قدس آنلاین- فرهنگ مطالعه و کتابخوانی چیزی نیست که یکشبه و یکروزه بهسراغت بیاید. برای اینکه اهل کتاب شوی و اوقات فراغت و یا لحظات خاصی از زندگیات را با کتاب قسمت کنی، نیاز به ابزار زیادی داری؛ اول داشتن خانوادهای که دغدغهاش تربیت آدمی اهل کتاب باشد، آدمی که نیازش به کتاب مثل نیاز به هوا، آب و یا نان باشد. اما خانواده فقط تا ۷ سالگی نقش تربیتی پررنگی دارد، وقتی کودک وارد جامعه بزرگتری به نام مدرسه میشود و کفه ترازوی یادگیری و تربیت بهسمت حفظیات کتابهای درسی تغییر میکند، متوجه میشویم برای نهادینهکردن فرهنگ کتابخوانی، اتفاقهای زیادی در زندگی هرکسی باید رخ دهد.
وقتی به دلایل مختلف پای صحبت نویسندگان مینشینیم، از نظام فعلی آموزش و پرورش گله میکنند و معتقدند نوع سیستم آموزش و پرورش بهگونهای است که بسیاری از علاقههای دانشآموزان را از بین میبرد و همه اوقات بچهها، صرف خواندن و نوشتن کتابهای درسی و تستزنی میشود.
برای اینکه بدانیم نظام فعلی آموزشوپرورش چقدر در نهادینه کردن فرهنگ مطالعه در دانشآموزان و یا بیگانهشدن آنها با این فرهنگ مؤثر است، پای صحبت نویسندهای مینشینیم که خودش سابقه تدریس در مدارس را داشته و میتواند در اینمورد بهطور صریح اظهارنظر کند.
جواد محقق نویسنده، شاعر و روزنامهنگار معاصر در سال ۱۳۳۳ در همدان متولد شد. این نویسنده، تحصیلاتش را در همدان گذراند و در سال ۱۳۵۸ بهعنوان دبیر ادبیات به استخدام آموزشوپرورش درآمد و سالها در مدارس شهری و روستایی تدریس کرد.
محقق در سال ۱۳۶۶ برای تدریس در مدارس ایرانی خارج از کشور، ابتدا به پاکستان و سپس به ترکیه رفت. پس از بازگشت، در سال ۱۳۶۹ بهدلیل داشتن تجربۀ معلمی(از دبستان تا تربیتمعلم) و سابقۀ فعالیتهای فرهنگی و مطبوعاتی، به سردبیری ماهنامۀ رشد معلم انتخاب شد و طی ۱۳ سال، بیش از ۱۱۰ شمارۀ آن را منتشر کرد.
او بعدها سردبیری ماهنامههای «رشد نوجوان» و «رشد کودک» و فصلنامههای «جوانه» و «رشد آموزش هنر» را هم برعهده گرفت و دهها شماره از آنها را نیز مدیریت کرد.
از دیگر فعالیتهای فرهنگی محقق، میتوان به همکاری با بیش از ۸۰ مجله و روزنامه، تأسیس انجمن ادبی میلاد(نخستین انجمن ادبی استانی بعد از انقلاب)، برگزاری دهها شب شعر و کنگرۀ علمی - فرهنگی، داوری جشنوارههای گوناگون کتاب و مطبوعات، ویراستاری دهها عنوان کتاب و مجله، مسئولیت صفحات شعر مجلۀ کیهان بچهها، عضویت در شورای طرح و برنامۀ خانۀ روزنامهنگاران جوان، عضویت در شورای طرح و برنامۀ «گنبد کبود» نخستین روزنامۀ نوجوانان ایران، عضویت در شورای شعر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دبیر علمی بیش از ۱۰ جشنوارۀ ملی در حوزۀ شعر، داستان، کتاب و مطبوعات، عضو هیئت علمی جایزۀ کتاب فصل، داور دهها جشنوارۀ انتخاب کتاب و مطبوعات، مدیر مسئولی ۷ نشریۀ ادواری، عضویت در هیئت مدیره و نایبرئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، انجمن قلم ایران و انجمن معلمان انشاء اشاره کرد.
در سال ۱۳۸۶ در نخستین دوره جشنواره استانی شعر دفاع مقدس که در همدان برگزار شد، در مراسمی تحتعنوان نکوداشت جواد محقق، جایگاه وی در شعر دفاع مقدس مورد بررسی قرار گرفت.
«قصۀ مرد بزرگ پاپتی»، «مردی چو آفتاب»، «با آخرین رسول»، «تاوان عشق»، «مثل من به انتظار»، «قدر استاد»، «علم و ایمان در گفتوگو با دانشمندان»، «آفتاب هدایت»، «کلمات در خط مقدم»، «بیداری کلمات»، «یاد ماندگار»، «معلمان خوب من»، «گزیدۀ شعرها»، «آن بهار مهربان»، «هم سرو، هم صنوبر»، «آفتاب هدایت»، «کلمات در خط مقدم» و «بیداری کلمات» ازجمله آثار این نویسنده و محقق است.
