کامران پارسینژاد : شیوه بهکارگیریِ اصولی عناصر داستان، ایجاد نظام منطقی در بنای داستان، آرایش صحنهها، جلوگیری از اطالۀ کلام، و توجه و آشنایی با ساختار و شیوه روایی داستان موجب میشود تا منتقدین و مخاطبان آثار داستانی گاهی میان «حقیقت» و «داستان» دچار اشتباه و شک گردند. آنها همچنین در درک این مسئله که کدامیک تحت تأثیر دیگری قرار میگیرند، عاجز ماندند. آیا حقیقت از داستان الهام گرفته است یا برعکس؟ برخی از صاحبنظران متوجه این مسئله شدند که داستانهای کتب آسمانی پیش از سایر داستانها بر رویدادهای حقیقی مخصوصاً رویدادهای تاریخی تأثیر بسیار زیادی گذاشتهاند. در حقیقت، داستانهای فوق در طول تاریخ توانستهاند به بسیاری از جریانها و حرکتهای تاریخی سمت و سو بدهند.
در بررسی تطبیقی رویدادهای تاریخی، اجتماعی، سیاسی و... و حوادث داستانهای الهی مشخص شده است که انسان در هر 2 موقعیت تجارب یکسانی را به دست آورده است. بدین ترتیب است که بسیاری از تجارب یکسان بشری در فرهنگهای ملل مختلف تلفیق شدهاند.
پس از داستانهای آسمانی، حکایات عارفانه بیشترین تأثیر را بر جریانها و رویدادهای اجتماعی، تاریخی و... گذاشتند. گروهی از منتقدین میگویند که داستانهای عرفانی باید در گروه داستانهای مذهبی و کتب الهی قرار گیرند. این منتقدین بر این باورند که داستانهای عرفانی از سویی قصد دارند که شیوه و مراحل عرفانی را به تصویر کشند و از سویی میخواهند بر جریان زندگی بشر و نوع دیدگاه او به زندگی تأثیرگذار باشند. با این حال، بسیاری از رمز و رازهای صوفیان و عرفا بدین طریق مشهود میگردد. در داستانهای عرفانی، نماد و تمثیل بیش از سایر داستانها مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. بسیاری از نمادهای مطرحشده در اینگونه داستانها از نوع جمعی هستند و برای غالب مردم قابل درک میباشند. با این حال، گاهی دیده شده است که برخی از مخاطبان اینگونه آثار به دلیل نبود درک صحیحِ نمادها به بیراهه رفته و از داستانهای عرفانی آموزش نادرستی گرفتهاند. در اکثر داستانهای عرفانی سعی شده است تا سطح آگاهی و اشراف انسان نسبت به جهان هستی مشخص گردد؛ چنانکه در داستانهای اساطیری نیز چنین هدفی دنبال میشود.
بیشک در داستانهای قوامیافتة ارزشمند خواننده با چنین مشکلی مواجه نیست. هیچگاه دیده نشده است که داستانهای ارزشمند و ناب انسان را به بیراهه بکشانند. در اینگونه آثار جستوجوی حقیقت توسط انسان و سیر تفکر و برداشت او از ساحت سیّال هستی، از منظر مادّی میباشد. در واقع، اندیشه و کلامِ نهفته در داستانهای ماندگار و تأثیرگذار، از جنس و نوع دیگری است.
اصولاً نویسنده داستانهای اصیل و ناب، خود بر حقیقت مطلق اشراف دارد و امری بر او پوشیده نیست. لذا قصد و نیت او از بازگویی حوادث و رویدادهای گذشتگان، آن هم در قالب داستان، آشکارکردن برخی حقایق بر بشر خاکی است. در صورتی که نویسندگان افسانه و داستانهای علمی و تخیلی همواره بر آنند تا به گوشههای تاریک جهان هستی دست یابند، حقایق زندگی را دریابند و به تجربیات جدیدی دست یازند. در این ارتباط میان عناصر داستانی و موضوعهای داستانیِ موجود در افسانهها، اسطورهها، حکایات و داستانهای علمی و تخیّلی، تشابه و همسویی وجود دارد.
نظر شما