به گزارش قدس آنلاین- در ایران وقتی چند ریش سفید جمع می شوند تا مشکلی را حل کنند و توافقی با رضایت طرفین در آن مجلس صورت می گیرد، اگر از سوی هرکدام از مدعی ها کاری خلاف توافق صورت گیرد قبل از اقدام طرف دیگر ریش سفیدان و معتمدان آن مجلس وارد قضیه می شوند چراکه نقض توافق را اقدام علیه طرف دعوا نمی دادند، بلکه بی احترامی و ریشخند به خود می خوانندم، وجود سازمان های مداخله گر جهانی نشان از آن دارد که در جهان نیز همین رویه دنبال می شود، حال سوال اینجاست چطور سردمداران آمریکا چندین سال است که کل جهان را مضحکه و مسخره کرده و مدام با واسطه گری کشورهای اروپایی جهانی توافقاتی امضا می کند و به راحتی آن را زیرپا می گذارد؟
تعهدی نمی دهم!
از آنجا که که در همان مذاکره ژنو۵؛ بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل با عصبانیت بین خبرنگاران آمد و توافق احتمالی ایران با گروه ۱+۵ را معامله قرن برای ایران و اشتباه بزرگ برای غرب خواند و گفت: در صورت توافق در مذاکرات این کشور هیچ تعهدی به توافقنامه نخواهد داشت و برای امنیت کشورش هر کاری میکند؛ مشخص بود او در پی تحت تاثیر قرار دادن اروپا برای استفاده از آنها برای اثبات اسراییل است.
همین امر نشان داد این اعضای ۵+۱یا رییس جهور وقت آمریکا نیستند که تصمیمات را می گیرند اما بالاخره هم توافقی آذر ۹۲ در محل هتل اینترکنتیننتال ژنو انجام شد تا باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا خبر توافق تاریخی را برای آغازی مهم به جهان بدهد، توافقاتی که نوشتند: طی مدتی بین ۱۰ تا ۱۵ سال اجرایی خواهد شد.
صرف وقت و هزینه های بی سرانجام
درباره این توافق و اتفاقات بعد از آن، یک فرضیه می توان بکار بود و آن اینکه کشورهای جهان آنقدر بیکار و معطلند که صرف وقت و هزینه های بی سرانجام به چشم آنها نمی آید و همین که جایی جمع شوند دورهم خوش باشند آنها را بس است، از سوی دیگرشاید به واقع درک درستی از مضحکه شدن آن هم در حد جهانی و بین المللی ندارند و گمان آخر ممکن است خانه شیشه ای آنها بزرگتر از خانه شیشه ای آمریکا باشد که سنگ خود را بر زمین گذاشته اند.
همان زمان ژنو ۶؛ اسرائیل با هدف جلوگیری از حصول توافق هستهای، مذاکرات میان ایران و ۵+۱ را شنود کرده بود و با وجود رسانه ای شدن این امر هیچ مقامی نخواست اسرائیل را محکوم کند، لاوروف حمله هوایی عربستان را موثر بر فضای مذاکرات در لوزان سوئیس خواند و بازی دوباره شروع شد.
اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک
سرانجام در تاریخ ۲ آوریل ۲۰۱۵ دوطرف به نقطه برجام رسیدند، تا مثلا با اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک؛ تحریمهای مالی، بانکی، بیمه، سرمایه گذاری کار روی حوزههای مختلف از جمله نفت، گاز، پتروشیمی و خودروسازی فورا لغو شود از لغو تحریم های دیگر زمینه ها که بگذریم کشورهای عضو گروه (۱+۵) متعهد شدند از وضع تحریمهای جدید در موضوع هستهای جلوگیری کنند.
سرانجام پس از بیستودو ماه مذاکره فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در یک نشست رسمی در مقابل رسانهها در وین با خواندن بیانیهای به زبان انگلیسی و فارسی اعلام کردند که توافق نهایی در برنامه هستهای ایران به دست آمدهاست.
اگر به جدول طرف های مستقیم مذاکره با ایران نگاهی بیاندازید وزرای خارجه بریتانیا، فرانسه و آلمان، رئیسجمهور فرانسه و صدر اعظم آلمان را در آن می بینید، تمام این شواهد نشان می دهد ایران پای معامله ای نشسته است که اروپا نقش اصلی را در آن داشته و این توافق کاملا رسمی، قانونی و بین المللی است.
در هر حال یک جابجایی مدیریتی در آمریکا به راحتی توانست توافقی را که کشورهای به زعم خود ابرقدرت جهانی امضا کرده بودند نقض کند و همانطور که در قبال شنود اسرائیل سکوت شد، اروپا خود را به قول ما ایرانی ها به کوچه علی چپ زد تا از مرحله چنین رسوایی پرت باشد.
اعتمادی در بین نیست
تحریم های جدید ترامپ به بسیاری فهماند چرا رهبر ایران آمریکا را غیر قابل اعتماد می دانست، اما سوال این است؛ اروپاییان کی می خواهند به زمامداران آمریکا بفهمانند، نباید مدام آنها را واسطه کنند تا کشورهای دیگر را به اعتبار اروپا بر سر میز مذاکره بنشانند و بعد به پای منافع خود این اعتبار را قربانی کنند؟ و به واقع آیا اروپاییان متوجه دهن کجی آمریکاییها به خود هستند؟ و اگر هستند چه عاملی دلیل سکوت دراز مدت آنهاست؟
انتهای پیام/
نظر شما