به گزارش قدس آنلاین، شاید از نخستین بارهایی که گمانهزنی کمرنگی در ارتباط با امکان بازگشت به افغانستان برای مهاجرین بدون ابطال کارت آمایش مطرح شد، به دی ماه سال ۹۰ و در زمان آمایش هفت برگردد، اطلاعیهای از سوی اداره کل اتباع وزارت کشور که صرفا بارقههایی از امید را در دل مهاجرین افغانستانی روشن کرده بود، بعد از آن هم یک بار سال گذشته مدیرکل اتباع وزارت کشور در برنامه «وطندار» وعدهای این چنینی داده بود که در اینجا اظهارات وی در برنامه وطندار قابل مشاهده است.
اما هر دو بار به مانند همان بیش ازسه دهه قبل با وجود تقاضای مکرر جامعه مهاجرین و حتی مطالبه جامعه نخبگانی ایران هیچ تغییری حاصل نشد آنچنان که این دلتنگی و عدم امکان سفر به موطن مهاجرین افغانستانی بر وضعیت معیشت و کار، ناامیدی جامعه فارغ التحصیل و حتی در نوشتههای نویسندگان و اشعار شاعرانشان هم سایه انداخت.
البته این موضوع فقط جنبه دلتنگی و عاطفی و میل به دیدار دوباره وطن و اقوام و آشنایان بعد از سالهای هجرت بدون واهمه از برگشت مجدد به ایران و دنیایی از پرسشها که چه خواهد شد، نداشت بلکه با نگاهی عمیقتر بیشتر به این موضوع خواهیم رسید که گاهی برخی موانع و قوانین دست و پاگیر نه تنها سدی در مقابل بیقانونیهاست بلکه زمینه را برای گریز از قانون پذیری و استفاده از میانبُرهای غیرقانونی فراهم میکند.
در ارتباط با دارندگان کارت آمایش و عدم امکان آنان بدون ابطال مدرک اقامتی شان در این بیش از سه دهه مهاجرت در ایران هم این موضوع صدق میکند، نگاهی به آمارها و ارقام و اخبار گوناگون رسانهها از سوانح در مسیر خودروهای حامل مسافران غیرمجاز یکی از چندین نمونه گویای این مطلب است.
از جمعیت حدود سه میلیون مهاجر افغانستانی مقیم در جمهوری اسلامی ایران مطابق با آخرین آمارها حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار مهاجر دارنده کارت آمایش هستند که در تمامی این سالهای مهاجرت به شکل قانونی و مجاز در ایران اقامت داشتهاند اما واقعیت مطلب این است که دارندگان کارت آمایش به نسبت اقامت قانونی خود در مواردی محدودیتهایی را شاهد بودهاند که اگر این محدودیتها اعمال نمیشد به جای تبعات شاهد اثرات مثبتی در روابط دو کشور میبودیم چرا که اغلب این محدودیتها، سوءتفاهم هایی را به دنبال میآورد که نتیجه آن فقط «دلخوری» میان دو ملت میشود و همین، تلاش سالیان سال برای یک کار فرهنگی و بنیادی را خراب میکند.
چرا به این مقوله پرداختهایم؟
پس از انتشار خبر انعقاد تفاهم نامهایی میان دولت افغانستان و ایران در آیندهای نزدیک جهت امکان بازگشت مهاجرین افغانستانی به کشورشان بدون ابطال کارت آمایش، بازتابهای آن در جامعه مهاجر گویای مواردی بود که تا اندازهای تامل برانگیز بوده، هر چند دیر اما اجرای چنین تفاهم نامهای بسیار اقدام مبارکی بوده و برکات زیادی را به دنبال خواهد داشت.
یکی از مهمترین موارد در موضوع بازگشت بدون ابطال کارت آمایش این است که بطور حتم زین پس مشاهده خواهد شد که ترددهای غیرقانونی زیر سایه ناامنی، ترس و نگرانی بطور چشمگیر کاسته میشود چراکه مهاجرین مطالبه خودشان در تمامی این سالها ارائه چنین تسهیلاتی برای بازگشت بوده است و این نشان میدهد روحیه قانون پذیری در افغانستانیها همواره وجود داشته و مشکل گاهی از وجود قوانینهای سفت و سخت و دست و پاگیر بوده است.
نکته مهمتر این بوده که باید قبول کنیم مهاجرین افغانستانی در وطن خود با وجود سالهای طولانی هجرت، تعلقات فراوانی دارند، از اقوام و آشنایان گرفته، تا مسائل اقتصادی و زمینداری و ملک و املاک تا عشق به وطن و بازگشت به آغوش موطنِ هر چند ناامنِ خود...