گفتوگوی ما را با استاد جواد محقق بخوانید.
* بسیاری از نویسندهها معتقدند سیستم فعلی آموزشوپرورش بهنوعی است که دانشآموزان را از مطالعه دور میکند و نسلی تربیت میکند که اهل کتاب و مطالعه نیستند. نظر شما چیست؟
** متأسفانه همینطور است، اما در این مسئله، مسئولیت خانوادهها را نادیده نباید گرفت. بخشی از کار مدارس محصول مطالبه اولیاست. پدر و مادرهایی که خودشان اهل کتاب و مطالعه نیستند و برای بچههایشان نه کتاب میخرند و نه کتاب میخوانند. در نتیجه بچهها در خانه و خانواده، آموزش کتابخوانی نمیبینند، وقتی هم که به مدرسه میآیند، معلمان کتابنخوان و مدرسههایی غالباً بیکتابخانه، درکنار اهمیت و اولویت بیدلیل کتاب درسی، باعث تداوم روحیه بیمطالعگی در آنها میشود. به کلاس و دوره بالاتر هم که میروند، باز تب کنکور و دانشگاه، دستبهدست تبلیغات کمکدرسی میدهد و با همراهی اولیای مدرسه و خانوادههای اغلب بیاطلاع و کتابنخوان، بچهها را وارد مسابقه وقتکش و خلاقیتسوز تستزنی و حلالمسائلخوانی میکنند و چون سود سرشاری هم نصیب جیبهای گشاد بانیان تولید این کتابها و مدیران و معلمان کمدرآمد مدارس میشود، به دوری هرچه بیشتر بچهها از کتابهای واقعی و حتی بیزاری آنها از هرچه کتاب و کتابخوانی میانجامد.
فضای مجازی هم که با جاذبههای ظاهریاش، قوز بالای قوز است که نقل دیگری دارد.
* بهطورکلی در بیعلاقگی ایرانیها به فرهنگ مطالعه چقدر آموزشوپرورش را مقصر میدانید؟
** در پاسخ سؤال قبلی گفتم خدمتتان که نظام آموزش و پرورش در عمل مشوق مطالعه نیست، اما در تأثیر و تقصیر خانوادهها و بعضی نهادها و سازمانهای دیگر هم در این عرصه سیاهنمایی و غلو میشود. وضع کتابخوانی ما در ایران اگر چه بهنسبت جایگاه علم و ادب و هنر، در فرهنگ ملی و مذهبی ما ایدهآل نیست، اما در مقایسه با بسیاری از کشورهای هم قد و قواره ما بهلحاظ پیشینه تاریخی و جمعیت، چندان بد نیست، حتی خوب هم هست.
از کشورهای مشابه مثلاً ترکیه و مصر را در منطقه میتوان نام برد که میزان تولید کتاب در ایران، هم ازنظر عناوین و هم شمارگان، از هردوی آنها بالاتر است. در مقایسه با قبل از انقلاب هم باید عرض کنم که طبق آمار موجود، الان عناوین کتابهای تولیدی ما در ایران ۲۸ برابر قبل از انقلاب است، درحالیکه جمعیت ما کمی بیش از دوبرابر شده است. من این حرفها را در چند مصاحبه با عدد و رقم گفتهام، اما متأسفانه بیاخلاقی و سیاستزدگی و منفیبافی حتی در میان تحصیلکردگان ما طرفداران بیشتری دارد و گاه به عدد و رقمهایی استناد میشود که اولاً متعلق به نیمقرن پیش است و ثانیاً هیچ مبنایی هم ندارد. پس خیلی هم ناامید نباشیم. درضمن کتاب و مطالعه هم فقط در شکل و شمایل مکتوب و کاغذی آن نیست. فضای دیجیتال و عرصه کتابهای گویا را هم باید به حساب آورد.
* در حالحاضر در بسیاری از مدارس مخصوصاً مدارس غیردولتی، زنگ مطالعه و کتابخوانی وجود دارد. چرا آموزش و پرورش بهصورت رسمی همه مدارس را ملزم به داشتن زنگ کتابخوانی نمیکند؟
** این را باید مسئولان آن وزارتخانه جواب بدهند. اما اینکار اگرچه کار بدی نیست، ولی خیلی هم مثمرثمر نخواهد بود. بیشتر یک کار صوری برای پاسخدادن به بعضی مطالبات رسانهای است، وگرنه یکساعت کتابخوانی بیبرنامه در هفته، آن هم با معلمانِ غالباً کتابنخوان و کتابنشناس و مدارس بیکتاب و کمکتاب، چه دردی را دوا میکند؟
مدارس غیردولتی هم که اینکار را کردهاند، بیشتر نوعی افه فرهنگی و پز فرهنگسازی برای گولزدن خانوادهها و سرکیسهکردن آنها و درآمد بیشتر در رقابت با خودشان است. من بهعنوان معلمی که از دوره ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان گرفته تا هنرستان و تربیتمعلم، در شهرها و روستاها و داخل و خارج از کشور به دختران و پسران این سرزمین درس دادهام و و سردبیر چند ماهنامه و فصلنامه آموزش و پرورش هم بودهام و سالها در بیش از ۱۵۰ شهر ایران، با معلمان و دانشآموزان جلسات پرسش و پاسخ داشتهام و بیستسال معلم و مربی اردوهای فرهنگیهنری دانشآموزان و دانشجویان بودهام و در جلسات غیررسمی فراوانی هم با بچهها سروکار داشتهام، خیلی به این طرحها خوشبین نیستم و آنها را جدی نمیبینم. بهعقیده من تا قلب مدرسه در کتابخانههایشان نتپد، اتفاق خاصی رخ نمیدهد.
