گذشتِ این همه سال، آمد و رفت هزار جور مُد و فناوری و پیدا شدن سر وکله رقیبهای شیک، تر و تمیز و قلمیتر، هیچکدامشان نتوانسته او را از صحنه خارج کند. با همان ظاهر ساده و محکم و قد کشیده، هنوز میتواند خودش را میان انگشتان مان جا کند و اگر اهل نوشتن باشیم، ساعتها، گوش به فرمان ما روی کاغذ بلغزد. «خودکار بیک» اگرچه نام و اصالتش ایرانی نیست، اما پس از پنجاه و چند سال تولید در ایران، پس از نیم قرن رفاقت و همراهی با میرزا بنویسها، کارمندان، دانش آموزان، دانشجویان و... به رفیق شفیق و هموطنی ساده و صمیمی تبدیل شده که قدیمیترها نمیتوانند از نوستالوژیاش دل بکنند و جوانترها از سادگی و کار راه اندازیاش. برای خیلی از ما ایرانیها، خودکار بیک، مثل «پیکان» و خاطراتش میماند!
■ شایعه خودکاری
بهانه خبری برای گزارش امروز را یک جورهایی مدیون «آمد نیوز» هستیم! این کانال که در دروغ نویسی و چاخان پراکنی و انتشار شایعه، روی همه سایتها و کانالهای آن ورِ آبی را سفید کرده، هفته پیش نوشت: «کارخانه بیک با ۷۳ سال سابقه به لطف بیکفایتی دولتمردان و حاکمان، تعطیل شد... قسمت نوشت افزار این کارخانه ۱۷۵پرسنل دارد که از امروز باید در این وانفسای گرانی به دنبال لقمه نانی بدوند.
طبق آخرین مصوبه دولت با توجه به محدود کردن واردات برای اقلام مورد نیاز این کارخانه، ۵۳ درصد گمرکی باید پرداخت شود که در عمل امکان مونتاژ آن نیز مقرون به صرفه نیست.
مدیر کارخانه بیک اما دیروز در گفتوگو با «ایلنا» گفت: کارخانه فعال است و همه 130 کارگر آن مشغول به کار هستند... بخشهایی از خطوط تولید مثل خطوط تولید خودکار با ظرفیت کمتر مشغول به کار هستند... برای دریافت ارز دولتی ثبت نام کردهایم و اگر دولت مساعدت کند و ارز دولتی به این واحد قدیمی اختصاص دهد، همه قسمتهای کارخانه فعال خواهد شد و تولید را با تمام ظرفیت ادامه خواهیم داد...».
■ گفتهها و ناگفته ها
بر خلاف خودنویسهای لاکچری و خودکارهای با کلاس امروزی و دیروزی که معلوم نیست توی دلشان چه رازهایی را پنهان کردهاند، «بیک»های ایرانی از پنجاه و چند سال پیش تا امروز هنوز شفافیت شان را حفظ کردهاند و با همان نگاه اول متوجه میشوید که این لوله پلاستیکی باریک، با لوله باریکتر داخل شکمش که از جوهر پُر شده، سر و ته پلاستیکی و ساچمه کوچکی در نوک آن که گاهی بازی در میآورد، چیز چندانی برای مخفی کردن ندارد و با اولین اشاره و حرکت دست شما حاضر است رازهای نه چندان پنهان توی دلش را بریزد روی کاغذ. اما فکر نکنید با وجود این شفافیت و صراحت 50 ساله، حرفهای ناگفته دیگری درباره خودکار بیک وجود ندارد. به جز شایعه و البته مشکلات اقتصادی که این روزها گریبان «بیک» را مثل هر تولیدکننده دیگر ایرانی گرفته است، حرفها، خاطرات و ناگفتههای زیادی درباره نخستین خودکار ایرانی وجود دارد.
