به گزارش گروه فرهنگی قدسآنلاین، اینستاگرام امروز بیشتر از اینکه به یک شبکه اجتماعی شبیه باشد، درست مثل یک آشفته بازار بیقانون است که هرکسی، هرکاری که دلش بخواهد در آن میکند. در این اوضاع و احوال فعلاً وزنه به طرف کسانی سنگینی میکند که دنبال دیده شدن هستند و میخواهند لایک جمع کنند.
اینها برای لایک گرفتن دست به هرکاری میزنند. از مدلهای غیر اخلاقیاش بگیرید تا به اصطلاح دوربین مخفیهایی که تازگی مُد شده و گویا حسابی هم طرفدار پیدا کرده! آدمها را تا سرحد مرگ میترسانند و اذیت میکنند که مثلاً دورهم خندیده و لایکی جمع کرده باشند! صفحاتی هم که میخواهند بازدید کنندهها و فالوورهایشان بالا برود، شروع میکنند به بازنشر این مردمآزاریها.
■ سکانس اول: مهدی پیتی و رفقا
یکی دو روز پیش بود که یک فیلم مردمآزاری در اینستاگرام ترند شد. طوری که وقتی قسمت جستوجو را باز میکردید، یک در میان این فیلم را بازنشر کرده بودند. ماجرا ازاین قرار بود که یک مردمآزار و رفیقهایش، با فندک و اسپری و آتشزنه، سراغ کارتن خوابهای داخل پارک میرفتند و آتششان میزدند. بلافاصله بعد از منتشر شدن این فیلم، پلیس دست به کار شد و عوامل تهیه و توزیع این فیلم مردمآزاری را دستگیر کرد. یک باند سه نفره که سردستهشان جوانی بود به نام مهدی پیتی با پروندهای قطور و پر از جرم، از چاقو و قمهکشی گرفته تا دزدیهای ریز و درشت. آنطور که شواهد نشان میداد تازه از زندان آزاد شده بود و برای تفریح و خوشگذرانی و پر کردن اوقات بیکاریشان، با دو نفر دیگر تصمیم میگیرند بروند پارکهای دور و اطراف پاتوقشان و کارتن خوابهای بخت برگشته را آتش بزنند. با این هدف که در اینستاگرام لایک جمع کنند و فان بودنشان را به خلقالله نشان بدهند و این موضوع را حُقنه کنند که ما خیلی باحالیم. مهدی پیتی البته یکی دو روز بعد همه این چیزها را منکر شد و گفت که فیلمها مال چندسال پیش است و دشمنانش آنها را دوباره رو کردهاند که او را بیندازند زندان. حرفهایی که به نظر خیلی خندهدار میآید.
مهدی پیتی احتمالاً به خاطر تهیه و تولید آن فیلم دلخراش چندسالی را باید دوباره پشت میلهها بگذراند و اینبار شاکی خاصی وجود ندارد که با تهدید و چاقوکشی و کتکزدن بتوانند او را راضی کنند که بیاید و رضایت بدهد، کاری که قبلاً انجام
داده بود.
■ سکانس دوم: من آیدین زوارهای هستم...
پشت پرده این سبک فیلمها و دوربین مخفیها، همیشه مهدی پیتی و یکسری اراذل و اوباش دیگر نیستند. گاهی وقتها یکسری آدمها با تجهیزات حرفهای و سناریویی از پیش تعیین شده پشت صحنه این فیلمها هستند. نمونه حی و حاضرش دوربین مخفیهایی هست که فردی به نام آیدین زوارهای تهیه و تولیدشان میکند. کسی که متأسفانه اولینبار در برنامههای عید نوروز شبکه سه سیما سر و کلهاش پیدا شد وبعد از آن ادامه فعالیتهایش را در اینستاگرام ادامه داد. آن هم با دوربین مخفیهایی که همهشان یک برنامه خاص و از پیش تعیین شده دارد. مردم را تا سرحد مرگ بترسان و بهشان استرس وارد کن، بعد به ریششان بخند و جرئت کردی بگو در مقابل دوربین مخفی قرار دارند. مثلاً در آخرین کارش که اسمش را آرایشگر قاتل گذاشتهاند، او نقش آرایشگری را بازی میکند که شاهرگ یکنفر را بریده است. مشتری جدید که از همهچیز بیخبر است روی صندلی مینشیند و همزمان تلفن آقای آرایشگر ساختگی زنگ میخورد و او از کسی که پشت خط است درخواست میکند که بیاید و او را از شر جسد خلاص کند. همزمان روپوش آدمی که روی صندلی دیگر آرایشگاه خوابیده کنار میرود و جسد مردی که شاهرگش بریده شده، نمایان میشود. همه این اتفاقات جلوی چشم مشتری از همهجا بیخبر میافتد و همزمان با دیدن این صحنه، میبیند که آقای آرایشگر با تیغ بالای سرش ایستاده! فقط یک لحظه خودتان را بگذارید جای آن مشتری بخت برگشته که وارد این بازی کثیف شده و نمیداند پشت پرده چه خبر است.
یکی دیگر از ویدیوهای معروف زوارهای که خیلی سروصدا به پا کرد و باعث مشهور شدنش شد، فیلم تیراندازی در تهران بود. در این ویدیوی یک دقیقهای، دونفر که از گروه خود زوارهای هستند دارند در کنار بقیه شهروندان راه میروند که ناگهان صدای تیراندازی میآید و آن دونفر مثلاً کشته میشوند و کسانی که نمیدانند ماجرا از چه قرار است پابهفرار میگذارند. بدترین صحنه این فیلم جایی بود که یک مادر و پدر بچهشان را وسط کوچه رها کردند و پا به فرار گذاشتند و بعد از چند دقیقه تازه یادشان آمد که فرزندشان را جا گذاشتهاند.
