عدهای هم معتقدند متأسفانه، بر خلاف پیشرفت تکنولوژی وزندگیهای راحت هویت جوانان امروزی نسبت به جوانان گذشته دیر شکل میگیرد و همین موضوع باعث میشود در زندگی مشترک با آنها با کوچکترین مشکلی توان حل مسئله را نداشته باشند. به یکی از دادگاههای خانواده میروم همانجایی که اکثر آدمهای آنجا همه کاسه و کوزهها را بر سر مشکلات اقتصادی میشکنند.
در صورتی که با نیم نگاهی میتوان دریافت، در طلاق توافقی مشکل اقتصادی اولین گزینه برای جدایی نیست. اینجا از زن و شوهرهای جوان تا پدر ومادرهایشان همه نگران و بی قرار برای هرچه زودتر تمام شدن یک رابطه تلاش میکنند. همان رابطه هایی که ازمرحله خواستگاری ونامزدی و ازدواج همه لحظه شماری برای این وصال را داشتند و آن چیزی که مهم است چه میشود که آدمها تا این حد نسبت به هم بی اعتنا و یا گاهی به تنفر میرسند. لیلا از اتاق قاضی بیرون میآید و مادر نگران ازاو میپرسد، رأی چه شد؟ و او میگوید: نصیحت و اینکه باید مشاوره برویم و اگربه نتیجه نرسیدیم بعد رأی طلاق صادر میشود.
آموزشهای اجباری قبل از ازدواج
حمیدی، مادر ۴۸ سالهای که بیرون از اتاق رأی قاضی منتظر نتیجه طلاق دخترش است، می گوید: به نظرمن بیشترین مشکل متوجه ما پدران و مادران است به اعتقاد من نه تنها برای زن و شوهر بلکه باید پدر و مادرهای زوجین هم آموزش ببینند واین آموزشها تأثیرگذار است.
وی میافزاید: به اعتقاد من مشاورههای قبل ازطلاق را باید قبل ازازدواج گذاشت وای کاش دولت همان طور که برای طلاق مشاوره اجباری میگذارد کلاسهای آموزشی اجباری قبل از ازدواج راهم بگذارد. وی تأکید میکند: برای مثال وقتی مشکلات حاد غیر متداول اقتصادی یا یکی از زوجین مشکلات شدید روحی و روانی یا اعتیاد دارد، مشاوره برای ادامه زندگی چه کارایی دارد و این در حالی است که برای همین مسائل و یا مسائل مختلف زناشویی قبل از ازدواج مشاوره بسیار کارایی بیشتری خواهد داشت.
این مادر تصریح میکند: به اعتقاد من بیشترجوانها مشکلات شان لجبازی است که همین موضوع باعث مشکلات اساسی و سوءتفاهم میشود. لیلا از اتاق بیرون میآید و مادر نگران از او میپرسد، رأی چه شد؟ میگوید: نصیحت؛ باید مشاوره برویم و اگر به نتیجه نرسیدیم، رأی طلاق صادر میشود. از او میپرسم، واقعاً راهی برای سازش وجود ندارد، او توضیح میدهد: هفت سال از زندگی من و افشین میگذرد. من تلاشم را کردم اما او تصورش از سازش من این است که حق با اوست.
وی خاطر نشان میکند: افشین دقیقاً رفتارهایش شبیه مردهای ۵۰ سال پیش است. تصورش این است زن یعنی فقط چشم آقا و مرد یعنی هرچه میگوید، حرف حرف اوست. این بانو ادامه میدهد: بر خلاف آنکه فردی تحصیلکرده و موفق است اما در زندگی مشترک به خواستههای من اهمیتی نمیدهد.
افکار قدیمی در چهره متمدن
این بانوی ۲۳ ساله تصریح میکند: بزرگترین مشکل من افکار قدیمی او در چهره متمدن امروز است. زن نباید کار کند، ادامه تحصیل معنی ندارد. افشین که درتمام صحبتها آرام بود، توضیح میدهد: لیلا به علت عصبانیت آن طوری که دلش میخواهد همه حرفهای من را تعبیر میکند.
او میافزاید: میخواهد با مدرک دیپلم در یک شرکت مشغول به کار شود که حداکثر حقوق برای هفت ساعت کاری ۶۰۰ هزارتومان است و این درحالی است که همین هزینه را برای سرویس و مهدکودک دختر یکساله مان باید بپردازیم تا همسرم بتواند یک شیفت سرکار رود وهمه میدانند که بچه یکساله نیاز به مادر و رسیدگی دارد. من امکانات رفاهی از قبیل خانه و ماشین دارم و دریک شرکت معتبر معاون هستم.
این مرد جوان خاطر نشان میسازد: همسرم معتقد است از اینکه بیرون از خانه کار نمیکند، احساس افسردگی میکند و من به او گفتم میتوانی به کلاسهای مورد علاقه ات بروی یا ورزش کنی؛ حتی پیشنهاد دادم اگر بخواهد در خانه برای علاقه خودش کارهنری انجام دهد تا هم کنار فرزندمان باشد هم حس کارکردن را داشته باشد. وی اظهار میدارد: او همه حرفهای مرا به حساب بدبین بودن و اجازه ندادن برای کار در بیرون از خانه میداند.
من به هیچ وجه اورا محدود نکردم و این قصد را هم ندارم. از زمان تولد دخترمان رسیدگی به خانه و فرزند او را ناخودآگاه محدود کرده است و من به او حق میدهم؛ از طرفی من هم به دلیل حجم کارم کمتر توانستم به او توجه کنم و این را قبول دارم.
وی تأکید میکند: من با ادامه تحصیل همسرم مخالف نیستم؛ فقط از او خواستم اجازه دهد آوا کمی بزرگتر شود تا بتوانیم در ساعت حضورش در کلاسهای دانشگاه آوا را به مادربزرگها یش بسپاریم تا هم همسرم و هم دخترم در آرامش باشند؛ اما او این را هم به حساب برده بودن و امر و نهی میگذارد. قاضی که این زوج را به سازش دعوت کرده بود پرونده را به مشاوره فرستاد.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما