قدس آنلاین- امروز به گواه تقویم روز نوجوان است. درباره نوجوانی سخن بسیار گفته شده و از آن به عنوان یکی از حساسترین دورههای زندگی هر فرد نام برده شده است که فرد دچار تغییراتی چه در بخش فیزیکی و چه بخش روانی وجود خود میشود. به این بهانه سراغ «علی اصغر سیدآبادی» رفتم. وی مدیرکل دفتر برنامهریزی و مطالعات فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و البته مهمتر از این سمت، او چهره شناخته شدهای در حوزه نقد و پژوهش ادبیات کودک و نوجوان کشورمان است.
* با این پرسش شروع کنیم که «نوجوان» و «نوجوانی» در یک دهه اخیر دچار چه تغییراتی شده است؟
** متأسفانه در کشور پژوهش هایی که این گونه تغییرات را نشان بدهد، نداریم و یا خیلی کم انجام شده است. در یکی دو طرح ملی که یکی از آنها ارزشها و نگرشهای ایرانیان است هم متأسفانه افراد بالای ۱۵ سال مورد سؤال قرار گرفتهاند و اگر چه مستقیم با بهرهگیری از این پیمایش و تحقیق نمیتوان به این سؤال پاسخ داد، اما از یافتههای این پیمایش و مقایسه آن با دورههای قبل میتوان به طور ثانوی به این پرسش پاسخ هایی داد. یکی از تغییرات مهمی که به نظر بنده اتفاق افتاده است که آن را میتوان از دل این پیمایشها استخراج کرد این است که نقش نوجوانان و حتی کودکان در نظام تصمیم گیری خانوادههای ایرانی افزایش پیدا کرده است. یعنی اگر چند دهه قبل بیشترین تصمیمات را در هر خانواده، پدر خانواده میگرفت با نگاهی به پیمایش انجام شده در سال ۱۳۹۴ به این میرسیم که هم سهم پدرها در تصمیم گیری خانواده بشدت کاهش پیدا کرده و هم سهم مادرها و آن چه افزایش پیدا کرده است سهم تصمیم گیری کودکان و نوجوانان در خانواده است. البته این تأثیر را در عالم واقع هم میتوان دید. یعنی امروز کودکان و نوجوانان ما حتی در انتخاب سیاسی پدر و مادرها دخالت دارند و همچنین در انجام اموری همچون انتخاب لباس، مسکن و... و این یعنی اینکه در روزگار ما و در سالهای اخیر کودکان و نوجوانان ما کنشگرتر و فعالتر شدهاند.
* وظیفه بزرگترها از جمله خانواده در برابر این تغییرات چیست؟
** مهمترین تحولی که لازم است رخ بدهد، این است که ما نوجوان را با تمام مختصات و ویژگی هایی که دارد به رسمیت بشناسیم. «جبران خلیل جبران» در یکی از نوشتههای خود کودک را به تیر تشبیه میکند و پدر و مادر را به کمان اما این تیر وقتی پرتاب شد، خودش هدف خودش را تعیین میکند و ما نمیتوانیم خیلی دخالت کنیم که او چه بکند و چه نکند. هر نسلی خودش درباره خودش تصمیم خواهد گرفت، با این همه ما وظیفه داریم نوجوانان و کودکانمان را برای تصمیم گیریهای بزرگی که در آینده خود به آنها نیاز دارند، آماده کنیم. باید آنها را آماد کنیم برای این که استقلال داشته باشند و روی پای خودشان بایستند و ارزشهای اجتماعی خودشان را در چارچوب ارزشهای جامعهای که در آن زندگی میکنیم، تولید کنند. پس مهمترین اصلاحی که نیاز است صورت بگیرد، در همین آماده سازی است چون این اتفاق بدون شک خواهد افتاد و اگر ما امروز نوجوانان خودمان را برای رویارویی با این اتفاق آماده نکنیم، هم آنها و هم ما به عنوان بزرگسالان، بیشتر آسیب خواهیم دید. بنابراین راه رسیدن به وضعیت مطلوب برای نوجوانان این است که در فرایند آماده سازی آنها برای آینده و آن استقلال و تصمیم گیریها آماده بشوند و به نظر بنده جاهایی هم ایراد ندارد آنها از ما سبقت بگیرند.
