برقراری حکومت فقهی جهانی که در سلفیگری وهابیت ریشه داشته باشد، هدف نهایی و غایی ایدئولوژی القاعده است؛ در واقع روی کار آمدن حکومت طالبان در افغانستان صورت عملی این ایدئولوژی است.
در همین راستا، اسامهبنلادن میگوید: «هدف و میل قلبی ما نیز این بوده که در راه برپایی و تحکیم حکومت اسلامی و پیاده کـردن احـکام اسلامی جهاد کنیم؛ این هدف ماست و برای همین هدف از کشور خود خارج شدهایم. (بنلادن ١٣٨٤، ١٤)».
ظواهری نیز تأکید دارد: «مجاهدین» نمیتوانند با زور حکومت کنند یا بهطور مستقیم قدرت را به دست گیرند، حکومت بـاید بـه اصل اسـلامی شورا وفادار باشد و «امر به معروف و نهی از منکر» را به اجرا گذارد؛ همچنین باید مبتنی بر نـظر «اهل حل و عقد» باشد و نظر علما را بهعنوان کارشناسان شریعت لحـاظ کـند. (قـادری ١٣٧٨، ١٢ و ٢٣).
داعش این بار هم در موضعی متفاوت با القاعده، مسئله «خلافت» را مطرح کرده است، در این معنا که هر فرد وابسته به این گروه باید به سرزمین خلافت یعنی عراق و سوریه مهاجرت و حتی برای گسترش و بسط جهاد در راه خلافت در همه مناطق این سرزمینها اقدام کند. بهعبارتدیگر، اگر امارت را جزء و خلافت را کل در نظر بگیریم، القـاعده مـعتقد اسـت، باید از جزء به کل رسید؛ اما داعش خود را ملتزم میداند از کل به جزء باید رفت.
با توجه به اختلاف موجود در مسئله خلافت مدنظر داعش و امارت مورد نظر القاعده، بهعنوان در نظر گرفتهشده برای رهبر این دو گروه نیز برمیخوریم؛ بدان معنا که رهبر القاعده با عنوان «امیر» ملقب شده و حتی در گروه طالبان که به لحاظ ساختاری، مواضعی نزدیک و مشابه با القاعده دارد، رهبر گروه با عنوان «امیرالمؤمنین» شناخته میشود. برای مثال، طالبان پس از مرگ ملاعـمر در اواخر تابستان ۱۳۹۴ بیانیهای منتشر و اعلام کرد، بیعتکنندگان با ملاعمر، وی را امیرالمؤمنین مـیدانستند و اکنون ملامنصور را بـهعـنوان امیرالمؤمنین خود میدانند. (عبدالحلیم ۱۱/۰۴/۲۰۱۵)؛ اما داعش، ابوبکر البغدادی رهبر این سازمان را بهعنوان «خلیفه» معرفی میکند.
داعش در نظریه خلافت، قریشی بودن را شرط رهبری میداند و ازاینرو البغدادی نسب خود را به پیغمبر اکرم مـیرساند؛ امـا القاعده قریشی بودن را برای رهبری امارت لازم نمیداند. همین مسئله سبب شد در دورهای اعضای طالبان با ملاعمر که قریشی نبود، بیعت و وی را بهعنوان امیر «امارت افغانستان» معرفی کنند.
از دیگر اختلافهای مهم این دو سازمان در بحث رهبری، حق اولویت در اخذ بیعت برای امر خلافت و امـارت است. القاعده با توجه به قدمت خود، اخذ بیعت با این سازمان از سوی همه گروههای جهادی ازجمله داعش را حق خود میداند؛ این در حالی است که داعش نیز با داعیههای گوناگون خود در زمینههای متفاوت، خود را زیرمجموعهای از القاعده حساب نکرده و در اقدامی بیسابقه اعلام خلافت و ادعا کرد، سران القاعده باید با بغدادی بهعنوان خلیفه بیعت کنند. (زارعی ۱۳۹۴).
ویژگیهای حکومت دینی
اصول تشکیلدهنده اندیشه سیاسی القاعده نسبت به حکومت دینی عبارتند از:
۱-هیچ مرجعی جز فقهای وهابی حق افتا و استخراج قوانین بـرای اداره جامعه را ندارد و به طریق اولی قانونگذاری بر اساس عقل خودبنیاد هم مشروعیت ندارد.
۲-آزادی عـقیده از آنجا کـه میتواند به ارتداد و الحاد بینجامد، باطل است.
۳-مشروعیت حاکمان از جانب عالم بالاست و رهبران جـوامع باید خاستگاه دینی و برآمده از شرع داشته باشند.
۴-آزادی بیان چون به ناسزاگویی به خـدا و قوانین الهی میانـجامد، مـورد تأیید نیست.
۵-دین از سیاست و حکومت جدا نیست.
۶-تشکیلات و احزاب سیاسی چون به گسترش فعالیت عناصر غیردینی یاری میرسانند، مورد تأیید اسلام نیستند. (توکلی ۱۳۹۳).
