قدس آنلاین - سَلانه سَلانه و نرم تا کوپه می روند... دونفری شان... با چهره ای که مثل گل، شکفته و خندان است... با دعای خیر... از آنها که می بینی اکنون و فردایت را می سازد.
آنوقت که مستقر می شوند، چاق سلامتی مادربزرگانه و شیرین دارند با تصویربردارمان. با خانوم محمدی. با نازنینی که از وقتی شناختمش، فهمیدم به صدای مهربان قلبش بی اندازه گوش می دهد.
اعضای خیریه همکاران چند ماهی می شود حول محور شناسایی و تامین هزینه های زیارت اولی های سالمند متمرکزند. تلاشی که بالاخره به ثمر نشست امروز و اولین گروه طلبیده شده، راهی شد.
از وقتی فیلم کوتاه مشایعت زائران از تلویزیون مؤسسه نمایش داده شد، خدا می داند چه دلچسب تر شد پاییز... از بس شادی مادربزرگ های در قطار مرغوب بود... از بس بدرقه دو بانوی سالخورده کیفورمان کرد.
دور میز نشسته ایم و دو ساعتی می شود که به چه کنیم های مجدّانه و تقسیم وظایف تازه مدیر گوش می دهیم. می دانیم نباید حواس مان پرت شود از مهربانی. این شعار خیریه «تا نور» است. می دانیم طبع روان لازم داریم و مقادیر فراوانی نوعدوستی.
مثل همیشه، ضربآهنگ کلمات و صحت جملات سرگروه، هر ۱۴ نفره مان را درگیر می کند.
آنقدر که شاید برای هزارمین بار توی دلم می گویم: کاش همه مان یک ناجیِ راه بلد، درون مان باشد... یک خانوم محمدی که نشکند در برابر آزمایشات... آن هم وقتی دختر شانزده ساله اش بیمار می شود و می رود... وقتی برادر شهیدش را که تشییع می کنند با صدایی که نمی لرزد، می گوید: تبریک بگویید نه تسلیت.
در پایان جلسه، هر کدام مان می رویم سمتی و از هم جدا می شویم اما شک ندارم - مادربزرگ ها - نه تا خانه، نه تا فردا، که تا مدت های مدید با ما چهارده نفر همراهند؛ نگاه شُسته شان... کلام عاشقانه شان!
پی نوشت یک: غافل نشویم که دنیا، خنده های ریز و اشک های مستمر است و می تواند بی نهایت بلند و بی اندازه کوتاه باشد.
دو: حضرت رسول می فرمایند: خلایق، عیال خدا هستند. محبوب ترین، کسی ست که عیالِ خدا را مسرور و شادمان سازد.
سه: مهربانی را به اشتراک بگذاریم.
انتهای پیام/
انتهای پیام /
نظر شما