عباسعلی سپاهی یونسی: در بخش سازمانهای مردم نهاد "باربد صفایی» از مؤسسه خزندهشناسان پارس به دلیل برگزاری طرح آموزش مردمی درباره افعی دماوندی، کارگاههای مشارکتی و دیگر طرحها، برنده جایزه ملی محیط زیست شد. به این بهانه سراغ صفایی رفتیم. او دانش آموخته رشته محیط زیست با گرایش زیستگاهها و تنوع زیستی در مقطع کارشناسی ارشد است و رئیس هیئت مدیره مؤسسه خزنده شناسان پارس. با او درباره نقش مؤسسات مردم نهاد در بحث محیط زیست و دیگر مسائل حرف زدیم که میخوانید.
از تاریخچه مؤسسه خزنده شناسان پارس بگویید.
این مؤسسه به طور رسمی، از سال ۱۳۸۵ ثبت شد و همه افراد حاضر در آن دانشجویان رشته محیط زیست بودیم که به تشخیص و تشویق استاد هوشنگ ضیایی نویسنده کتاب «پستانداران ایران»، در سالهای ۷۷ و ۷۸ دور هم جمع شدیم تا به طور تخصصی در موضوع خزندگان و دوزیستان کار کنیم. البته ما به طور کلی در حوزه حفاظت حیاط وحش فعالیت میکنیم.
چرا فعالیت مؤسسه بر روی دوزیستان و خزندگان متمرکز شده است؟
مشکلی که ما در سالهای نه چندان دور داشتیم این بود که بین گونههای جانوری از نظر حفاظتی بر اساس جثه و کاریزمای گونه تصمیم گیری میشد. یعنی نگاه این بود که پستانداران بزرگ جثه مانند کل و بز، خرس، پلنگ و... اگر حفاظت بشود کاری موجه و ارزشمند است در حالی که ما میدیدیم بخش زیادی از گونههای در معرض خطر انقراض و بومزاد کشور در رده دوزیستان و خزندگان قرار دارند و از طرف دیگر برای نمونه یک پرنده به آسانی میتواند با خراب شدن و از بین رفتن پناهگاهش به جایی دیگر برود و یا مهاجرت کند، اما دوزیستان و خزندگان به دلیل وابستگی شدید به زیستگاهشان نیاز به حمایت دارند، بنابراین تصمیم بر این شد که به عنوان اولین مؤسسه خزنده شناسی، شروع به کار بکنیم.
بحث کاریزما را مطرح کردید ولی گویا از نظر شما تفاوتی بین گونههای مختلف جانوری نیست؟
بله؛ نه تنها تفاوتی وجود ندارد بلکه برای من دیدن یک مار یا یک مارمولک هیجان بیشتری از دیدن گونههای دیگر جانوری دارد. اما برای عموم مردم به این شکل نیست چون مردم نسبت به این گروه تصوراتی منفی دارند و ما سعی کردیم این تصورات منفی را اصلاح کنیم تا تصوری مثبت بر اساس آگاهی شکل بگیرد.
پس از نظر اهمیت هم دوزیستان و خزندگان برای شما از جایگاه بالایی برخوردارند؟
ببینید، من تعیین کننده اهمیت گونه نیستم، در دنیا اتحادیه بینالمللی حفاظت از گونههای گیاهی و جانوری بر اساس نظر کارشناسسان خبره مشخص میکند که چه گونهای اهمیت دارد یا ندارد و اهمیتها هم بر این اساس است که هر آن چه در جهان خلقت داریم باید حفاظت شود و تعادل آنها برای بقا حفظ شود.
به زبان شعر، جهان چون چشم و خط و خال و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست ...
بله! همین طور است و ابعاد و جثه جانور مهم نیست، بلکه نقش جانور در طبیعت است که اهمیت دارد و وضعیت حفاظتی جانور معین میکند که چه گونههایی باید در اولویت حفاظت باشند و متأسفانه این را هم باید یادآور شوم که اطلاعات پایه بسیاری از خزندگان و دوزیستان ایران هنوز در فهرستهایی که وجود دارد به روز رسانی نشده است. این موارد هم از نکات دیگری است که ما را بر آن داشت تا در این بخش فعالیت کنیم و این فهرستها را در حد توان کارشناسی مؤسسه به روز رسانی کنیم.
