تحولات لبنان و فلسطین

اهواز- قدم در خیابان های این روزهای شهر که بگذارید با پیچیدن نوارهای رنگی آویزان بر سقف ها ، تنقلات بساط شده بر زمین و کودکانی که ذوق لباس های نو در شب عید را دارند، به وضوح خبر عید را پیشاپیش می شنوید.

رنگین کمان هایی که وعده عید می دهند

قدس آنلاین- گروه استانها- مریم کروشاوی؛ عده ای رادیو به دست، برخی گوش سپرده به حرف های آقای مجری و عده ای هم به رسم قدیم ها زیلویی را پهن می کنند و بر بام خانه هایشان می نشینند تا با چشم خود ببینند که ماه، عید فردا را به آن ها خبر می دهد؛ برای فردایی که حال و هوای کودکی در یک روز  به خصوص را می دهد، همه باهم کودک می شوند و دلخوشی های کوچک را جایگزین روزمرگی های سخت می کنند. شاید همه گمان کنند که کوچکترها سرذوق تر از بزرگترها عید ها را جشن می گیرند اما چه کسی می داند زیر اخم های یک پیرمرد یا نگاه های خیره زن میانسالی چه شور و شعفی است که سرانجام به بهانه ای قرار است دوباره خانواده بزرگ خود را دور هم ببینند.

رنگین کمان هایی در شب که وعده عید می دهند

قدم در خیابان های این روزهای شهر که بگذارید با پیچیدن نوارهای رنگی آویزان بر سقف ها، تنقلات بساط شده بر زمین و کودکانی که ذوق لباس های نو در شب عید را دارند، به وضوح خبر عید را پیشاپیش می شنوید. آن طرف تر بوی قهوه اصیل اهوازی و زعفران خوش عطر شب عید که در مشامتان بپیچد به این یقین می رسید که ماه رمضان با همه خوبی هایش، مردم را برای یک سال دیگر تنها می گذارد.

قهوه ای تلخ که کام را شیرین می کند

قهوه یکی از اصلی ترین پذیرایی قوم عرب استان خوزستان در مراسم های بزرگی مانند عید فطر است، روش های سرو آن پیچیدگی های خاص خود را دارد و به همان اندازه معنای جالبی می دهد که از طریق زبان بدن مهمان و صاحب خانه برای سرو قهوه تلخ اصیل عربی با هم ارتباط برقرار می کنند. فقط کافیست شانس بیاورید و بدانید که تکان دادن فنجان قهوه یعنی دیگر میل ندارم است، در غیر این صورت تا انتهای دله قهوه، باید آن همه تلخی را به جان بخرید.

عید فطر و حریم هایی که دیگر خصوصی نیستند

از دیگر رسوم خوزستانی ها در عید سعید فطر بعد از برپایی نماز عید، باز گذاشتن در خانه های حیاط همدیگر است زیرا این معنی را می دهد که، پذیرای شما هستیم در غیر این صورت یعنی میلی به مهمان پذیرفتن نداریم به همین علت صبح های روز عید فطر که پا در شهرهای مختلف خوزستان گذاشتید از باز بودن حریم خانه ها تعجب نکنید این یک نوع دوستی مختص عید است تا شیرینی این روز را با هم سهیم شوند و به هم متذکر شوند که به یاد یکدیگر هستند.

به جا آوردن رسم پاکیزگی ها(ام الحلس)

نمی دانم چه کسی و چرا این رسم را در میان مردم خوزستان جا انداخته و شب قبل از عید که موسوم به (ام الحلس) را رایج کرد. اما بهترین نشانه بود برای زدودن همه ناپاکی ها و آراستن خود جهت باز کردن آغوشی که یک ماه منتظر آن بودند. زیرا با گذشت چندین و چند سال از آن، باز هم طرفداران خود را دارد، این شب مختص به پاکیزی و حمام همه اعضای خانواده، عطرآگین کردن خانه با عطرهای سنتی و تمیز کردن و مرتب کردن خانه ها جهت اعلام آمادگی و پذیرایی از بزرگترین عید اسلام است.