* شما که تجربه تدریس در مدارس ایرانیهای خارج از کشور، لااقل ترکیه و پاکستان را داشتهاید، وضع کتاب و کتابخوانی را در آن کشورها چهطور میبینید؟
** در پاسخ به سؤال قبلی هم گفتم وضع ما نسبت به کشورهایی مثل مصر و ترکیه و پاکستان وضع بهتری است، حتی در مقایسه با بعضی از کشورهای بزرگ آسیایی و اروپایی و حتی آمریکا هم باتوجه به نسبت جمعیت و گستردگی دایره نفوذ زبانی، شرایط بهتری داریم. البته اهالی فرهنگ و رسانه غالباً با نقل موارد استثنایی و مقایسه آن با کلیت تولید داخل، گاهی باعث سوءتفاهم و گمراهی مخاطب میشوند، مثل اینکه کشورهای دیگری بیایند و با تمرکز بر تیراژ کتابهای زرد حوزه داستان و یا حتی آثار خوبی مثل «دا» و «خاکهای نرم کوشک» و امثال آنها که به چاپهای صدم و صدوپنجاه و چندم و دویستم رسیدهاند، مردم کشور خودشان را به بیمطالعگی متهم کنند. خب این کتابها که آیینه نشر ایران نیستند! همانطوریکه آثاری مثل «هری پاتر» آیینه نشر اروپا به حساب نمیآیند. در یک مقایسه منطقی نمیشود روی استثناها بحث کرد.
باید برای کتاب و کتابخوانی کار کنیم. بیش از آنکه بازی دربیاوریم و یکدیگر را متهم کنیم، آن هم با کلیگویی و بیاطلاعی. قبل از انقلاب تعداد شاعران و نویسندگان شناختهشده ما برای کودکان و نوجوانان خیلی بیشتر از انگشتان دست نبود، درحالیکه حالا چند صد نویسنده و شاعر کودک و نوجوان داریم که تعداد آثار بعضی از آنها بهتنهایی بیش از آثار قبلی است!
* شما برای گردش مطالعه و کتابخوانی در میان دانشآموزان مدارس چه پیشنهاد و یا راهحلی دارید؟
** اولین راهحل، تلاش برای آموزش خانوادههاست که برای بچههایشان از کودکی کتاب بخوانند. دومین راهی که میتواند به کتابخوان شدن دانشآموزان کمک کند، کوشش برای کتابخوان شدن معلمها و تشویق آنها برای فعالیتهای فرهنگی در کلاس است. بردن دانشآموزان به کتابخانهها و نمایشگاههای کتاب و هدیه دادن کتابهای خوب به آنها، راهحل سوم است.
تقویت کتابخانههای مدارس با خرید کتابهای سالم و موردعلاقه بچهها در زمینههای مختلف و رفتن بهسوی تشکیل کتابخانههای کلاسی در حجم کمتر و تناسب بیشتر با پایه درسی هم میتواند به علاقهمندی دانشآموز به مسئله مطالعه کمک کند.
تربیت و یا انتخاب کتابداران کتابشناس از میان معلمان و یا دانشآموزان اهل مطالعه و تشکیل هستههای مطالعاتی در مدرسه و کلاس راهحل بعدی است.
ششمین راهحل کتابخوان کردن بچهها، تقویت زنگ انشاء و بها دادن به دانشآموزان و معلمان کتابخوان و خلاق است.
تشویق بچهها به عضویت و استفاده از کتابخانه عمومی شهر و کتابخانههای مساجد و نهادهای دیگر هم در توجه آنها به کتاب بیتأثیر نیست.
دعوت از شاعران، نویسندگان و مترجمهای بومی و منطقهای یا کشوری به مدرسه و معرفی آنها و آثارشان به بچهها و ایجاد فضایی برای گفتوگوی آنها، راهحل هشتم است تا بچهها را به خواندن کتاب ترغیب کند.
البته این کارها ممکن نمیشود، مگر اینکه کلاسها را از قرق کتابهای درسی دربیاوریم، کتابخانهها را قلب تپنده مدرسه کنیم، خودمان پابهپای آنها بخوانیم و بنویسیم و برایشان عالم بیعمل نباشیم و از راهنمایی قلمزنان سالم، متدین، شجاع، خوشذوق و توانمندی که سعه صدر دارند هم حتماً استفاده کنیم.
نظر شما