به گزارش گروه فرهنگی قدسآنلاین، نمونه حی و حاضر این جوازها در دوره پهلوی که احتمالاً عکسش را در شبکههای اجتماعی دیدهاید، اجازهنامه گذاشتن سبیل است. البته این فقط یکی از مجوزهای آن دوره است و ما در ادامه بخشی از جوازهایی را که مردم در زمان رضاخان باید میگرفتند، تهیه کردهایم، مجوزهایی که بعضیهایش آنقدر عجیب است که شاید هیچکس باورشان نکند.
۱- تذکره سفر به شهرهای داخل ایران
یکی از کارهایی که رضاخان از همان روزهای آغاز سلطنتش انجام داد این بود که اگر فردی میخواست در ایران و بین شهرهای خودمان مسافرت کند، باید از شهربانی مجوز یا تذکره سفر میگرفت. تقریباً چیزی شبیه به گذرنامه امروزی با این تفاوت که قرار نبود مهر و ویزای فلان کشور داخل آن بخورد. رویه کار هم به این صورت بود، فردی که میخواست مثلاً به مشهد سفر کند، باید میرفت شرح سفرش را در کلانتری محل مینوشت تا آنها به او مجوز بدهند که اهل و عیال را بردارد و ببرد سفر. به مقصد هم که میرسید باز نیاز بود که جواز را به شهربانی آنجا نشان بدهد تا مجوز ورود و اقامتش صادر شود. در راه هم اگر شهربانیچیها جلویشان را میگرفتند، باید جواز را نشانشان میداد که اگر کسی نداشت و همراهش نبود، حسابش با کرامالکاتبین بود.
ابوالحسن عمیدی نوری از روزنامه نگاران قدیمی در خاطراتش مینویسد: «از امور قابل نگارش که به خاطرم آمد در اینجا بنویسم موضوع مراقبت رضاشاه در مسافرت اشخاص از شهری به شهری بود که مانع آزادی مطلق عبور و مرور بود و در دوره قدرت اراده فردی او این امر بشدت معمول بود... ورود به هر شهری پروانه میخواست که میبایستی از کلانتری محل گرفت».
اما همین که بساط حکومت رضاماکسیم جمع شد و سرپاس مختاری معروف از شهربانی رفت، جواز سفر هم لغو شد. در یکی از اسناد کفیل اداره شهربانی که مربوط به بعد از سقوط حکومت رضاخان و لغو این پروانه عجیب است، نوشته شده: «برای رفاه حال عامه از امروز گرفتن پروانه مسافرت از طرف اداره کل شهربانی ملغی شده است و مردم میتوانند بدون پروانه در داخله کشور مسافرت نمایند. پاسهای جادههای اطراف شهر نیز که برای بازرسی پروانه مسافرین تأسیس شده بود از امروز برچیده شد».
۲- جواز پوشیدن لباس روحانیت و گذاشتن عمامه
در روزهای ابتدایی سال ۱۳۰۷ خورشیدی، مجلس هفتم شورای ملی، قانونی را تحت عنوان متحدالشکلسازی البسه اتباع ایران در داخل مملکت به تصویب رساند. قانونی ۴ مادهای که همه اقوام ایرانی را موظف میکرد لباس سنتی خودشان را کنار بگذارند و از پوشش متحدالشکل استفاده کنند. هر کسی هم که از این قانون سرپیچی میکرد، یک تا پنج تومان جزای نقدیاش بود و حبس از یک تا هفت روز جزای کیفری. البته در این قانون هفت گروه از روحانیون مثل مجتهدان، ائمه جماعات و... از پوشیدن لباس متحدالشکل رضاخانی مستثنا شدند.
مراجع تقلید و آنهایی که اجازهنامه از مجتهدان داشتند، حسابشان جدا بود و میتوانستند بروند اداره معارف و مجوز پوشیدن لباس روحانیت بگیرند. بقیه هم که جزو استثنائات این قانون نبودند، هر سال باید امتحان میدادند و اگر در آن قبول میشدند که جواز پوشیدن لباس روحانیت برایشان صادر میشد، در غیر اینصورت حق نداشتند که از آن لباس استفاده کنند. امتحانی که تعداد زیادی از علما و روحانیون به بهانههای واهی در آن رد میشدند و فقط تعداد کمی هر سال مجوز دریافت میکردند. آنطور که صدرالاشراف تبریزی، از نزدیکان دربار رضاخان، میگوید علمای نجف شروع کردند به اجازهنامه صادر کردن برای روحانیون داخل ایران که بیدغدغه و امتحان و خفت کشیدن بروند جواز لباس بگیرند، هر چند که شهربانی رضاخانی اعتنایی به این تصدیقات نمیکرد و بسیاری را توقیف و بعضیها را به تراشیدن ریش تکلیف و اذیت میکرد. این جواز هم پس از سقوط رضاخان در شهریور۱۳۲۰، ملغی شد و کشور به حالت عادی بازگشت.
