قدس آنلاین- چند دختر مظلوم و نازنین هموطن اصفهانی مسلمان ما سه سال پیش مورد حمله وحشیانه چند لات و اوباش قرار گرفتند و بشدت آسیب دیدند. پس از جراحیهای متعدد یکی از این خواهران و دختران همه ما مردم، خوشبختانه یکی دو هفته پیش ازدواج کرد در حالی که یک چشم دنیابین او آسیب دیده است.
دختر دیگر با حمایت دولت و وزارت بهداشت به آمریکا اعزام شده، اما با وجود چندین عمل جراحی هنوز مشکل بینایی دیدگانش حل نشده و به هزینههای بیشتر نیاز است تا بینایی دیدگانش تا حدودی ترمیم شود. در فضای مجازی مطالبی درباره ضرورت تأمین هزینه بیشتر درمان آورده شده و آن دختر مظلوم همچنان روی تخت بیمارستان به سر میبرد.
پس از گذشت سه سال ضاربین هنوز دستگیر نشدهاند. یک مقام محلی گفته است آنها بیرون نمیآیند و ظاهر نمیشوند و چون جنایت خود را تکرار نکردهاند، پلیس تاکنون نتوانسته است آنان را بیابد. چند سال پیش من را به اصفهان دعوت کرده بودند تا در جمعی از خانمها صحبت کنم. نتوانستم از تأثرات شدید خود خودداری کنم و در حین صحبت بغض گلویم را گرفت و به گریه افتادم و آن خانمها هم با من گریستند. تأسف شدید من برای این بود که در شهر متمدن اصفهان که در حدود ۴۱۹ سال پیش- سال ۱۵۹۸ م سال ۱۰۰۰ هـ. ق- پایتخت ایران شده بود و امروزه هم مطمح نظر جهانگردان اروپایی و ژاپنی و سایر ممالک جهان است چنین وقایعی روی میدهد و چقدر به آبرو و حیثیت این شهر مینیاتوری جهان لطمه و خدشه وارد میشود.
آیا چند جنایتکار بیشرم که مرتکب این جنایات فجیع میشوند، خود خانواده ندارند. چگونه وجدانشان اجازه میدهد به جنایت خود بنازند و آن را نشانه غیرت، تعصب و اخلاقیات خود بدانند؟ آیا میتوانند با وجدان آسوده زندگی کنند و سر خود را بالا نگه دارند؟
من افرادی مثل قاتل به دار آویخته آتنا اصلانی، دختربچه نازنین پارسآباد مغان یا ربایندگان «بنیتا» دختر هشت ماهه پاکدشتی را ایرانی نمیدانم. ایرانی شرافت طبع، رأفت، معرفت، همدلی، بزرگواری و جوانمردی خاصی دارد که شاهنامه فردوسی در اکثر بیت هایش بدان گواهی داده است، اما این کشور پهناور در درازای تاریخ طولانی خود بارها در آماج حمله اقوام کم تمدن وحشی خونخوار بیابانگرد غارتگر بدوی قرار گرفته است. از کجا معلوم این جنایتکاران قسی القلب و آن اسیدپاشان بیرحم در شهر اصفهان از نتاج و بقایای زاد ورود همان مهاجمان خونریز و سفاکی نباشند که چون به ایران آمدند و از کشتهها، پشتهها ساختند، در مرور ایام از آب و هوا و محیط ایران خوششان آمد و در همین سرزمین کنگر خوردند و لنگر انداختند و سایه آنها قرن هاست همچنین بر سر مردم این کشور باقی مانده است.
من در خصوص اشقیایی که دزدوار در خیابان روی چهره چند دختر بیگناه و مظلوم مسلمان اصفهانی اسید میپاشند و لابد میروند و جایزه میگیرند و باز لابد خیلی به این کار قهرمانانه خود مینازند و تصور میکنند پل قیامت برای عبورشان گل آذین شده، آنان را ایرانی نمیدانم، مسلمان نمیدانم، شرافتمند نمیدانم. حتی انسان نمیدانم. آخر این قدر سنگدلی و بیوجدانی؟
در سال ۱۳۲۹ جماعتی از افراد نادان و کوردل و بی شرف عقدهای و بیشخصیت شروع به کار اسیدپاشی روی چهره زنان و دختران در بازار و جنوب تهران کردند. درست در بحبوحه آغاز جنبش ملی شدن نفت ایران، شادروان آیتالله کاشانی و عدهای از روحانیون تهران این کار کثیف وحشیانه را تقبیح کردند و من به یاد دارم از سوی آیتالله مرحوم مغفور عدهای از جوانان غیرتمند مسلمان در بازار و سبزه میدان و نقاط دیگر مأمور شده که جنایتکاران نادان اسیدپاش را شناسایی و پیش از شروع به ارتکاب جرم آنان را دستگیر کنند.
یکی از اراذل و اوباش که برای ایجاد مزاحمت برای دختری که به او اعتنا نمیکرد، قصد داشت به روی او اسید بپاشد، آن قدر از مردم کتک خورد که به حال مرگ افتاد و این مسخره بازی و جنایت پیشگی سالها منسوخ شد.
دولت و مقامهای انتظامی باید اول فروش اسید از داروخانهها را محدود کرده، تحت ضوابط شدید قرار دهند، دوم مؤسسات تولید پزشکی و مواد شیمیایی باید جانشین دیگری که به انسان آسیب نرساند، به جای آن تولید کنند و مجازات اسید پاشان به جای چشم کور کردن آنان، اعدام تعیین شود؛ زیرا زندگی و آینده دختر و زن جوانی را که شهروند ایرانی و تحت حمایت قانون است، نابود میکنند.
آخر کلام اینکه به سهم خودم ازدواج دختر نازنین اصفهانی را به او و همسر محترمش و خانواده او و همه خانوادهها تبریک میگویم.
نظر شما