و پرورش هم دیگر با تغییرات جزئی قادر به بازگشت به روال نیست. وقتی وزیر وقت آموزش و پرورش در مقابل رسانهها میگوید «۹۸ تا ۹۹ درصد بودجه آموزش و پرورش، حقوق کارکنان است و این بودجه کفاف همان حقوق و مطالبات کارکنان را هم نمیدهد»، دیگر چه توجیهی برای سایر نارسایی باقی میماند.
نه ساختار آموزش و پرورش قادر به تطبیق با شرایط فعلی است و نه اقتصاد آن میتواند همپای ضرورتها و نیازها حرکت کند؛ هر دوی آنها از آنچنان عقب ماندگی برخوردارند که تحول و دگرگونی و بازتعریف خیلی از مقولهها، تنها چاره آن است.
باید جادهکشیهای موجود آموزش و پرورش متحول شود. باید از نو برای منظورهای اساسی جامعه در تعلیم و تربیت جاده طراحی شود. باید مسیرهای کوتاهتر و درعین حال مؤثرتر شناسایی و بهکارگرفته شود. باید بین نیازهای تربیتی و آموزش جامعه با نحوه عملکرد این دستگاه تطابق به وجود آید. اغلب موضوعات و مسائل باید از نو مهندسی و طراحی شود و نیازهای مالی و اعتباری آن نیز پیشبینی و تأمین گردد.
این (بازطراحی و تحول و درعین حال پیش بینی و تأمین مسائل مالی و اعتباری) نیاز آموزش و پرورش است و خود نیز نیازمند به مدیریتی تحول خواه، انقلابی، قادر و عامل به اسناد بالادستی و جهتگیریهای جامعه اسلامی خواهد بود.
همه چیز در آموزش و پرورش نیازمند به تحول و دگرگونی است و دگرگونی در سبک و شیوه مدیریتی و عبور از مدیریت لخت اداری به مدیریت پرتحرک، بانشاط، انقلابی و... و. درصدر اولویتهای این مجموعه عظیم است. باید آموزش و پرورش بیش از گذشته خود را با تدابیر و فرامین و مطالبات حکیمانه ولی امر مسلمین (مدظله العالی) تطبیق دهد. باید این مجموعه هرچه بیشتر خود را به اهداف و آرمانهای نظام نزدیک کند و باید تعلیم و تربیت اساس حرکت و نگاه مدیریت اجرایی و قانونگذاری و... و. نظام اسلامی قرار گیرد و باید مدیری انقلابی از بیرون و درون، آموزش و پرورش را به سمت تحرک و نشاط و روحیه انقلابی بکشد تا شاهد تغییر در وضعیت و بهبود در کمیتها و کیفیتها و بهینه شدن شأن و منزلت معلم و عملکرد دستگاه باشیم. انشاءالله.
نظر شما