۳- پروانه نگهداری رادیو
ساعت ۱۹ روز ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۱۹ برای اولین بار رادیو در ایران آغاز به کار کرد. ین رادیو فقط در تهران قابل دسترسی بود و برای همین به نام رادیو تهران معروف شد و فقط ۸ ساعت برنامه داشت و بعدها به مرور بیشتر شد. تا اینجا هیچچیز عجیبی وجود ندارد و در نگاه اول همهچیز سرجای خودش است. اما ماجرا زمانی جالب میشود که دولت رضاخانی همان زمان اعلام میکند که نگهداری رادیو در خانه و گوش گردن به آن، نیاز به مجوز دارد و مرجع صدورش جایی نیست جز شهربانی. یعنی اگر کسی در تهران میخواست رادیو، که آن زمان اسمش گیرنده بود، بخرد؛ باید اول از همه یک سر تا شهربانی میرفت و یک مجوز عکسدار خرید و نگهداری رادیو دریافت میکرد، بعد میتوانست برود سراغ رادیوفروشیها و یک عدد گیرنده بخرد و بدون این جواز هیچ احدالناسی به تهرانیها رادیو نمیفروخت. این قانون برای خودروها هم بود و نصب رادیو روی ماشین به تأیید شهربانی و صدور جواز نیاز داشت. در این جواز ذکر شده بود که فروش رادیو به فرد دیگر باید با اطلاع شهربانی باشد. اگر رادیو خراب شد باز باید این اداره مطلع باشد و پروانه را از رده خارج کند و برای گیرنده جدید احتمالی جواز جدید صادر کند. اگر صاحب رادیو از آن شهر خارج و برای سکونت به جای دیگری رفت، باید اول به شهربانی آن شهر اطلاع بدهد که گیرنده دارد تا برایش پروانه صادر کنند.
این همه تبصره و شرط و شروط و بگیر و ببند برای وسیلهای بود که حداقل تا میانههای دهه۲۰ جزو کالاهای لوکسِ گرانقیمت به حساب میآمد و حتی طبقه مرفه جامعه هم خیلی به خرید آن تمایل نشان نمیداد. البته دو سال بیشتر طول نکشید که پروانه گرفتن برای نگهداری و گوش دادن به رادیو هم مثل همه قانونهای مندرآوردی دیگر دوره پهلوی لغو شد.
۴- جواز و تصدیق دوچرخه
اولینباری که پای دوچرخه به ایران باز شد، مردم خیلی روی خوش به آن نشان ندادند و اسمش را گذاشتند مرکب شیطان، زیرا معتقد بودند که این وسیله توسط شیاطین و پریان حرکت میکند. استدلالشان هم این بود که کسی نمیتواند روی دو چرخ حرکت کند و اگر کسی مرکبی را نگه ندارد خودش که نمیتواند خودش را سرپا نگه دارد، پس دوچرخه چگونه میتواند یکی را هم بالای خود بنشاند و راه ببرد؟ بعد هم نتیجه میگرفتند کسانی که سوار بر این وسیله میشوند مطمئناً بچه شیطان هستند. افراد پیر و سالمند هر وقت که دوچرخه را در گذرها و خیابانهای تهران میدیدند، زیر لب بسمالله میگفتند و از آن دور میشدند. انگار که غول یا آل را دیده باشند. دوچرخه تا مدتهای زیادی وسیله بازی بچههای اعیان بود. اما همین که در اوایل دولت رضاخانی تعداد دوچرخهسواران رو به افزایش گذاشت، به همه آن جوازهایی که مردم تا قبل از این باید میگرفتند یکی دیگر اضافه شد؛ جواز تصدیق دوچرخه.
سال۱۳۰۵ شهربانی یک نظامنامه برای عبور و مرور دوچرخهها تصویب و منتشر کرد که براساس آن: « اشخاص زیر ۱۳ سال مطلقاً حق سواری نداشتند، دوچرخهسوارها باید در محلهای پرجمعیت، سر پیچها و محل تلاقی خیابانها آهسته حرکت کنند. حرکت از میان دستههای پیاده، ممنوع است. سواری دو نفر یا بیشتر یا سوار کردن اطفال و نمایش دادن روی دوچرخه و حمل اشیا در یک دست ممنوع است. نمره نظمیه همیشه باید روی قسمت گلگیر عقب نصب باشد و در هیچ مورد نباید از محل خود تغییر داده شود.» طبق این نظامنامه کسانی که میخواستند دوچرخه سوار شوند، باید از شهربانی جواز تصدیق یا همان گواهینامه میگرفتند. اگر کسی قبول میشد حق داشت که دوچرخه بخرد و از آن استفاده کند. جواز تصدیق دوچرخه تا اوایل دهه۵۰ صادر میشد و بعد از این تاریخ قانونش را لغو کردند.
انتهای پیام/
نظر شما