با در نظر گرفتن این اصول باید اظهار داشت، در ایدئولوژی القاعده، انسان اعم از مسلمان و غیرمسلمان فاقد اصالت بوده و صرفاً حکومت و ایدئولوژی مورد نظر آن است که اصالت دارد. در این راستا همّ و غم القاعده مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی است.
در خصوص اندیشههای سیاسی داعش نسبت به حکومت دینی باید اذعان داشت، اگرچه این گروه در سالهای اخیر همواره در صدر اخبار و توجهات بوده، همچنان دارای ابعاد ناشناخته بسیاری است تا جایی که اغلب، این گروه را صورت تکمیلی القاعده دانسته و تفاوتی در اصول نظری آنان نمیبینند؛ اما با بررسی دقیق منابع مربوط اعم از اعلامیهها، رسالات و جوابیه به سؤالات شرعی، اصول زیر قابل استخراج هستند:
۱-سه روش انعقاد امامت و تشکیل حکومت در سنت اسلامی وجود دارند که راه نخست؛ عبارت از انتخاب حاکم توسط گروه خبره در امر حکمرانی است (اهل حل و عقد)؛ راه دوم؛ انتخاب توسط حاکم پیشین است (استخلاف) و نهایتاً سومین طریق برای تأسیس حکومت، قبضه قدرت با زور توسط فرد حاکم است. داعش مدعی است، دولت اسلامی بر اساس نخستین روش انعقاد امامت تشکیل شده است.
۲-دولت اسلامی بر اساس نیاز به رتقوفتق امور سیاسی و اجرای ایدئولوژی سلفی و قانون شرع تشکیل میگردد.
۳-دولت اسلامی محاکم شرعی را برپا و قضات آن را برای صدور حکم بر اساس شرع انور تعیین خواهد کرد.
۴-سختگیری و ضدیت با شیعیان، اهلتصوف و نیز طرفداران دیدگاههای ملیگرایانه و سکولارها، مخالفان غربی و نهایتاً یهودیان (۲۰۰۷ Tamimi).
۵-بیعت با خـلافت یک وظـیفه «دینـی و شرعی» است.
۶-ناسیونالیسم به همراه دموکراسی و سکولاریسم همسان «بتپرستی» است.
۷-جامعه اسلامی تنها متشکل از صرف مسلمین نبوده، بلکه در قاموس داعش، دارالاسلام متشکل از مؤمنین و مرتدین دانسته میشود.
۸-تأکید بر دو وظیفه معنوی مهم، یعنی هجرت به معنای مهاجرت به خـلافت و جـهاد به معنای پیکار بیش از هر وظیفه دیگری متأثر از اندیشههای سیدقطب (تأکید بر مهاجرت با هدف جذب حمایت افرادی صورت میپذیرد که کاملاً از این پروژه حمایت میکـنند. تمرکز اصلی بر جذب شبهنظامیان، پزشکان، معلمان و مهندسان برای «هجرت» به «خلافت» اسـت. در ایدئولوژی داعـش «جـهاد» خشونتآمیز تنها نماد ایمـان واقـعی تـلقی میشود. داعش در مجله «دابق» بر این ادعاهایش تأکید میکند که «اسلام دین جنگ است، نه صلح» و اجازه «خلیفه» بدین معناسـت کـه جـهاد قانونی است).
۹-داعش همزمان با ایجاد یک کشور، خود را یک پروژه آخرالزمانی اعلام کرده و سوریه بزرگتر را مکان جـنگ جـهانی پیش از قـیامت توصیف میکند. (توکلی ۱۳۹۳).
گستره مرزهای حکومت
بر اساس اعتقاد القاعده به امارت، جهاد و جهادی بودن بر اساس عقیده و ایدئولوژی مربوط و در سراسر جهان قابلیت تفسیر داشته و هـر گروهی که با سازمان مادر بیعت کند، امارتی را در نقطهای از کشور خود که تحت کنترل دارد، تشکیل میدهد. در نهایت، مجموع این امارتها زمینه تشکیل یک خلافت بزرگ را ایجاد میکنند. این طرح القاعده پس از کشته شدن بنلادن در سال ۲۰۱۱ توسعه یافت و استراتژی «گرگ تنها» مـطرح شـد. طبق استراتژی گرگ تنها، شاخههای این سازمان در کشورهای گوناگون و نیز افراد وابسته به آن باید به شکلی کاملاً مستقل عمل کنند. نتیجهای که از این طرح حاصل میشود خوشهای دانستن سازمان القاعده است؛ زیرا این سازمان دارای شاخههایی در کشورهای عربی و اسلامی همچون سـومالی و سـودان است؛ اگرچه پس از ظهور داعش بسیاری از این گروهها با داعش بیعت کردند و نفوذ القاعده در مناطق حضور این گروهها کاهش پیدا کرده است.
