۱ـ دویدنهای پیدرپی
چشم را که از خواب میگیریم و روزمان که آغاز میشود، هجوم دشواریهای زندگی سرازیر میشوند. نداریها و نیازهای بیپایان آدمی، دورتادور او را میگیرند و وسیلههای ارتباطی و وقتهای فراوانِ روزِ آدمها را مشغول تأمینِ خود میکنند. چشمها، فهرستِ دشواریها را میسنجند... گوشها، زبانها... دستها و پاها، خستة رفع نیازهای روزانه میشوند... و تا به خود میآییم، «شب» رسیده... و فرصتِ یک روز دیگر از زندگی، به پایان رسیده است. دنیا ـ انگار ـ مدام در تکرار مکررها پیر میشود.
۲ـ نوشدن دردسر
آدمها از روز تولد، تا سالهای استقلال شخصی، از راه «تجربه» و «دیدن رفتارهای دیگران»، راه حلهایی را برای رفع دشواریهای زندگی میآموزند. گاهی مشکلها «تکرار» میشوند... و میشود برای حلشان از راههای تکراری استفاده کرد... گاهی مشکلها در شمایلی «تازه» تکرار میشوند... و راههای قبلی جواب نمیدهند... و گاهی مشکلها، چنان «نوبهنو» سرمیرسند که آدمها، گیج و ناتوان از حلشان درمیمانند!... انگار شتابِ نوشدنِ مشکلهای دنیا، از نوشدنِ راهحلها بیشتر است!
۳ ـ خردمندی و بهروزی
آدمها، راه حلِ مشکلها را از «خِرَد» شان میگیرند... گاهی از خردِ «خودشان» و گاهی از خرد «دیگران»... که اسم دومی، «مشورت» است. گاهی مشورت، آدمها را به «راهی درست» میرساند... گاهی آدمها را به راهی که خودشان پیدا کرده بودند، مطمئنتر میکند... و گاهی آدمها را دچار اشتباه و عمر آدمها در رفتن به راهی اشتباه تلف میکند. اشتباهها ـ اگر ـ «تجربه» و «عبرت» شوند؛ «سرمایة معنوی آدمها» میشوند.
۴ ـ خردهای پابسته
گاهی دشواریهای دنیا پیچیدهتر و راه حلشان نیز ناپیدا میشود. آدمهای مغرور، وقتی به «دیوار» میرسند؛ بیعقل میشوند و (به خیال بازشدن روزنی در دیوار!)، سر به دیوار میکوبند... اما آدمهای خردمند، «فکر» و به دیوار و اطرافش نگاه میکنند... شاید که راهی تازه پیدا کنند... خردمندان، وقتی دچار سدهای راه میشوند؛ مقصد را عوض نمیکنند... از مسیری دیگر ادامه میدهند. خردمندان، پیش از اندیشیدن، غرورشان را متعادل کردهاند تا چشم تفکرشان را کور نکند. غرور، زنجیر پای خرد است.
۵ ـ داشتن و نداشتن
پیشوایان ما تأکید کردهاند که در «دنیا»، آسایش نیست و برای رسیدن به داشتههایش، دوبرابر همان داشته، سختی نصیب آدمها میشود... بعد از رسیدن به داشتههای دنیا نیز باید به همان اندازه تلاش کنیم تا داشتهها از دستمان نروند. پیشوایان تأکید کردهاند که رسیدن به داشتههای آخرتی نیز دشوار است... با این تفاوت که داشتههای دنیا از دست میروند اما آخرتیها ماندگارند.
۶ ـ خردورزی
بزرگان تأکید کردهاند که خداوند به خرد آدمها این امکان را بخشیده که روزبهروز، «نو» شود و راه حل تازة دشواریهای تازه را به آدمها نشان دهد. گفتهاند که خداوند، خرد را به انسان بخشیده تا در مسیر پیچوخم دنیا و نوشدن دشواریها، از خرد استفاده کند... خرد آدمها، از راه «مطالعه، دیدار با خردمندان، مرور حدیث و روایت خردمندان گذشته و دقت در عبرتها و تجربهها»، نو میشود.
۷ ـ زشت و زیبای مرگ
بخش مهمی از زندگی آدمها شبیه هم است... شبیه هم متولد میشویم... و شبیه هم، بزرگ میشویم... حتی مشابه هم و ناگزیر، به سوی سفر مرگ میرویم. مرور مرگ آدمها نشان میدهد که «خردمندان، زیباتر میمیرند».
۸ ـ آمادة عروج
بزرگان گفتهاند که «زائر خردمند»، پیش از سفر، دربارة «شخصیت کسی که به زیارت مزار او میرود» و «آداب زیارت» او مطالعه میکند... و زائران پیشینِ همان مسیر و خاطرههایشان را میبیند و میشنود... و درست و اشتباه رفتار خودش را در زیارتهای قبلی نیز مرور میکند... و «آمادة زیارت»، میشود. بزرگان گفتهاند زیارت معصومان و فرزندان خردمندشان، دیدار با کسانی است که خردشان را زیر سایة «مراقبهای الهی» نو کردهاند و حالا ـ زندهتر از نیمهزندگانِ دنیا ـ «مشاوران امین» و «پناه اَمن» مردماند. / دریافت، تلخیص و بازنویسی از کتاب شریف «مَفاتیحالجَنان»، چاپ اول (بیتاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة ۸۹۹. از زیارتنامة «جامعة کبیره» خطاب به امامان معصوم(ع) : ـ (السَّلامُ عَلَیالاَئِمَّهِالهُدی و مَصابیِحِالدُّجی و اَعلامِالتُّقی و ذَوِیالنُّهی و اولِیالحِجی و کَهفِالوَری...) سلام بر امامان هدایتگر!... آنان که روشنگر مسیر مردمان... نمادهای پرهیزگاری... بزرگترین خردمندان و صاحبان عقل کاملاند. توسل به آنان، پناه اَمن مردم است.
نظر شما