قدس آنلاین- خیلیها معتقدند در حوزه محیط زیست بشدت نیاز به آموزش داریم و خوشحالم که گاهی شاهد برنامههایی به این منظور هستیم که توسط افراد خوش فکر و یا گروههای مردمنهاد انجام میشود؛ از جمله توسط «انجمن سبزِ چیا» که امروز ۶۰۰۰ عضو اصلی دارد. این انجمن از اواخر دهه هفتاد در قالب سازمان مردمنهاد فعالیت خود را ابتدا به صورت غیر رسمی و از سال۱۳۸۱ به صورت رسمی در شهرستان مریوان با گرایش فعالیت زیستمحیطی آغاز کرد که تا امروز ادامه داشته و توانسته است جوایزی را در این مسیر کسب کند. بتازگی دو عضو از این انجمن به نامهای کمال راستخانه و عرفان رشیدی مسیر تالاب زریبار در مریوان تا فریدون کنار در مازندران را رکاب زدند تا با اجرای این برنامه به کشتار پرندگان مهاجر در شمال کشورمان و البته در همه نقاط اعتراض کنند. گفتوگویم را با کمال راستخانه به نمایندگی از این دوچرخه سواران دوستدار محیط زیست بخوانید.
* چه شد که به فکر رکاب زدن به قصد حمایت از پرندگان مهاجر افتادید و چرا این برنامه از مریوان انجام شد؟
** این ماجرا دو دلیل داشت؛ اول اینکه تالاب زریبار خوشبختانه به عنوان امنترین تالاب ایران شناخته شده و در مریوان هیچ گونه شکاری انجام نمیشود و دوم اینکه شاهد کشتار وسیع پرندگان در فریدونکنار و سرخرود و هور العظم بودیم. به پیشنهاد انجمن و کمیته پرنده نگری آن تصمیم گرفتیم که این برنامه انجام بشود تا با این حرکت مردم و مسئولان متوجه این اتفاق ناگوار بشوند. حداقل از ۲میلیون پرنده مهاجری که وارد ایران میشوند بیش از یک میلیون پرنده شکار میشوند و این یک فاجعه است.
* اینکه در مریوان شکار اتفاق نمیافتد واقعاً جالب است؛ دلیل آن چیست؟
** مریوان زمانی برای خودش فریدون کناری بود و کشتار پرندگان انجام میشد و عین خیال کسی هم نبود ولی خوشبختانه فعالیتها و آموزشهای انجمن سبز چیا در مسائل زیست محیطی و از جمله شکار پرندگان مهاجر باعث شد فرهنگ عوض شود. مدیر قبلی سازمان محیط زیست در باره این فعالیت گفته بود سازمان در این ۳۵ سال نتوانسته است کاری بکند که شکار انجام نشود اما خوشحالم که فعالیتهای انجمن سبز چیا باعث شده شکارچیان در مریوان اسلحههای خود را هم بشکنند. شعار اصلی انجمن، آموزش است و برای عملی کردن این شعار به مدارس میرفتیم، با مردم کوچه و بازار حرف میزدیم، یعنی هر جا چند نفر پیدا میکردیم درباره مضرات شکار حیوانات و پرندهها حرف میزدیم و خوشبختانه نتیجه لازم را هم گرفتیم. اسلحهها شکسته شد، پرندهها از قفسها رها شدند و قفسها گلدان شدند و اتفاقات خوب دیگری را شاهد بودیم.
* این اتفاقات خوب از کِی در مریوان آغاز شد؟
** حدود پنج سال است.
* یک پرسش من این بود که حرکت هایی از این دست یعنی رکاب زدن برای حمایت از پرندگان تا چه اندازه میتواند تأثیرگذار باشد و شما از کارهایی که قبل از این اقدام انجام داده بودید گفتید یعنی قبل از این، نتیجه آموزش به جوامع محلی را دیده بودید؟
** بله همین طور بوده است. ما قبلاً ثمره کار و آموزش مردم در مریوان را دیده بودیم و لازم دیدیم به موضوع کشتار پرندگان در فریدونکار هم توجه کنیم، چون معتقدیم که فعالیت انجمن ما نباید به یک شهر خلاصه شود و هر جا توانستیم باید تأثیرگذار باشیم. معتقدیم همه انجمنها باید دست به دست هم بدهند و کاری بکنند که دیگر در فریدونکنار چیزی به نام کشتار پرندگان اتفاق نیفتد و فریدونکنار به جای کشتارگاه پرندگان مهاجر تبدیل به مرکز اکوتوریسمی و مرکز پرندهنگری بشود.
