این فیلم روایتگر چند دوست و آشنای همرزم است که درست در روز مرخصی گردانشان خبر داده میشود که بعثیها به تنگه حمله کردهاند و از این رو تصمیم میگیرند همراه با دیگر سربازان به این نقطه مرزی بروند و به کمک سربازان بشتابند. این دوستان همرزم با آنکه یک قدم تا مرخصی فاصله ندارند، در تصمیمشان جدی بوده و حتی یکی از آنها خانوادهاش بشدت چشم به راهش هستند، و دیگر سربازان او را مجبور میکنند که به مرخصی برود؛ در نهایت یواشکی وارد ماشینهای گردان شده و همراه با دوستانش به تنگه میرود. این چند همرزم به همراه علی، پسری نوجوان که داوطلبانه به میدان جنگ آمده تا از صحنههای بیر حم آن عکاسی کند، این سفر را در پیش میگیرند. فیلم روایتگر تک تک لحظات جنگ حماسی آنهاست. در حقیقت هسته اولیه و کلی فیلمنامه اعزام تعدادی از رزمندگان برای انجام یک عملیات و به تصویر کشیدن آن است. با گلعلی بابایی، نویسنده نامآشنای آثار دفاع مقدسی گفتوگویی ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید:
■ آقای بابایی بفرمایید فیلم را چطور دیدید؟
«تنگه ابوقریب» فیلمی خوش ساخت، با برنامه و تماشاگرپسند است. مقطعی از جنگ را نشان میدهد که کمشباهت به این روزهای ما نیست. مشکلاتی که ماههای پایانی سال 67 به لحاظ نظامی، اقتصادی و سیاسی در پایان جنگ داشتیم، شرایط بسیار بدی را برای کشور رقم زده بود. موقعیت جنگ به گونهای پیش رفت که ما از بسیاری از فتوحات خود عقبنشینی کردیم و دشمن پشت سر هم شهرهای ما را گرفت. یکی از آن اتفاقها عقبنشینی ما از محور دزفول-اندیمشک بود. بعثیها اگر میآمدند و پل کرخه را رد میکردند، جاده را میبستند و این طوری ارتباط خوزستان با کشور قطع میشد. دشمن وقتی از تنگه ابوقریب گذشت، قرعه به نام بچههای عمار افتاد تا جلوی تهاجم دشمن را بگیرند. آنها هم در شرایط رفتن به مرخصی بودند و اصلاً آمادگی چنین عملیاتی نداشتند اما با این وجود خط دفاعی تشکیل میدهند و مقابل عراقیها میایستند. آن حرکت بهنگامشان سبب شد جلوی خیلی از اتفاقهای ناگوار دیگری را که میتوانست برای کشور فاجعهساز شود، بگیرند. یعنی بچهها با پای خودشان به قربانگاه رفتند تا نظام اسلامی باقی بماند. امروز هم به عقیده من مملکت در چنین شرایطی است. تنگه ابوقریب ما امروز اقتصاد است. یک گردان عمار دیگر میخواهیم تا بنبست را بشکند.
■ تعبیر جالبی بود. به نظر شما گردان عمار دهه 90 که باید خط را بشکند و اقتصاد را نجات دهد چه کسانی هستند؟
گردان عمار همه میتوانند باشند. شما ببینید مشابه اتفاقی که در این چند ماه برای ما افتاد، اکنون در ترکیه هم رخ داده است ولی واکنش آنها با ما زمین تا آسمان متفاوت بود. آنجا سریع طلا و جواهر را به بانک تحویل دادند تا زود بحران تمام شود اما اینجا مردم هرچه داشتند جمع کردند تا سکه و دلار بخرند که مبادا از قافله جا بمانند. خب این بد است. ما یک زمانی در این کارها در جهان پیش قراول بودیم. دخترها حلقه نامزدیشان را میدادند تا به اندازه خودشان به جنگ کمک کنند. پیرزنی دو تا تخم مرغ آورده بود. ما در این کارها سرآمد دنیا بودیم. به نظرم در مرحله اول، مردم گردان عمار هستند. مسئولان مملکتی هم فرماندهی این گردان را برعهده دارند تا نظام اسلامی بتواند این تنگه ابوقریب را یک بار دیگر پشت سر بگذارد.
■ شما در آن مقطع در کدام لشکر بودید؟
ما لشکر 27 بودیم. دشمن از چندین سمت هجوم آورده بود، به همین خاطر در آن مقطع لشکر 27 چند تکه شده بود؛ یک تکه در شاخه شمیران، یک تکه در خرمشهر و یک تکه هم در جزیره مجنون بود. مثل امروز که دشمن از همه طرف هجوم آورده؛ اقتصاد، فضای مجازی، آشوب و ناامنی داخلی. ما در گردانی بودیم که سمت خط خرمشهر بود.
