تحولات منطقه

در مناطق محروم سیستان و بلوچستان بچه‌ها خیلی نمی‌دانند که آدم‌ها در دیگر نقاط کشور و دنیا چگونه زندگی می‌کنند برای همین ما برای آن‌ها کتاب‌های داستانی می‌بریم تا بدانند در دنیا چه خبر است و رویای خودشان را با خواندن قصه‌ها بسازند.

با کتاب تا کپر
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

به گزارش خبرنگار فرهنگی قدس‌آنلاین،  اگر هر کدام از ما بسته به وضعیتی که داریم برای بهتر شدن اوضاع قدمی برداریم شاهد اتفاقات خوبی خواهیم بود. این کاری است که «گلاره جباری» انجام داده است. او مجری تلویزیون است و حالا چند سالی است نامش با «انجمن حامی» گره خورده است. انجمن حامی هم بر طبق آن چه در بیانیه‌اش آمده است، با ساخت، تجهیز فضا و پشتیبانی آموزشی و فرهنگی برای بهبود کیفیت زندگی کودکان مناطق محروم کار می‌کند، هم مدرسه‌های زیادی ساخته‌اند، هم کتابخانه‌های فراوانی و هم کارهای فرهنگی زیاد دیگری در مناطق محروم کرده‌اند. 
با گلاره جباری درباره همین فعالیت‌ها گفت‌وگو کردیم.

 چطور یکی از اعضای انجمن حامی شدید؟

سال ۹۳ بود که به دعوت یکی از دوستان برای اجرای یکی از برنامه های انجمن حامی، به مراسمی که داشتند دعوت شدم. در آن مراسم با آدم‌های خیّر و نیکوکار زیادی آشنا شدم که کار آن‌ها مدرسه سازی در مناطق محروم بود؛‌ چیزی که در واقع علاقه و دغدغه من هم بود و خیلی دوست داشتم در این زمینه کاری انجام بدهم. آن برنامه بهانه‌ای شد که من هم یکی از اعضای انجمن حامی بشوم که این عضویت و همراهی تا امروز ادامه داشته است. بعد از مدتی فعالیت در انجمن مسئول کارگروه رسانه انجمن حامی شدم. وقتی شناخت من از انجمن بیشتر شد، سفر رفتن من در قالب برنامه‌های انجمن هم شروع شد. 

 در مصاحبه‌ای از قول شما خواندم که دوست داشته‌اید در یکی از مناطق محروم کشورمان معلم بشوید. آیا پیوستن به حامی ناشی از این علاقه بود؟

واقعیتش را بخواهید آن مصاحبه و حرف‌هایی که از قول من زده شده بود حرف‌های من نبود و بیشتر برداشت‌ها و حرف‌های شخصی آن خبرنگار بود. گفت‌وگو از طریق یکی از نشریات و بعد هم یکی از خبرگزاری‌ها باز نشر شد. حرف‌های زیادی از قول من در آن مصاحبه زده شده بود. قرار بود قبل از چاپ، گفت وگو به رویت من برسد، اما این اتفاق هم نیفتاد.

 شاید چون شما گفته بودید که قبل از پیوستن به انجمن حامی، مجری برنامه‌های خیریه می‌شدید، دلیلی شده بود که آن دوست خبرنگار حرف‌هایی از این جنس از قول شما در مطلب بیاورند؟

درست است اما یکی از اصول انجمن این هست که ما در گزارش‌ها سیاه نمایی نکنیم و گاهی نگفتن بعضی از حرف‌ها بهتر است و این چیزی است که به نظرم هر خبرنگاری باید آن را رعایت بکند. من همیشه علاقه‌مند به کار در مناطق محروم بوده‌ام، اما مشخصاً اینکه خواسته باشم معلم بشوم چنین چیزی نبوده است و گرنه دغدغه این که خواسته باشم برای مناطق محروم کار بکنم از زمان دانشجویی با من بوده است. همیشه هم به دنبال این بودم که باید برای کودکان در مناطق محروم کاری کرد البته نه بردن غذا برای آن‌ها بلکه دوست داشتم برای این بچه‌ها کاری بنیادی انجام بدهم که خوشبختانه خداوند حامی را سر راه بنده قرار داد.