* نقش خانواده و نهاد آموزش و پرورش را در این فرایند چگونه میبینید؟
** هر دو نهاد نقش بسیار مهمی دارند. این تغییرات در بستر خانواده و آموزش و پرورش اتفاق میافتد. یعنی خانواده ایرانی مدنیتر شده است و پدر و مادرها سهم بیشتری را برای تصمیم گیری نوجوانان خود قائل شدهاند، اما متأسفانه نظام آموزشی آموزش و پرورش ایران متناسب با این تحول رشد نکرده است و کماکان نگاه این نظام به کودکان و نوجوانان به سبک و سیاق قبلی است که نگاهی است از بالا به پایین. با اینکه تلاشهایی شده است و در بخش مباحث نظری هم اتفاقاتی افتاده است، اما در واقعیت با آن چه مطلوب است، فاصله داریم. خانوادههای ما تغییرات در نوجوانی را پذیرفتهاند ولی نهاد آموزش و پرورش ما متناسب با این تغییرات پیش نرفته است.
* نگاه و فرهنگ سنتی ما تا چه اندازه میتواند به حل مشکلات نوجوانان امروز کمک کند یا اصلاً در این زمینه قابلیتی دارد؟
** به این پرسش هم نمیتوان به طور دقیق پاسخ داد. به این دلیل که مطالعات جدی در این بخش هم انجام نشده است و اگر میگوییم نگاه سنتی به نوجوانان مراد و منظور چه نوع نگاهی است و اصلاً یک نگاه است یا نگاههای مختلف و متعدد؛ چون همان نگاه سنتی هم منطقه به منطقه و تا حدودی خانواده به خانواده فرق داشته و دارد و اگر چیزی در این زمینه هم گفته شود، برگرفته از تجربهها و داشتههای شخصی خودمان خواهد بود. اما با این همه میتوان گفت هر نوع تصمیم گیری و هر نوع برنامه ریزی و هر نوع رفتاری نمیتواند یک باره از گذشته بکند و چیزی را برنامه ریزی کند. پس از این جهت برنامه ریزی سالم و رفتار سالم این است که ما در چارچوب مسیری که پیش میآییم، اصلاحاتی را انجام بدهیم و ضعف هایی را که میبینیم اصلاح کنیم و این میتواند جایگزینی برای گسست باشد. زمانی که ما نخواهیم مسیر گذشته خود را اصلاح کنیم با گسست روبه رو میشویم و متأسفانه این پژوهشها و تحقیقات نشان میدهد که بین نسل جدید که نوجوانان هستند و نسل قدیم گسست هایی اتفاق افتاده است، اما با این همه این نکته را باید بیان کرد که این گسستها در سطح اجتماع است و در خانوادهها کمتر شاهد آن هستیم. در گذشته چون نوجوانان نمیتوانستند حرف بزنند و ابراز مخالفت بکنند به این تعبیر میشد که پذیراتر هم بودهاند، اما این خیلی درست نیست؛ چون ما از نگاه واقعی آنها اطلاعی نداشتیم، اما امروز چون حرف میزنند و صدای آنها شنیده میشود، ما متوجه فاصله خودمان با آنها میشویم و این موضوع کمک میکند به اینکه این فاصله را کمتر کنیم.
درباره نوجوانان و نوجوانی نوجوانان کشورمان نیاز به پژوهشهای جدی داریم. قطعاً برخی از مسائل نوجوانان مسائلی است جهانی و یک سری مسائل هم ملی و منطقهای و محلی است و با انجام این پژوهشها خواهیم توانست برنامه ریزی بهتری برای این گروه سنی داشته باشیم.
نظر شما