سهم کیسه های آجیل کودکان از واجبات است

 صبح عید فطر  کودکان همراه با کیسه های خواهان پر شدن از آجیل با گفتن «عیدتون مبارک» نزدیک صاحب خانه می شوند و چشمهای معصومشان می گویند سهم آجیل آن ها را باید تقدیم کنید. شعرهای کوتاهی که کودکان برای صاحب خانه جهت به دست آوردن سهم خود به صورت هماهنگ قرائت می کنند سینه به سینه از بزرگتر ها به آن ها رسیده است. ترقه بازی های پسر بچه ها و تماشای دختران محله با لباس های جدید  هرکدام از مردم هر کوچه و خیابان را مشغول نوعی دلخوشی برای یک روز ساده و در عین حال بزرگ است.

یزله های عید

روز عید را رسمی دیگر از مردم خوزستان می تواند اینگونه تعریف کند که جوانان محله ها با به تن داشتن لباس های محلی با رنگ های مختلف، یزله های مختص روز عید را میان مردم انجام می دادند تا تبریک و شادی های به مناسبت این روز را چنین تقدیم مردم اطراف کنند.

داستان های شب عید

مردم خوزستان بعد از یک ماه ثابت کردن وعده خود به معبودشان و انتظار تحقق وعده از او، بزرگترین عیدشان را با سفیدی اعمال تبریک می گویند، تبریکی به شیرینی خاطرات پدرم که هرسال شب قبل از عید  خاطرات هرچند تکراری را برایمان بازگو می کند اما مانند سریال های خاطره انگیز تلویزیون باز هم پای صفر تا صد آن می نشینیم و می فهمیم امکانات ناچیز آن زمان چگونه در برابر دلخوشی های بزرگ مردم قامت خم می کردند.

خاطرات او از عیدهای سال های دور و حتی قبل از جنگ در روستای مرزی  سیدیه خوزستان، ما را تا صبح بیدار نگه می دارد، مادرم آجیل ها را در ظرف می چیند و با لبخند رضایت بخش، حرف های پدر را تایید می کند.

فانتزی های روستای مرزی خوزستان 

پدرم می گفت: بد بودن آدم های زمان ما، سادگی مردمان امروز است، خیلی از خوب بودن و خوب ماندن فاصله گرفته ایم اما حداقل یک روز هم که شده به بهانه عید فطر باز هم می توانیم مردم را با روی باز و لبخند ببینیم و بگوییم خدا را شکر، حتی بعد از کلکل های من و پدرم که تا صبح عید طول می کشید و باعث می شد برای فرار از دستورات او به دریا متوسل شوم. صدای آواز و دهل از دور و نزدیک شنیده می شد و به دلیل کوچک بودن محله و آشنایی مردم با یکدیگر فضای دید و بازدید ها خودمانی و صمیمی تر بین زن ها و مردها انجام می شد.

او با بغضی که نشانه ای از دلتنگی برای خاطرات گذشته را در گلو قورت می دهد از این موضوع می گفت که نه امکانات امروز را برای پذیرایی عید داشتیم و نه توانایی خرید این چنین لباس های نو، اما مادرمان از پارچه های قایم شده جهت روز مبادا برای ما لباس هایی ساده می دوخت و در عین سادگی گویی که دنیا را تقدیم  ما می کرد.

در عید فطر، کینه ها را زدودن فقط یک نصیحت و شعار نیست، عیدی که همه را مجاب به خوب بودن می کند، می توان فیلمی پر فروشی ساخت از روزی در شهری ساخت که به آن ها امر شده آن روز خوب باشند و همه به خط شده صبح آن روز استارت خوب بودن را می زنند به گونه ای که آرزو می کنیم همیشه عید فطر باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.