 این نکته که اشاره می‌کنید برای بچه‌های این مناطق چیزهایی مثل موادغذایی نمی‌برید، اگر در موقعیت آن هم قرار بگیرید باز هم انجام نمی‌دهید؟

نه این کار را انجام نمی‌دهیم چون اگر خواسته باشیم به دنبال این موضوع برویم سفر ما متوقف می‌شود و به آن هدف اصلی نمی‌رسیم. مضاف بر اینکه در بسیاری از مناطق سیستان و بلوچستان محرومیت زیادی وجود دارد که برای رفع آن خیریه‌هایی تلاش می‌کنند؛ بنابراین ما هم فقط به دنبال همان موضوعی که به نظرمان مهمتر است رفته‌ایم.

کار ما با کتاب مدرسه و کتابخانه است و در یک کلام بالا بردن فرهنگ بچه‌ها چون معتقد هستیم که اگر فرهنگ بچه‌های منطقه بالا برود متوجه خواهند شد که در دنیا چه خبر است و کم‌کم خواسته‌های آن‌ها هم از اجتماع و دنیا متفاوت خواهد شد و این می‌تواند برای آن‌ها نقطه شروعی باشد. وقتی دانش کسی افزایش پیدا کند خواسته‌های او از اجتماع بیشتر می‌شود و این چیزی است که ما به دنبال آن هستیم.

 اشاره کردید که فعالیت شما بالا بردن سطح آگاهی بچه‌ها می‌باشد در این مدت با افرادی هم برخورد داشته‌اید که بگویند به جای رساندن کتاب به بچه‌ها، برای آن‌ها نان ببرید؟

خیلی جاها این را به ما گفته‌اند و حتی آخرین کمپینی که ما راه انداخته بودیم کمپین با «کتاب تا کپر» بود که خیلی در این کمپین مورد انتقاد قرار گرفته بودیم خیلی‌ها می‌گفتند که مگر شما با این بچه‌ها صحبت کرده‌اید و چه کسی می‌گوید دغدغه این بچه‌ها کتاب است شما باید برای این بچه‌ها نان و آب ببرید نه کتاب. ما فقط شنونده این حرف‌ها بودیم چون هدف ما مشخص است معتقدیم برای بالا بردن فرهنگ باید کتاب به دست بچه‌ها برسد برای همین در این طرح ما 5500 کتاب داستانی برای بچه‌های یکی از محروم‌ترین مناطق سیستان و بلوچستان بردیم.

در ایران مناطق محروم زیاد داریم، اما منطقه مهرستان در سیستان و بلوچستان یکی از محروم‌ترین مناطق است که خیلی‌ها حتی اسم این منطقه را نشنیده‌اند. با اینکه انجمن حامی ۱۶ سال است در سیستان و بلوچستان کار می‌کند اسم این منطقه را نشنیده بود و حالا یک سالی می‌شود در این منطقه فعالیت می‌کنیم.

این منطقه کپرنشین‌ترین نقطه در ایران است که مردم به شکل بدوی در آنجا زندگی می‌کنند به همین دلیل در کنار آدم بزرگ‌ها بچه‌ها هم در این منطقه دیده نشده‌اند و این بسیار ناراحت کننده است. آب یکی از مسائل بغرنج در منطقه مهرستان می‌باشد که به دلیل کمبود آب بچه‌ها به بیماری‌های زیادی مبتلا شده‌اند. منطقه مهرستان هیچ امکاناتی ندارد و شما فقط کپر و بیابان می‌بینید.

 از اولین سفرتان به سیستان و بلوچستان بگوید. حتماً آنجا کسانی به شما گفتند که سیستان و بلوچستان ناامن است و یا حرف‌هایی از این جنس.