■ پدر نوشت افزار ایرانی
میان خانواده «تحریریان» که پشت در پشت وارد کننده یا فروشنده لوازم التحریر بودند، نقش «علی اکبر» در تولید نوشت افزار ایرانی پررنگتر است، آن قدر پر رنگ که برخیها او را «پدر نوشت افزار ایران» میدانند.
«علی اکبر» اگر هم پدر نوشت افزار ایرانی نباشد، بدون شک پدرِ خودکار بیک ایرانی است. او که بعدها نام خانوادگیاش را به «رفوگران» تغییر داد از دوران جوانی به چیزی فراتر از فروشندگی یا واردات قلم و نوشت افزار فکر میکرد.
برای همین وقتی دید محموله مداد وارداتی ژاپنی، مشتری ندارد و روی دست پدرش مانده، با یک طراحی ساده و اضافه کردن تزئینات، کاری کرد که دو مداد روی هم سوار شوند و تشکیل یک مداد بلندتر را بدهند و شکل و قیافه کودک پسندی پیدا کنند. مدادهایی را که بیخ ریش پدر باد کرده بود خرید، با تغییرات توانست آنها را در بازار بفروشد و برای خودش سرمایه و کار مستقلی دست و پا کند.
■ نام «خودکار» از کجا آمد؟
چند سالی جدای از تشکیلات و شهرت و اعتبار پدر کار کرد. اوضاع اقتصادی کشور اما مناسب نبود و او نمیتوانست سرمایه بزرگتری برای کارهایش فراهم کند تا اینکه نخستین عکس برگردانها با آیه «فالله خیر حافظاً» و تصویر دو طاووس در کنارش را طراحی کرد تا آلمانیها آن را برایش چاپ کنند. فروش بالای این محصول سود خوبی را نصیبش کرد و مدتی بعد پدرش از او خواست تا حجره و تشکیلات پدری را با توسعه کار واردات و تولید بگرداند.
جرقه تولید خودکار ایرانی سال 1335 در ذهنش زده شد. آن زمان هنوز چیزی به نام خودکار وجود نداشت و به جایش قلم، سرقلم، مداد و خودنویس مرسوم بود.«رفوگران» در خاطراتش میگوید: «یک روز دلالی نمونهای را برای فروش به حجره پدرم آورد که همان خودکار «بیک» فرانسوی بود.
نمونه را به پدرم نشان داد، پدرم گفت: چطور کار میکند؟ جوهر را چطور داخل آن میریزند؟ من در توضیح چطور کار کردنش گفتم: خودکار است، جوهر ریختن لازم ندارد... جالب است که از آن به بعد نام خودکار روی آن ماند... اصلاً اسم جالبی نیست و میتوانست اسم دیگری داشته باشد».
■ 100 هزار تومان
وارد کننده و توزیع کننده «خودکار بیک»، فردی به نام «کلیمیان» بود. وقتی نماینده شرکت فرانسوی برای بازرسی به ایران آمد تا ببیند چرا در طول دو سال موفق به فروش مناسب نشدهاند، کلیمیان از «علی اکبر» خواست کار مترجمی را به عهده بگیرد. نماینده شرکت متوجه شد، وارد کننده ایرانی خودکارها را با قیمت بالایی به «رفوگران» میفروشد.
مدتی بعد از شرکت بیک نامهای رسید و نمایندگی این خودکار در ایران به «علی اکبر» سپرده شد.
البته پدرش ابتدای کار مخالفت کرد و زمانی اجازه داد فرزندش نماینده فروش شرکت «بیک» شود که برای رعایت حال نماینده قبلی 100 هزار تومان به «کلیمیان» پرداخت کند!
■ «بیک» چطور راضی شد؟
فروش خودکار به شکل شگفت آوری در ایران بالا رفت. سود خوبی هم نصیب خانواده رفوگران شد.
میشد خیلی راحت واردات را توسعه داد و سود برد. اما «علی اکبر» به این قانع نبود. از روز اول به راه اندازی کارخانه تولید خودکار ایرانی فکر کرده بود.
