مجید تربت زاده/
کمتر کسی پیدا میشود که سرود «ای ایران» را نشنیده باشد. اما تا دلتان بخواهد ایرانیهایی را سراغ داریم که هنوز نمیدانند شعر این سرود را چه کسی سروده است! سوژه امروز از جمله شخصیتهایی است که کم لطفی ما ایرانیها به شکلی مضاعف شامل حالش شده است. سرودهاش را بیشتر از خودش میشناسیم و دوست داریم و در ضمن نمیدانیم شاعر «ای ایران» دانش و هنرهای دیگری هم از سر و مغز و انگشتانش میباریده است. کمترین لطمهای که این «نشناختن» به شخصیت و آثار «حسین گل گلاب»
میزند این است که خیلی هایمان، این سرود را نه یک اثر ملی و میراث فرهنگی، بلکه فقط ترانه و سرودی مثل هزاران ترانه دیگر میدانیم.
دارالفنون
«حسین گلگلاب» 123 سال پیش در تهران به دنیا آمد. فرزند «ابوتراب خان» معروف به «مهدی مصورالملک» بود که نقاش و عکاس سرشناس دوره قاجار به حساب میآمد و بیشتر در نقاشی روی سنگ مهارت داشت. میگویند نقاشیهای برخی از روزنامههای آن زمان از جمله آثار او بوده است. پدر نقاش فقط به آموختن هنرش به «حسین» اکتفا نکرد. چون با موسیقیدانان همدورهاش رفاقت و نشست و برخاست داشت، فرزندش را هم با موسیقی آشنا کرد تا «حسین» نواختن تار و سه تار را کامل یاد بگیرد و بعد هم که مدرسه موسیقی وزیری راه افتاد، از نخستین شاگردانش بشود. گرایشش به موسیقی البته تفننی و گاه و بیگاه نبود، به طوری که بعدها در کنار افرادی چون «کلنل کاظم وزیری» و «علینقی خان وزیری» موسیقی را جدیتر ادامه داد و حتی در مدرسه وزیری به تدریس هم پرداخت. البته فکر نکنید «حسین» از جمله نوجوانها و جوانهایی بود که چون دل و دماغ درس خواندن را ندارند، همه استعداد و توانشان را میگذارند روی یک رشته هنری تا از شر درس و مدرسه خلاص شوند. او برای تحصیلات مقدماتی به مدرسه علمیه رفت و وقتی هم نوبت به دوره متوسطه رسید،
دانش آموز دارالفنون شد که درس خواندن در آن کار هر کسی با هر میزان توان و استعداد نبود.
متخصص علوم طبیعی
برای اینکه باور کنید «حسین گل گلاب» دانشآموزی عادی و معمولی نبود، همین اول مطلب میگوییم که در «دارالفنون» و خیلی از مدارس درست و حسابی آن روزگار رسم بود که دانشآموزان تیزهوش و نخبه میتوانستند در حین تحصیل در کلاسهای بالاتر، برای دانشآموزان کلاس پایینتر تدریس کنند. «حسین» هم که درسهای عادی «دارالفنون» انگار برایش کم بود، موسیقی میخواند و زبان فرانسه، انگلیسی و تا حدودی روسی را هم میخواند، وسط گرفتاری هایش زمانی را هم به تدریس اختصاص داده بود. تقریباً 21 سال داشت که تحصیل در دارالفنون را تمام کرد و از 24 سالگی هم به صورت رسمی و برای مدت سه سال علوم طبیعی را در این مدرسه تدریس کرد. برای جوانترهایی که مطلب را میخوانند باید این نکته را روشن کنیم که منظور از «علوم طبیعی» آن دوره، همین درسهایی است که امروزه دانشآموزان و دانشجویان ما در قالب رشته علوم تجربی و شاخههای مختلف آن مثل زیست شناسی، پزشکی، فیزیک، شیمی و... میخوانند. پس یادمان باشد که سازنده شعر
«ای ایران» تخصص اصلیاش نه شاعری و ادبیات و نه موسیقی بود. آثاری هم که از او به جا مانده، بیشتر از اینکه در زمینه شعر و موسیقی باشد، در زمینه تخصصیاش یعنی علوم طبیعی است، اما این آثار و یادگارها با همه اهمیت و کاربردی که دارند به اندازه «ای ایران» مشهور و مورد توجه نیستند.