یک مسئلهای که در این میان وجود دارد این است که از طرفی مهاجرین دارنده کارت آمایش در حوزه اشتغال در ایران شاهد مواجه با محدودیتهایی بودهاند و از طرفی مدام برخی بر این طبل میکوبند که این مهاجرین عامل بیکاریاند و بس! حالا امکان بازگشت چه سودی در این شرایط خواهد داشت؟
از نگرانیهای مهاجرین افغانستانی بویژه سرپرستهای خانوار و مردان و پسران جوان هر خانواده همواره این بوده که در همین شرایط به اقتصاد و تامین معیشت بپردازند و یا برای کار به افغانستان برگردند؟ خوب اگر برگردند باید مدرک اقامتی خود را ابطال و لذا بازگشت شان در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت، یعنی پذیرش یک ریسک و خطری که مردان و پسران جوان و بالغ خانوادههای مهاجر را با آن شرایط از خانواده دور میساخت که اگر بازگشت بدون ابطال کارتها زودتر اجرایی شود از حیث درآمدزایی و فعالیت اقتصادی بدون ترس برای سرپرستهای خانوادههای مهاجر زمینه خوبی فراهم خواهد شد که این در جای خود اقدامی نیک است.
«محمد کاظم کاظمی» شاعر و پژوهشگر مطرح مهاجر افغانستانی نیز در این ارتباط گفت: نمیتوان منکر شد که یکی از دلایل مهم ماندگارشدن گروهی از مهاجرین افغانستان در ایران، بیم و هراس آنان از بازگشت بوده، یا حداقل میتوان گفت عادت نداشتن با محیطی که سالها از آن دور بودهاند و یا حتی خیلیها اصلاً آن را ندیدهاند. بسیاری از مهاجرین نگران این هستند که اگر به کشور برگردند، دوباره امکان بازگشت ندارند، حتی برای مدتی کوتاه و چنین است که شخص نمیتواند ریسک کند، به کشور برگردد و برای اسکان در آنجا آمادگی بگیرد. اگر امکان رفت و برگشت به کشور سهلتر بود، برای بسیاری از مردمی که در مهاجرت ریشه دواندهاند، داخل کشور میتوانست خانۀ دومی باشد، خانهای که کم کم و با عادت کردن مهاجران و به خصوص نسل جوانتر، به خانۀ اول بدل میشد. بسیار سخت است که ما یک جوان مهاجر را بدون هیچ مقدمهسازی، ناگهان به محیطی پرتاب کنیم که حتی آن را ندیده است.
وی ادامه داد: موضوع دیگری که نباید از نظر دور بماند، این است که شماری از مهاجران هستند که اگر رفت و آمد سهل باشد، خانه و زندگی اصلی را به کشورشان منتقل میکنند و زندگی در ایران را به مواقع خاص (مثلاً فصل کار یا فصل زمستان) محدود میسازند، چنان که بعضی از اقوام ما چنین هستند و البته آنها به کمک گذرنامه و ویزا این کار را میکنند که دشواریهای خاص خود را دارد. اگر امکان رفت و آمد برای کسانی که کارت شناسایی دارند هم میسر شود، به این گروه افزوده خواهد شد.
کاظمی یادآور شد: از جانبی دیگر بسیاری از مهاجران با وجود آمادگی برای بازگشت به کشور، نگران این هستند که در صورت بد شدن اوضاع امنیتی و اقتصادی، دیگر هیچ مفرّی نداشته باشند. اگر آنها اطمینانی به این بیابند که در آن صورت اقامت در ایران به عنوان یک جایگزین موقت در زمان اضطرار میسر است، به کشور باز میگردند؛ به این ملاحظات، باید افزود رضایتی را که به این ترتیب در جامعۀ مهاجر ایجاد میشود و آنان را برای خدمت به کشورشان بانشاطتر و آمادهتر میسازد، ضمن این که به نیکتر شدن مناسبات بین دو ملت هم کمک میکند.
بیتردید اجرایی شدن این تفاهم نامه اتفاقات مبارکی را هم در جامعه مهاجر و هم در جامعه میزبان رقم خواهد زد، البته از این مسئله هم نباید چشم پوشی کرد که افغانستانِ امروز با وجود فعالیتهای گروههای افراط گرا چون داعش روزهای تلخی را بویژه برای مردم شیعه مذهب شاهد است که چنین تسهیلاتی برای میزبانی از مردمی که به برادران و خواهران مسلمان خود در ایران پناه آوردهاند هم مرهمی بر آلام آنان است و هم مدارایی با روحهایی که خسته از جنگ و غربت هستند.
نظر شما