قدس آنلاین / رقیه توسلی: خودم را مشغول سر و سامان دادن کاتالوگ ها و کتاب های روی میز می کنم و دستمال نمداری هم می کشم روی گرد و غبار. اما ذهنِ ماجراجویم هنوز پیش همان بچه گربه سفید و خاکستری مانده است. پیش قصه تلخ و شیرینی که تعریف شد برایم.
با یک لیوان شیر برمی گردم پشت سیستم. پیام دارم. آقای همسر است با یک فیلم و چند تصویر از شخصیت اول داستان. این موجود، چقدر کوچک و ناز است. چقدر عکسِ داروهایش آدم را می رنجاند و خاطرجمع می کند.
با زُوم چندباره به تصاویر زُل می زنم... چه آزمایشی...!؟ یعنی با یک بچه گربه هم می توان عطوفتِ خود را تخمین زد...! و صدالبته با گوسفند و گنجشک و اسب و خروس و با همه حیوانات عالم... مگرنه اینکه در کتاب دینی مان سوره ها داریم با نام حیوانات... بقره و نَحل و نَمل و عنکبوت.
غَنج می رود چشم هایم. روی پاکت دارو در یکی از عکس ها آمده هر ۱۲ ساعت، نیم سی سی خورانده شود تا ۵ روز.
و اما شروع داستان: دوست آقای همسر می گوید ناله ای متوالی آن ها را بر آن می دارد در حوالی خانه شان به جستجوی گربه ای پُرصدا بروند. می روند اما چیزی نمی یابند. پس به آتش نشانی زنگ می زنند.
آنها راهنمایی شان می کنند تا انجمن حمایت از حیوانات. آنجا هم شماره انجمن حمایت از گربه ها را می یابند و بعد از آن سرنوشت تازه ای رقم می خورد برای آن صدا.
گروه حامی حقوق حیوانات می آید و به سبک و سیاق خودش می گردد و بالاخره موجود آسیب دیده و ناتوان را پیدا می کند. با چشمی متورم و جانی کم رمق.
با مهربانی این پناهگاه - چند روز بعد - عکس و فیلم این کوچولوی سرپاشده، به گروه تلگرامی ارسال می شود. به کانالی که دوست آقای همسر هم بعنوان یک حامی آنجا عضویت پیدا کرده است.
به لیوان شیر روی میز نگاه می کنم و به شیشه شیری که در فیلم، بانویی انگار در دهان گربه ی گرسنه گذاشته است... و بسیار یاد می گیرم.
مهم نوشت: از رسول خدا سوال شد آیا نیکی به حیوانات پاداش دارد؟ فرمودند: آری. در حمایت از هر جانداری، اجریست.
نظر شما