فارغ از سیاست و تجارت
جالب اینکه او در طول سالهای 1298 تا 1307، هم در دارالفنون درس داده هم در این مدت 12 جلد کتاب در زمینه علوم طبیعی تألیف کرده و هم اینکه به مدرسه عالی حقوق رفته و در رشته علوم قضایی و سیاسی لیسانسش را گرفته است. با این مدرک تحصیلی برایش آسان بود که وارد دنیای سیاست و حتی تجارت شده و به تصور خیلیها برای خودش کسی بشود. «گل گلاب» اما بیشتر از هر چیزی روحیه و انگیزه پژوهش، آموختن و آموزاندن دارد. برای همین شما در زندگینامهاش میخوانید که: «در سال ۱۳۰۷ مسئولیت تحقیقات عملی گیاهشناسی در دانشکده پزشکی را بهعهده میگیرد... چند سال در دبیرستان نظام و دانشکده پزشکی گیاهشناسی تدریس میکند... در سال ۱۳۱۴ موفق به دریافت درجه دکتری در رشته علوم میشود تا در دانشسرای عالی و گیاهشناسی در دانشکده پزشکی، فیزیولوژی گیاهی را تدریس کند... به عضویت فرهنگستان ایران درمی آید و بعد هم مدیرکل این فرهنگستان میشود... در سال ۱۳۲۴ در دانشکده پزشکی، معاون پروفسور «اوبرلین فرانسوی» که رئیس دانشکده بود، میشود... در سالهای بعد مدیرکلی دبیرخانه دانشگاه و ریاست انجمن بیولوژی ایران را بهعهده میگیرد... چند سفر پژوهشی و علمی به کشورهای اتحاد جماهیر شوروی، بلژیک و انگلستان انجام میدهد... در کنار مسئولیت هایش به مدت 25 سال به فعالیتهای علمی و اجتماعی مختلف مشغول میشود... در راه اندازی دانشگاهها و مراکز پژوهشی در شهرهای مختلف مشارکت دارد... سال 1345 از خدمات دولتی بازنشسته میشود و...».
گلبرگ سازی
اگر آنچه بالاتر گفتیم را نگفته بودیم شاید برایتان سخت بود که باور کنید خیلی از کتابهای جغرافیا و علوم طبیعی آن زمان را او برای نخستین بار به شکل نوین تألیف و تدوین کرد تا سالها در مدارس ایران تدریس شود. بالاتر از این، بسیاری از اصطلاحات و اسامی فارسی مانند: کاسبرگ، جلبک، قارچ و... که امروزه در گیاه شناسی و برخی علوم طبیعی دیگر مورد استفاده قرار میگیرد از ساختههای اوست. «کامران فانی» - نویسنده و نسخه پژوه - در این زمینه میگوید: «من شاگرد ایشان در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بودم... یک کار مهم استاد «گل گلاب» که مغفول هم مانده، نقش ایشان در ساختن واژههای علمی به زبان فارسی است... آن موقع حتی خود ما به گلبرگ، پتال میگفتیم... ایشان با شم زبانی که داشتند، با علاقهای که به شعر داشتند، علاقهای که به زبان فارسی داشتند و همچنین تسلط بر چند زبان، میتوانستند معادلهای خیلی خوبی پیدا کنند...».
با وجود انبوه فعالیتها و آثار تخصصی در زمینه علوم طبیعی، معلوم نیست کی و چطور «گلگلاب» بیش از 50 قطعه نمایش کلاسیک برای هنرستان هنرپیشگی ترجمه کرده، برای کودکان سرود و ترانه ساخته است، نقاشی کشیده و خیلی هم عکاسی کرده است. وقتی دوربین و سه پایه عکاسیاش را بر میداشت و همراه «روحالله خالقی»
آهنگساز و یا استادش « کلنل وزیری» به کوه و بیابان میزد، هم حال و هوایش عوض میشد هم ذوق موسیقیاییاش در دل طبیعت گل میکرد و هم ازگونههای مختلف و پوشش گیاهی ایران عکاسی میکرد تا بعد آنها را در کارهای علمی و پژوهشیاش به کار بگیرد. میگویند او نخستین کسی است که آزمایشگاههای گیاه شناسی ایران را به میکروسکوپ مجهز کرد و دخترش «هما گل گلاب»
مدعی است که نخستین عکسهای رنگی گرفته شده در ایران، کار پدرش بوده است.
از قلب و فکرش بیرون آمد
آخر مطلب به جای اینکه فقط از مرگش در اسفند سال 1363 و یا خاطرات شخصیاش بگوییم، اجازه بدهید از «ای ایران» حرف بزنیم. داستانش را خیلیها گفتهاند که
«حسین گل گلاب» دورانی که ایران در اشغال متفقین بود، در خیابان چشمش به سربازی انگلیسی میافتد که در حال کتک زدن یک دکاندار ایرانی است. وقتی یک افسر ایرانی پیدا میشود و مداخله میکند، سرباز اشغالگران به او هم سیلی میزند و... « گل گلاب» با دیدن این صحنه متأثر میشود، با چشم گریان به دیدن
«روح الله خالقی» میرود و ماجرا را تعریف میکند...
روح الله خالقی میگوید، ناراحتی فایدهای ندارد... بیا کاری کنیم و سرودی بسازیم. همانجا مرحوم «گل گلاب» شروع به زمزمه شعری میکند، خالقی هم آهنگش را میسازد و... در نهایت «ای ایران» ساخته میشود.
دکتر «هما گل گلاب» که در تحصیل و فعالیت علمی دنباله رو پدر شده، اما میگوید: «پدر یک ایرانی وطنپرست بود... ایران را دوست داشت و هر کاری برای ایران کرده از قلب و فکر او بیرون آمده است... ایشان از حضور متفقین در ایران بسیار ناراحت بودند، اما ماجرایی که در مورد سیلی خوردن یک افسر ایرانی از یک افسر انگلیسی در حضور وی، از قول پدرم نقل میشود، به هیچ وجه رخ نداده و من بارها این موضوع را تکذیب کردهام...»!
نظر شما