اولین سفر من به سیستان و بلوچستان انتخاب من نبود؛ اما باید می‌رفتم چون عضو حامی شده بودم و باید کار داوطلبانه انجام می‌دادم البته قبل از رفتن به سیستان من به مناطق غربی کشور رفته بودم، اما آنجا این بحث‌ها کمتر بود. اولین باری که می‌خواستم به سیستان و بلوچستان بروم، خیلی‌ها می‌گفتند که آنجا ناامنی است و طوری شده بود که خودم هم ترسیده بودم. پیام‌های زیادی در اینستا دریافت می‌کردم که به این سفر نروم. خلاصه با ترس به این سفر رفته بودم.

 یعنی اگر انتخاب خودتان بود به سیستان و بلوچستان نمی‌رفتید؟

ببینید بحث این بود که تا آن زمان من از سیستان و بلوچستان چیزی نشنیده بودم غیر از این که محروم است و این مجابم نمی‌کرد که بروم. کردستان به دلیل زیبایی هایی که دارد، من را برای رفتن بیشتر جذب می‌کرد. اما سیستان و بلوچستان نه. با این حال، دیدگاه من از اولین سفرم به سیستان و بلوچستان نسبت به زندگی تغییر کرد و در واقع من به سیستان و بلوچستان سفر کردم و به این نتیجه رسیدم که بسیار امنیت دارد و نگاهی که ما از دور به سیستان و بلوچستان داریم با اصل ماجرا بسیار متفاوت است.

با مردم محلی نشست و برخاست کردم و علاقه زیادی به سیستان و بلوچستان پیدا کردم این علاقه به قوم بلوچ سبب شد که دغدغه اصلی من برای کار فرهنگی کردن در مناطق محروم به سمت سیستان و بلوچستان کشیده بشود. این ماجرا تا آن جا ادامه پیدا کرد که دوستانم از برخی مناطق محروم دیگر کشور تماس می‌گیرند و می‌گویند چرا دوباره به منطقه ما نیامده‌اید؟

در اولین سفرم که سه روز طول کشید جاهای زیادی نشستم و گریه کردم چون چیزهایی که از وضعیت زندگی بچه‌ها و مدارس می‌دیدم چیزی نبود که قابل تصور و هضم کردن باشد و سطح فقر و محرومیتی که در ذهن ما وجود دارد با چیزی که در واقعیت برخی مناطق سیستان و بلوچستان وجود دارد از زمین تا آسمان فرق دارد.

 در همان سفر گویا برای تعدادی از بچه‌های ناشنوا سمعک خریده بودید و جایی گفته بودید که ماجرای سمعک‌ها یکی از شگفتی‌های زندگی شما شده است چرا و چه اتفاقی افتاد که برایتان عجیب بود؟

واقعیت این است که قرار بود من از سفرم برای انجمن فیلم و خبر تهیه کنم.به منطقه «گشت» رفته بودیم. آنجا مدرسه‌ای را به ما معرفی کردند که همه دانش‌آموزان ناشنوا بودند و ناشنوایی یکی از بیماری‌های رایج در آن منطقه بود برای همین ما به آن مدرسه رفتیم. بچه‌ها ناشنوا بودند، اما خانواده‌ها امکان این که برای بچه هایشان سمعک بخرند را نداشتند. قسمت دردناک ماجرا این بود که بعضی از بچه‌ها شنوایی ۵۰ درصد و به بالا داشتند و با خرید سمعک برای آن‌ها می‌توانستند به مدرسه عادی بروند و نیازی نبود در مدرسه استثنایی بنشینند.

بحث دیگری که آنجا برایم جالب بود این بود که یکی از معلم‌های مدارس عادی دست به کار شده بود و با معلمین استثنایی در تهران تماس گرفته بود و از آن‌ها کتاب و اطلاعات گرفته بود و خلاصه شده بود معلم بچه‌های استثنایی و کارش را هم به بهترین شکل انجام می‌داد. یادم هست در سفر ما خانم دکتری با ما همراه شده بود که کار او با بچه‌های استثنایی بود و وقتی کلاس این معلم را دید و نحوه کار او را، بسیار حیرت کرده بود چون می‌گفت بعضی از کارهایی که من اینجا دیدم در مدارس تهران هم انجام نمی‌شود.