* یعنی میشود کاری کرد که از حضور پرندگان در فریدونکنار و یا هر جای دیگر کشورمان بدون کشتن آنها سود مالی برد؟
** بله؛ حتماً میشود. با یکی از دوستان حامی حیوانات در فریدونکنار صحبت میکردم به این وضع اشاره کرد که برای برخی از کشاورزان برنج کار درآمد شکار پرندهها در زمینهایشان از کاشت برنج بیشتر است! این نگاه باید اصلاح شود؛ مردم در فریدونکنار باید بدانند با تبدیل این شهر به یکی از مراکز مهم پرندهنگری میتوانند هم درآمد خوبی داشته باشند و هم پرندهها زنده بمانند.
* برخی کارشناسان و دوستداران محیط زیست معتقدند سازمان حفاظت محیط زیست در بخش آموزش کمکاری کرده است و این اتفاق باعث شده آسیب بیشتری به محیط زیست کشور وارد شود. شما به عنوان یک فعال محیط زیستی با این نظر موافقید؟
** بله! یک سری ضعفها وجود دارد؛ در گفت و گو با فرماندار فریدونکنار ایشان میگفت این پرندهها در جای دیگری شکار میشوند و در فریدونکنار به فروش میرسند و البته معتقد بود که چیزی به نام شکار ندارند، اما خود من در فریدونکنار دامگاهها و تورها را دیدم، بنابراین هنوز این اتفاق برای برخی از مسئولان و مردم ما به موضوعی جدی تبدیل نشده است و این یعنی به آموزشهای جدی در این بخش نیازمندیم. در جایی مثل بابل، بابلسر، سرخرود و فریدونکنار کلاً ۱۱ نیروی محیط زیستی خدمت میکنند! این تعداد افراد کم باید در برابر خیل عظیم شکارچیان و دامگاههایشان بایستند و این شدنی نیست.
* پس در دو حوزه مشکل داریم؛ اول نظارت و اجرای قانون و دوم آموزش مردم و بخصوص افراد در جوامع محلی؟
** دقیقاً؛ البته باید این را هم مورد نظر داشت که این افراد به یک باره نمیتوانند شکار را کنار بگذارند چون بخشی از درآمد زندگی آنهاست. اگر این افراد به شکل سنتی شکار کنند بخشی از مشکل حل میشود اما تا زمانی که شکار به این شکل منبع درآمد باشد شاهد این مشکلات خواهیم بود.
* یعنی معتقدید وقتی منبع درآمد از این افراد گرفته میشود باید جایگزین آن را داشته باشیم؟
** بله؛ اگر مسئولان بخواهند و تصمیم بگیرند، راه درآمدهای جایگزین را هم پیدا میکنند. از طرفی بحث نظارت دقیق و اعمال قانون هم بسیار مهم است. مثلاً یکی از گفتههای فرماندار این بود که اینها زمین شخصی افراد است، اما سؤال اینجاست که آیا فرد در زمین شخصیاش هر کار دوست داشته باشد میتواند انجام بدهد.
* برگردیم به برنامه شما؛ به عنوان پرسش آخر بفرمایید سفر شما چند روز طول کشید و در این سفر چه کردید؟
** برنامه ما ۳۰ مهرماه شروع شد و در مدت ۶ روز ما مسیر مریوان، سنندج، همدان، تهران، دماوند، آمل، فریدونکنار، سرخرود، بابل و بابلسر را رکاب زدیم. در مسیر تا رسیدن به مقصد در توقفها سعی کردیم با مردم درباره طبیعت و برنامههایی که داشتیم صحبت کنیم. در مقصد، هم جلساتی با مسئولان داشتیم و هم با دوستداران محیط زیست و بر این تأکید شد که به آموزش و آموزش و آموزش در این حوزه نیازمندیم.
نظر شما