هر طور بود پدر را راضی کرد تا به فرانسه برود. سفر از راه زمینی و با مشقت انجام شد. داستان دیدارش با آقای«بیک» را از زبان خودش بخوانید: «در پاریس به دیدار آقای بیک، مؤسس و رئیس کارخانه بیک رفتم...گفت: «آقای رفوگران چه کاری میتوانم برایتان بکنم؟» من که از قبل برای این لحظه خودم را آماده کرده بودم کیف پر از پولی را که با خود برده بودم باز کردم و به او گفتم یک ماشین تزریق پلاستیک از آنها که اضافه دارید به اضافه یک قالب خودکار دستدوم به من بفروشید و پولش را همین الان بردارید، من میبرم تهران اگر توانستم تولید را به سطحی برسانم که... مطمئن بود آقای بیک نمیتواند از اسکناسها دل بکند... او لبخندی زد و گفت: «این پشتکار را به شما تبریک میگویم».
■ خودکارهای اول
خودش مدتی در فرانسه دوره دید و با دستگاهها آشنا شد.
مدت زیادی طول کشید تا در بازگشت به ایران، سرمایهای فراهم کند و کارخانهاش را با مشارکت پدر و برادر به راه بیندازد. شرکت صنعتی«قلمِ خودکار» سرانجام مجوز گرفت اما مدتها طول کشید تا دستگاه تزریق پلاستیک به ایران برسد. سرانجام در سال 1343 نخستین خودکار ایرانی به بازار آمد. «رفوگران» طبق قولی که داده بود نخستین نمونههای تولیدی را برای تأیید شدن توسط «بیک» به فرانسه فرستاد.
«رفوگران» در مرور خاطرات آن سالها گفته است: «سه ماه طول کشید تا نخستین محصول به دست آمد.
در آن روزگار افراد تحصیلکرده فنی بسیار کم بودند. دستگاه تزریق پلاستیک که امروزه از سادهترین دستگاههاست، برای ما آن روزها غولی بود.
به هر حال به هر زحمتی بود، یک شاخه از تولیدات خود را به فرانسه فرستادیم و جالب اینکه تلگراف آمد: آقای بیک گفتهاند از رفوگران بپرسید، چه کار کرده که چنین محصول خوبی تولید کرده است».
■ دستگیری و زندان
پدر خودکار ایرانی، این روزها دیگر مالک کارخانهاش نیست. او مدتها پیش آن را واگذار کرد و از تولید نوشت افزار فاصله گرفت تا «خودکار ایرانی» بدون پدر به زندگیاش ادامه دهد. البته مانند برخی سایتها مدعی نمیشویم که تولید و کارخانه داری را رها کرده و خانه نشین شده است اما داستان دستگیری و زندانی شدنش را از قول حجتالاسلام «ناطق نوری» به عنوان پایان بندی مطلب، میآوریم: «... تعزیرات با بچههای وزارت اطلاعات، برادران «تحریریان» را به اتهام سوءاستفاده از ارز دریافتی و وارد نکردن مواد اولیه دستگیر کرده و با وجود سن بالایی که داشتند بشدت اذیت کرده بودند...
اینها تحت فشار عصبی، هر دو اقدام به خودکشی کرده بودند، که البته مأموران مانع این کار شدند... آنها شکایتی را به دفتر رهبری داده بودند... نامه رهبر انقلاب خیلی تند بود...
نوشته بودند خدا کند این طور که برادران تحریریان میگویند نباشد... این پرونده کار دشواری بود... جهت رسیدگی به این پرونده، باید به مکانهای «ورود ممنوع» وارد میشدم...
پس از گزارش به رهبر انقلاب، سه جوان بازجو که این تخلفات را انجام دادند، دستگیر، محاکمه و حکم به اخراج و شلاق آنها داده شد... متأسفانه دیدگاه مبارزه و برخورد با بخشخصوصی در یک دوره خیلی شدید شده بود... در مورد «بیک» هم تلاش کردیم که گرفتاری آقای رفوگران برطرف شود».
نظر شما