در آن سفر من از مدرسه فیلم گرفتم و فیلم را به اشتراک گذاشتم و گفتم که اگر این دانش آموزان پول داشته باشند تا سمعک بخرند، می‌توانند دانش‌آموز مدرسه عادی بشوند. تعدادی از دوستان روزنامه ‌نگار، آدم‌های اطراف من و دوستانی در خارج از کشور پیغام دادند که چرا برای بچه‌ها سمعک نمی‌خرید و جواب من این بود که ما به ۴۰ میلیون تومان نیاز داشتیم تا بتوانیم برای بچه‌ها سمعک بخریم. خوشبختانه دوستان به من گفتند تو شروع کن کمک‌ها جمع می‌شود.

در همان زمان یکی از دوستانم در آلمان مقداری کمک جمع کرد و کمک‌های دیگر هم رسید. دوستم سمیرا رستگارپور هم که در این حوزه فعال است دست به کار شد و در صفحه خودش این را تبلیغ کرد و خوشبختانه در عرض کمتر از ۲ هفته ۴۰ میلیون تومان مورد نیاز جمع شد و برای خود من هم عجیب بود. این اطمینان کردن و مسئولیت پذیری آدم‌ها خیلی برای من ارزشمند بود و خوشبختانه توانستیم سمعک‌ها را بخریم و به بچه‌ها برسانیم نوبت بعدی هم توانستیم تعداد دیگری سمعک تهیه بکنیم. 

 در سفرهایی که رفته‌اید چه به مناطق مرزی در غرب کشور و چه به مناطق مرزی در شرق کشور تصویر یا اتفاقی خاص در ذهنتان ماندگار شده است؟

در منطقه سردشت در غرب و در یکی از روستاهای مرزی که کوله کتاب برده بودیم، یک پسر چهارم دبستان جلو آمد و به من گفت چرا برای ما فردوسی نمی‌آورید و این درخواست برای من خیلی جالب بود. مطالعه این پسر سبب شده بود که به ذهنش برسد به دنبال شاهنامه و فردوسی هم باشد.

در مناطق محروم سیستان و بلوچستان بچه‌ها خیلی نمی‌دانند که آدم‌ها در دیگر نقاط کشور و دنیا چگونه زندگی می‌کنند برای همین ما برای آن‌ها کتاب‌های داستانی می‌بریم تا بدانند در دنیا چه خبر است و رویای خودشان را با خواندن قصه‌ها بسازند.

 پس کتاب قدم یازدهم را هم به بچه‌ها هدیه بدهید. نوشته سوسن طاقدیس است. در یک باغ ‌وحش بچه شیری به دنیا می‌آید. او در قفس هرروز بزرگ‌تر می‌شود و با میله‌های قفس بازی می‌کند. طول قفس برای شیرکوچولو فقط 10 قدم است، بنابراین پس از رسیدن به انتهای قفس برمی‌گشت تا این که روزی در قفس باز می‌ماند و بچه شیر مردد می‌شود که قدم یازدهم خود را بردارد یا برگردد و باقی ماجرا.

چه خوب. این کتاب حتماً تهیه و در اختیار بچه‌ها قرار خواهد گرفت، یادم هست در یکی از مناطق سیستان و بلوچستان از بچه‌ها پرسیدم که دوست دارید چکاره شوید آنجا معمولاً جوابی که دخترها می‌دهند این است که دوست دارند معلم بشوند که خیلی‌ها از تحصیل باز می‌مانند، اما پسرها جواب می‌دهند دوست دارند قاچاق بکنند چون چیز دیگری ندیده‌اند به یکی از دخترها که رسیدم از او پرسیدم دوست داری وقتی به دانشگاه رفتی و درس خواندی برگردی و اینجا معلم بشوی؟ او جواب داد که نه! من دوست ندارم به اینجا برگردم و می‌خواهم جراح قلب بشوم این جواب برایم خیلی جالب بود که او آگاهی داشت و علاقه مند هم بود، اما آدم تاسف می‌خورد که خیلی وقت‌ها این دخترها و پسرها به دلایل گوناگون از تحصیل باز می‌مانند.

عباسعلی سپاهی یونسی

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.