پس فراگیر و جهانیشدن در اندیشه القاعده یکی از ملزومات جهاد است؛ ایـن شمولیت بدون مرز جغرافیایی است و مرزبندیهای کنونی دولتها را نیز به رسمیت نمیشناسد و به جهاد بهعـنوان واجـبی عـینی ایمان دارد. بهعبارتدیگر، القاعده، جهاد و جـهادی بـودن را بـرای وطـن و دولت نـمیداند، بـلکه آن را بر اساس عقیده و ایدئولوژی و در هر نقطهای از کره زمین پیگیری میکند. به همین دلیل، القاعده تشکیل خلافت در برهه کنونی را نمیپذیرد و آن را بر اساس مبانی شرعی رد میکند. (محمد ۰۸/۰۲/۲۰۱۵). عدم اعلام خلافت از سوی اسامهبنلادن و ایمن الظواهری نیز به همین دلیل بوده است. در چارچوب این اندیشه است که تنها شاخههای این سازمان در کشورهای جهان با این گروه بیعت کردهاند.
برخلاف القاعده، داعش با عبور از نظریه جهادی القاعده و معیارهای شرعی و دینی (حسب اعتقاد جریان سلفی)، دولت اسلامی را در بخشهایی از عراق و سوریه رسماً اعلام کرد و نیروهای این سازمان از هر مـکانی در دنـیا برای جهاد به سوریه و عراق میروند. این طرح داعش در راستای استراتژی «هجرت به سرزمین خلافت» بود که نقطه مقابل استراتژی القاعده یعنی «گرگ تنها» است (مزوز ۲۰۱۵). بر اساس این استراتژی، داعش از کـل به جزء میرسد و از طریق اعلام خلافت و تشکیل دولت اسلامی به توسعه این خلافت و چارچوب جغرافیایی آن میپردازد؛ درحالیکه القاعده در صدد پیاده کردن طرح از جزء به کل است، یـعنی با فراگیر شدن جهاد در جهان میتوان دولت اسلامی جهانی را تشکیل داد.
نتیجهگیری
با بررسی دو گروه داعش و القاعده متوجه حرکت نمایندگان تفکر سلفی از سادگی به پیچیدگی میشویم. این پیچیدگی بیش از نمود در وجوه ظاهری، در مباحث اندیشهای آشکار میشود. یکی دانستن جنبشهای جهادی القاعده و داعش از عمده مشکلات شناخت این گروههای جهادی است که در نهایت به عدم یافتن مسیر درست مقابله با آنان منجر میشود. بررسی و مطالعه دقیق اندیشههای القاعده و داعش که از استفاده گزینشی آنان از مفاهیم اسلامی حکایت دارد، راهکارهای مؤثری برای مقابله با چنین افراط گریهایی را در اختیار میگذارد.
منابع:
۱. بخشی شـیخ احمد، مهدی و دیگران (۱۳۹۳). «بررسی ایدئولوژی گروه تکفیری-وهابی دولت اسلامی عراق و شام (داعش) ». فصلنامه علوم سیاسی. سال ۱۶. شماره ۶۴. زمستان.
۲. بنلادن، کارمن. پشت پرده بنلادنها، در بطن پادشاهی. ترجمه: اسماعیل قهرمانیپور. تهران: نشر روزگار. ۱۳۸۴.
۳. توکلی، سعید (۱۳۹۳). «القاعده، داعش؛ افتراقات و تشابهات». آفاق امنیت. شماره ۲۳. تابستان. صص ۱۹۶-۱۵۱.
۴. زارعی، محمد (۱۳۹۴). «سیر تحول و تطور گروههای تکفیری؛ مطالعه موردی: داعش و القاعده». مطالعات راهبردی جهان اسلام. شماره ۶۲. تابستان. صص ۱۸۶-۱۳۹.
۵. عبدالحلیم، محمد (۱۱/۰۴/۲۰۱۵). «داعش و القاعده». أنجبهما الاحتلال و فـرقتهما «الإمـاره». المـوقع دوت مصر.
۶. قادری، حاتم. اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران. تهران: سمت. ۱۳۷۸. ۱۳۹۰.
۷. محمد، جاسم (۰۸/۰۲/۲۰۱۵). «القاعده» «داعش» «الإخوان». الجذور و الفروقات، شبکه الرؤیه الإخباریه.
۸. مزاحم، هیثم (۲۹/۰۴/۲۰۱۵). «داعـش» و «القـاعده» و تـکفیر الشیعه. مرکز بیروت لدراسات الشرق الأوسط.
۹. مزوز، عبد الغنی (۲۰۱۵). «العقیده القتالیه لتنظیم الدوله الإسلامیه». مـوقع الإسـلام الثوری.
۱۰. ملازهی، پیرمحمد (۱۳۹۴). «داعش جای طالبان را خواهد گرفت». دیپلماسی ایرانی.
۱۱. Uthman ibn ‘Abd al-Rah. man al-Tamimi, I‘lam al-anam bi-milad Dawlat al-Islam, Mu’assasat al-Furqan, ۲۰۰۷. The version of I‘lam referenced here is that published by Minbar al-Tawh. id wa’l-Jihad, available at http://www.tawhed.ws/dl?i=۴۳۶zeuhb.
* دانشجوی دکتری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
نظر شما