■ شرایط سیاسی و فضای بینالملل در آن برهه حساس که ما در نهایت به پذیرش قطعنامه رسیدیم چگونه بود؟ چرا دیگر در سالهای پایانی فتوحات خاصی نداشتیم؟
ما از زمستان سال 66 دیگر فتوحاتی نداشتیم. اجماع جهانی بر این شد که از هرچه در چنته دارند به میدان بیاورند و با تمام قوا از صدام حمایت کنند تا به هرشکلی شده ما پیروز نشویم. یکی از تحلیلگران آمریکایی میگفت اگر ما از صدام حمایت میکنیم به این خاطر نیست که دوست داریم صدام پیروز شود. ما بین شر و شرتر از شر حمایت میکنیم تا مبادا با پیروزی رژیم خمینی دروازههای نکبت به روی ما باز شود. یعنی آمریکا و متحدانش همه حیثیت خود را گذاشته بودند وسط تا هرطور شده جنگ را به نفع صدام به پایان برسانند. خب در آن مقطع تحریمهای شدیدی مثل تحریم کامیون و سیم خاردار را اعمال کردند. پیشرفتهترین هواپیماهای خود مثل میراژ را به صدام دادند، تانکهای زیادی به لشکرهایشان رساندند و دلارهای سعودی هم که مرتب به آنها تزریق میشد.
دولت خود ما هم میگفت خزانه خالی است. همه این شرایط به شکلی بود که گردونه جنگ به سمت صدام چرخید. در ماههای پایانی جنگ خیلی از جاها مثل شلمچه و مهران را از دست دادیم. آخرینش هم مرصاد بود که منافقین تا کرمانشاه آمدند.
اما چه چیزی این بن بست را شکست؟ درایت امام و پای کار آمدن مردم. طوری که آقای خامنهای گفتند من خودم میروم به خوزستان و تا این ماجرا تمام شود همانجا هستم. ائمه جمعه هم به تبع ایشان عازم مناطق شدند.
■ خب در چنین شرایطی امام(ره) قطعنامه را میپذیرند. پذیرش این قطعنامه چه روندی در جریان جنگ ایجاد کرد؟
بعد از قطعنامه انگار تلنگری به مردم زده شد تا از خواب بیدار شوند. یکدفعه هجوم گسترده مردم به سمت جبههها شروع میشود، طوری که گردانهایی که برای جذب یک نیرو دست و پا میزدند، دیگر رسماً درخواست دادند نیرو نفرستید. به نظرم امروز برجام هم همان قطعنامه 598 است اما چرا دولتمردان ما استفاده نکردند دلیلش این است که متأسفانه از تاریخ درس نگرفتند.
■ به نظر شما چرا بخشی به این مهمی از تاریخ جنگ تا به حال مغفول مانده بوده است؟
تنگه ابوقریب یکی از تنگههاست. مگر ما تنگه مرصاد را نداشتیم؟ منافقین اطلاعیه آماده کرده بودند که ما فردا ساعت 5 در میدان آزادی تهرانیم. یعنی فقط 36 ساعت از پادگان اشرف تا تهران برآورد کرده بودند. گفته بودند فلان ساعت رادیو و تلویزیون را میگیریم و این پیام را قرائت میکنیم. هیچ کس چرا درباره تنگه مرصاد فیلمی نمیسازد؟ واقعاً در پرداختن به بزنگاههای حساس جنگ غفلت شده است. بعضی از کارهای ما در جنگ تاریخساز بودند مثل عبور از اروند. باور کنید بعد از جنگ، وقتی برای خارجیها تشریح میکردند اصلاً برایشان قابل باور نبود یک غواص توانسته از این رودخانه خروشان عبور کند، چه برسد به اینکه بعد با آن همه خستگی تازه با دشمن بجنگد.
خب هنر در این زمینه میتواند خیلی کارگشا باشد و حرفهای ناگفته را بزند. ما این همه سوژههای ناب داریم ولی میرویم سراغ موضوعات پیش پاافتاده. مثلاً فیلم «شیار 143» خانم آبیار خیلی سوژه سادهای داشت ولی وقتی روی پرده آمد چقدر تأثیرگذار بود و توانست حس مادران شهید را به مخاطبان نشان دهد، یا کار «پایتخت»که در سوریه بود، جامعه را بیدار کرد. همان صحنه کوتاه دو دختری که اسیر شدند تلنگری را زد که ما 5 سال نتوانستیم بگوییم شهید مدافع حرم یعنی چه. مردم با چشمهای شان دیدند و لمس کردند خطر چقدر به ما نزدیک است.
■ در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
به مردم توصیه میکنم حتماً این فیلم را ببینند. برای روحیه خودشان خوب است. چون به خاطر این شرایط اقتصادی آدم یک فضای یأسی را در جامعه احساس میکند. این فیلم در شارژ روحی خیلی مؤثر است. دیدنش حس امیدواری در دل ایجاد میکند.
نظر شما