قدس آنلاین-حمله اخیر گروهک تکفیری شیعه نما از خاک ملکه به مرکزی که برابر عرف بین الملل مانند خاک ایران تلقی میشود، از الطاف خفیه الهی بود که از جنبههای متفاوت و مختلفی فضا را برای فعالیت تبیینی و تنویری نظام فراهم کرده است.
شاید اگر به تحریک این گروهک، حمله به سفارت ایران از جایی غیر از بریتانیا شکل گرفته بود و هتک حرمت مرکز دیپلماسی جمهوری اسلامی، در کشوری که داعیه قانون مداری و امنیت کامل را صدها سال است، به جهان دیکته میکند صورت نگرفته بود، باز امکان شبهه درباره ماهیت و وابستگی تشیع انگلیسی جریان شیرازی وجود داشت، اما این مشیت خداوند است که به دلیل نقص شدید عقل و زیرکی متداول بین سیاسیون، حمله از همان جایی صورت میگیرد که جریان خزنده در آن نشو و نما کرده و فرصت بزرگ و مهم داخلی و خارجی برای نظام در زمینه افشای ماهیت اصلی جریانهای انحرافی ایجاد میشود.
پرچم جعلی خائنان به آرمان مهدویت و امامت که منقش به تصویر شمشیر کج عربی است در زمینه تیره، به قرینه اتفاقی که در فضای اهل سنت آمریکایی یعنی داعش در همان کشوری به اهتزاز درمی آید که در ۳۰۰ساله اخیر طراح همه جریانهای تفرقه افکن و فتنه برانگیز دنیای اسلام است و مجریان چنین بلاهتی نادانسته با این کار هزاران برگه اسناد جاسوسی را جلوی چشم تمام رسانههای گروهی جهان از پستوی خباثت استعمار پیر بیرون کشیدهاند.
این قضیه مانند آن است که داعش پرچم خود را در مرکز آمریکا و جلوی چشم مأموران پلیس ایلات متحده با آرامش کامل نصب کرده باشد یا عربستان به سپاه صحابه و طالبان اجازه دهد که در ریاض به قدرت نمایی پرداخته باشند. البته این مسئله به خودی خود، برای نشان دادن مظلومیت نظام اسلامی کافی نیست و بی شک بدون برنامههای رسانهای و فرهنگی دقیق، حتی این مسئله واضح نیز به سمت تحریف و تعبیرهای متفرقه خواهد رفت. در این زمینه توجه به چند نکته بسیار ضروری است:
۱- هیچ فرد وطن دوستی، (حتی اگر با نظام جمهوری اسلامی زاویه داشته باشد یا حتی مخالف آن باشد) نمیتواند، پایین آوردن پرچم کشور را معقول یا درست بداند. چنانکه هیچ مسلمانی از هیچ ملیتی بنا به ضرورتهای شرعی و عرفی نمیتواند توجیه کننده اهانت به پرچمی باشد که نشان مقدس و جلاله نام خدا را بر خود دارد. اما نکته بسیار مهمی که در این باره باید توجه داشت؛ این است که چه در فضای داخلی و ایرانیان خارج از کشور و چه در بین سایر مسلمانان و بویژه برادران شیعه عراق و کویت که گاه تحت تأثیر تبلیغات جریان نفاق و الفاظ مقدس آن قرار دارند باید به حقیقت اتفاقی که افتاده آگاه شوند.
۲- رسانه ملی و بین المللی ایران به دلایل مختلف مجاز به پررنگ کردن این تحرکات موذیانه و در نهایت معرفی جریان شیرازی به صورت گسترده نیست، اما حتماً و قطعاً رسانههای داخلی و کنشگران شبکههای اجتماعی فرا ملی به جای تسویه حسابهای جناحی و نگاه کثیف و اتهامی در هر ماجرایی به یکدیگر، میتوانند نقش آگاه سازی را این قضایا داشته باشند. از این حیث نیازمند وجود تسلط به زبانهای خارجی و بویژه تولید مطالب به زبان عربی و انگلیسی بشدت حس میشود. جریانهای رسانهای مؤثر در سطح جهان مانند طوفانهای توئیتری و اینستاگرامی اگر به زبان مصرف کننده آماده نشده باشد، یک تبلیغات بی هدف و کم ثمر داخلی است. بنابراین تمرکز بر مسئولیتهای مورد غفلت کشور حامی این جریان، مسئولیتهای حقوقی میزبانان مخابراتی شبکههای ماهوارهای این جریان تکفیری و خرابکار و در نهایت معرفی پشت پردههای ارتباط جریانهای افراطی به استعمار و بی ارتباط بودن آن با خط اصیل اسلامی باید به عنوان خط متحد و متمرکز جبهه رسانههای مردمی جمهوری اسلامی، مسائل را آن گونه که هست و باید باشد، تبیین نماید.
۳- در نهایت باید توجه داشت که جریان تکفیری بدون قرار گرفتن روی شانه جهل برخی از اقشار مردم که متأسفانه بسیاری از آنها انگیزههای مذهبی کور و غلیظی دارند، نمیتواند تأثیرگذار باشد.
مماشات علمی و عملی با جریان تفرقه و افشاگر نکردن ماهیت انحرافی آنها بویژه در حوزههای علمیه و محافل مذهبی بر بی حیایی و حرمت شکنی این افراد افزوده است. در این زمینه سیاستگزاری خاص در حوزههای علمیه و گفت وگو با اقشار دینی درباره دروغهای این ولایت ستیزان مدعی میتواند راه را بر نشو و نمای این جماعت ببندد. کاری که میتوان به جرئت گفت درباره آن سهل انگاری شده است.
نظر شما