از نهادهای دولتی نباید این انتظار را داشت که این فهرستها را به روز رسانی کنند؟
ما از دولت این انتظار را نداریم که در این بخش وارد شود اما نهادهایی مثل دانشگاهها و پژوهشکدهها و یا مؤسسات مطالعاتی هستند که باید طبق هدف و راهبرد خودشان در این حوزه وارد شوند و سازمان محیط زیست میتواند از این نهادها و مؤسسات و دانشگاهها حمایت مادی و معنوی کند. تهیه کردن اطلاعات نیاز به کار میدانی گسترده و سنگین دارد. بنابراین، هر دو وظیفه دارند اما محیط زیست با توجه به اینکه بیشتر یک نهاد اجرایی است، وظیفه دارد که یک محقق و دانشجو را حمایت کند و متأسفانه در این بخش بسیار ضعیف هستیم.
مؤسسه شما و یا دیگر مؤسسات فعال در حوزه محیط زیست تا چه اندازه میتوانند در سرنوشت محیط زیست تأثیرگذار باشند؟
محیط زیست با توجه به اینکه بیشتر یک نهاد اجرایی است، وظیفه دارد که یک محقق و دانشجو را حمایت کند و متأسفانه در این بخش بسیار ضعیف هستیم مسلماً اولین کاری که همه مؤسسات غیرانتفاعی در این حوزه لازم است انجام دهند باید این باشد که به مردم اطلاعات رسانی کنند و از آنها درباره کاری که میخواهند انجام دهند، همراهی بخواهند. اکنون مشکل ما کمبود آگاهی بخشی به مردم است نه کمبود نیروی انسانی و آدم دلسوز. آگاهی بخشی در این حوزه کارآمدتر از نوشتن نسخه هایی با کارکردهای موقتی است.
وقتی از فعالیتهای مؤسسات مردم نهاد حرف میزنیم، بحث حمایتهای دولتی از فعالیتهای این مؤسسات هم پیش میآید.
بله؛ گاهی مشکل را مردم به وجود میآورند. مثلاً درخواست مالچ پاشی برای برطرف شدن مشکل ریزگردها از طرف مردم مطرح میشود و دولت هم مالچ پاشی میکند. در این بین فاجعه زیست محیطی هم اتفاق میافتد؛ یعنی متوجه میشویم تمامی موجوداتی که در این مناطق بودهاند بر اثر این اتفاق از بین رفتهاند. من فکر میکنم برخی مشکلات را مردم به وجود میآورند و وظیفه ما این است که به عنوان یک مؤسسه مردم نهاد زیست محیطی، به دنبال حل مشکل باشیم و یا قبل از این اقدامها از مؤسسات مرتبط کمک گرفته شود که این اتفاق را شاهد نیستیم. یعنی طرف مشورت میتواند یک مؤسسه غیرانتفاعی محیط زیستی یا یک دانشگاه باشد. بندرت دانشگاهیان در این جور مسائل شرکت داده میشوند اما به هیچ عنوان در این سطح از تصمیم گیریها، سازمانهای مردم نهاد طرف مشاوره قرار نمیگیرند.
مؤسسات محیط زیستی میتوانند تعامل سازندهای هم با جوامع محلی داشته باشند. در این بخش چه باید کرد؟
جوامع محلی دو نقش را میتوانند ایفا کنند یک نقش مکمل است و دیگری نقش راهبری و در هر دو صورت نقش این افراد مهم است چه آن جا که میتوانند نقش راهبردی داشته باشند و چه در بخش مکمل که میتوان از دانش بومی آنها استفاده کرد. اساساً نمیتوان در مطالعات و فعالیتهای خودمان در مناطق، از نقش این افراد چشم پوشید، چون آنها در منطقه بزرگ شدهاند و دانستههایی دارند که با گذر زمان به دست آوردهاند.
و سخن پایانی؟
ما وزارت ورزش و جوانان را داریم که پشتیبان ورزشکاران است و میدانید سازوکارهای حمایتهای حداقلی از ورزشکاران وجود دارد، اما جوانانی که در حوزههای مختلف علوم و از جمله محیط زیست کار میکنند وضعیت خوبی ندارند، باید در این زمینه به این پژوهشگران کمک کرد و به آنها بها داد تا این بی توجهیها باعث رفتن این سرمایهها از عرصه محیط زیست و یا جذبشان به کشورهای دیگر نشود.
نظر شما