زوارهای در دوربین مخفی دیگری نقش عزرائیل را در تاکسی بازی میکند و مسافر از همهجا بیخبر با دیدن او و صحبتها و حرکاتش از هوش میرود یا در یکی دیگر از فیلمهای اینستاگرامش زن و شوهری در تاکسی با هم بحثشان میشود و مرد، بچه را از شیشه خودرو به بیرون پرت میکند! بچهای که یک عروسک بیشتر نیست. خانم مسافر که سوژه زوارهای و دوستانش است راننده را وادار میکند که ماشین را نگهدارد و میرود سراغ مثلاً بچهای که کف خیابان افتاده است. در معدود مصاحبههایی که از آیدین زوارهای منتشر شده، مدعی است که یک تیم پزشکی مجرب پشت صحنه دارند و رضایت سوژههایشان را هم جلب میکنند. هرچند که خیلی بعید به نظر میرسد آدمهایی که در آن موقعیت قرارگرفتهاند و با روح و روانشان بازی شده است، اینقدری اعصاب داشتهباشند که بشود رضایتشان را جلب کرد. زوارهای همچنان به کارش ادامه میدهد و صفحه اینستاگرام نزدیک به 3000 مخاطب دارد و فیلمهایش هم در سطح اینستاگرام به وفور دست به دست میشود و لایک میخورد. با این اوصاف بعید است که حالا حالاها دست از این کار بکشد.
■ سکانس سوم: بیماری واگیر اینستاگرامی
یک نفر شروع میکند به آزار و اذیت حیوانات و فیلمش را منتشر میکند. کلی لایک میخورد و دنبال کنندههای صفحهاش بالا میرود. آن یکی در قامت یک داعشی فرو میرود و در خیابان قدم آهسته میرود و مردم را تاسرحد مرگ میترساند و ویدیویش حسابی لایک میخورد و دیده میشود. در یکی از خیابانهای شیراز یکنفر خودش را به خیابان میرساند درحالی که مثلاً دارد با یک نفر بحث میکند، بعد هم صدای شلیکی میآید و روی زمین میافتد! انگار که کشته است. رهگذران هم هراسان فرار میکنند. همه این ویدیوها کپی ناقصی هستند از دوربین مخفیهای آنور آبی که به اسم دلقک قاتل معروف هستند، البته آنها سالهاست که مشغول انجام چنین کاری هستند و مردمشان به این چیزها عادت دارند. بماند که اصلاً ساخت دوربین مخفی در رومانی و روسیه و چند کشور اروپایی به کلی ممنوع است و جرم تلقی میشود. مردم آزاری کاری است که در قاموس فرهنگ اسلامی و حتی ایرانی ما نمیگنجد و کلی حدیث و آیه و روایت داریم که در آنها ترساندن مردم و آزار رساندن به آنها نهی شده ولی کو گوش شنوا. اصلاً فیلمهای این شرارتهای فرنگی تا چند وقت پیش فقط در یوتیوب پخش میشد که دسترسیاش برای ما غیر ممکن بود؛ اما همین به لطف برخی سایتهای ایرانی مثل آپارات، اینستاگرام و تلگرام و البته عدم نظارت درست و حسابی سازمانهای مسئول، ویدیوهای دلقک قاتل و بقیه دوربین مخفی ترسناکهای آنور آبی، دست به دست میچرخد و لایک میخورد و میشود فیلمها منبع الهام بعضیها که به قول عامه مردم مرض دارند و از آزار بقیه کِیف میکنند. این روزها فعلاً شاهد این بیماری اینستاگرامی جدید هستیم که کمکم دارد شایع میشود.
■ سکانس چهارم: خودمان مقصریم...
یک زمانی در دوربین مخفیهای تلویزیون و حتی نمونههای معدود اینستاگرامیاش، خبری از آزار و اذیت وترساندن مردم نبود، البته که هنوز هم از این دست دوربین مخفیها در اینترنت وجود دارد و با یک جستوجوی کوتاه میتوانید آنها را پیدا کنید و ببینید. اما فعلاً نان در لایک گرفتن و فالوور جمع کردن است. یکی از راههایش هم ویدیوهای عجیب و غریب ساختن و منتشر کردن آنهاست. مسئولان که نظارتی روی این فضا ندارند و ما کاربران هم با اینکه در دلمان این کار را تقبیح میکنیم و به سازندگانش فحش میدهیم، اما وقتی این فیلمها را در اینستاگرام میبینیم، غش غش میخندیم و لایک میکنیم! نتیجه این میشود که آقا یا خانم صاحب صفحه معروف میشود و در بیو پیجش مینویسد: آگهی پذیرفته میشود. بعد هم پولهای هنگفت از این و آن میگیرد و برایشان تبلیغ میکند. در کنارش هم همچنان مردمآزاری میکند و فیلمش را منتشر، که خدایی ناکرده از تعداد دنبالکنندههایش کاسته نشود. ماهم همچنان لایک میکنیم. اگر یک جوالدوز به این آدمها میزنیم و میگوییم چرا مردم آزاری میکنید، یک سوزن هم باید به خودمان بزنیم که چرا با لایک کردنهای بیجایمان به این بیماری اینستاگرامی دامن میزنیم و آن را شایعتر میکنیم. از هر طرف که به این ماجرا نگاه کنید، مقصر خودمان هستیم.
انتهای پیام/
نظر شما