قدس آنلاین - رقیه توسلی: با هم محلی های زادگاه پدری، به امامزاده آمده ایم برای آیین آمین محترم «باران خواهی».
هوا گرم است... قنوت ها در فصل شرجی تقویم چه ها که نمی کنند...! ملال مان را در دَم می شویند...
زارعان و دهقانان روزه دار نازنین، پای برهنه ایستاده اند به نماز... از هر سو، آواز بلبل و جیرجیرک می آید...
قنوت اول و دوم و سوم، باشکوه و نیاز خوانده می شود. قنوت چهارم و پنجم اما با مختصر نسیمی درهم می آمیزد. و عطر گلاب در شهریور داغ می پیچد و بانگ تکبیرهای پیشنماز.
همصدا با جماعت می خوانم سبحان الله، می خوانم لا اله الا الله.
برای دیدن ابرهای بازیگوش و چاق و چله دعا می کنیم. برای تمام شدن بی بارانی. همه در حنجره شان انگار آمین های عاشقانه گذاشته اند.
«نماز استسقا» زیر آسمان خدا را برای اولین بار تجربه می کنم. تمام دقایقش بی شباهت به بارش باران نیست. همیشه تمنّا خواهی مازندرانی ها را شنیده بودم اما این بار حاضرم. در صف این سنت و رسم. در روستای مهربان و بی رودخانه مان.
کم و بیش همه از خشکسالی دریاچه الندان و عباس آباد و کم آبی سدهای شهید رجایی و البرز باخبریم. از بی بارشی ارتفاعات و کوهستان هایمان. از اوضاع قنات ها و آب بندان ها و چشمه ها و رودخانه های فصلی و تشنه کامی مزارع.
و باخبریم غول خشکسالی در چندقدمی مان کمین کرده است، پس پناه می بریم به دعای «اللَّهُمَّ سُقْیَا مِنْکَ مُحْیِیَهً مُرْوِیَهً، تَامَّهً عَامَّهً، طَیِّبَهً مُبَارَکَهً، هَنِیئَهً مَرِیعَهً...»، پناه می بریم به کلام عاشقانه امیر. و دست به دعای باران بلند می کنیم.
در این روز خوش یمن، هیزم های بیشتری در آتش می اندازیم... پای آیین «شیلان» مان... پای دیگ های آشی که نذر رفتن قحطی و خشکسالی کرده ایم... آنوقت یک چشم بر آسمان و هزار نگاه به سخاوت معشوق می دوزیم...
اگر چه مدت هاست که می دانیم در پناه ربّ، در امانیم. بی خنکا، بی ابر، بی آب... که او، خود باران است و مادام گره از دخیل ها برمی دارد.
نظر شما