قبلترها خیلی چیزها مثل حالا نبود. خوبی یا بدیاش را نمیدانم، فقط به همین تفاوت آگاهم؛ تفاوتی که انگار از زمین تا آسمان است. در این تفاوت، بحث ورود تکنولوژیهای جدید را کاملاً نادیده میگیرم. موضوع چیز دیگری است؛ اتفاقاتی که قبلاً بوده اما حالا نیست. امروز فقط راجع به یکی از آنها حرف میزنم. تقریباً درباره تابستان است. کمی فکر کن! شاید توانستی حدس بزنی. تعطیلات تابستانی خود را چگونه گذراندید؟ میتوانی روی این موضوع تا پایان تابستان فکر کنی. هنوز زود است. اما حتماً راجع بهش فکر کن چون موضوع انشا خواهد بود.
چیزی که میخواهم راجع به آن حرف بزنم، چگونهگذراندن تعطیلات تابستانی است. قبلترها پدرها و مادرها برنامهریزی دقیقتری برای تابستان بچهها داشتند. این برنامهریزی شامل کلاسهای متنوع علمی، فرهنگی، هنری نمیشد. مادرها طوری برنامهریزی میکردند که دخترها در تابستان خیاطی و آشپزی و هنرهای دستی یاد بگیرند. پدرها هم میخواستند پسرهایشان مرد بار بیایند. یادگرفتن یک شغل، لازمة این مردشدن بود. بله، شغل! 3 ماه تابستان فرصتی بود تا پسرها را به شاگردی در مغازهای بفرستند؛ شاگرد مکانیک، شاگرد بقالی، شاگرد نانوایی، حتی شاگرد خیاطی و خیلی چیزهای دیگر.
حالا بیشتر پدرها و مادرها ترجیح میدهند بچهها در کلاسهای ورزشی یا هنری ثبتنام کنند. البته هنوز هم آن سنت شاگردِ مغازه بودن در طول تعطیلات تابستان وجود دارد. نمونهاش هم محمد. او پسری 14 ساله است که به خواسته خودش در یک فروشگاه کامپیوتری مشغول به کار شده. محمد تابستان امسال قرار است نصب ویندوز، آفیس، نرمافزارهای تخصصی و غیرتخصصی را یاد بگیرد. البته اینها را میتواند در کلاسهای کامپیوتر هم آموزش ببیند اما پدر محمد به این نتیجه رسیده که کارکردن بهصورت عملی برای او مفیدتر است. محمد هم راضی به نظر میرسد؛ اینکه خودش بتواند در صورت لزوم روی لپتاپش ویندوز نصب کند، برایش لذت دیگری دارد. وقتی آقای مهندس کیس یک کامپیوتر را باز میکند تا به عیب آن پی ببرد، محمد نگاه میکند و یاد میگیرد. تابستان امسال که تمام شود، محمد به یک تجربه خیلی خوب دست پیدا میکند. حالا شاید تو دوست نداشته باشی جایی شاگردی کنی اما میتوانی یک تابستان پربار داشته باشی. راجع بهش فکر کن!
نظر شما