حسین صمصامی، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی/
در حال حاضر ما در ایران و درخصوص مبانی،رشته و حتی علم اقتصاد دچار بحران هستیم. این بحران نه تنها درایران بلکه در کشورهای غربی نیز دیده شده اما آن ها با پی بردن به تبعات آن به دنبال راهکارهای مطلوب بر آمدهاند در حالی که ما همچنان با عدم درک درست از تبعات آن به تدریس مبانی غلط اقتصادی که با ساختارهای اقتصادی ما همخوانی ندارد ادامه می دهیم.
تصمیم گیران اقتصادی هنگام تصدی پست های دولتی چند مشکل اصلی دارند. عدم فهم دقیق مبانی علم اقتصاد و عدم تطبیق آن با مبانی فکری فلسفی ایران منجر به ایجاد مشکلاتی می شود. با توجه به اینکه مسئولان مبانی را به عنوان علم درنظر می گیرند فلذا از آن مبانی به دنبال ارائه راهکار و سیاست های اقتصادی هستند.
قطعا تصمیم گیران اقتصادی در مقام عمل و تصمیم گیری اقتصادی اطلاع دقیقی از آنچه در اقتصاد می افتد ندارند. عدم اشراف دقیق اطلاعاتی نسبت به مباحث اقتصادی تصمیم گیریهای غلط را به دنبال دارد. جای تأسف دارد که عنوان شود در حال حاضربالاترین مسئولان اقتصادی کشور ضعیف ترین اطلاعات و تحلیل را دارند. به این دلیل که مبانی نظری را خوب نفهمیده و اشراف دقیقی به مباحث اقتصادی ایران ندارند، از این رو هنگامی که در مقام عمل و اجرا قرار می گیرند آنچه که مبنای تصمیم گیری می شود مسائل جاری و مشکلات روزمره ای است که دولت با آن مواجه می شود، پرداختن به شوک هایی چون خروج آقای ترامپ از برجام نمونه واضحی از چنین برخوردهایی است.
عدم مدیریت صحیح بر تصمیم گیری صحیح در مقام اجرا نیز تأثیر سوئی به جا می گذارد بنحوی که در 20 فروردین 97 بانک مرکزی با اطلاعیه شماره یک خود بهترین راهکار حل مسائل اقتصادی ایران را مطرح می کند اما چون دولت به چنین راهکاری اعتقاد ندارد و مایل به اجرای آن نیست به گونه ای آن را اجرا میکند که به بدترین نحو ممکن پیاده شود. قطعا تا زمانی که مسئولان اشراف اطلاعاتی ندارند و به مبانی علمی اقتصادی متناسب با نیازهای کشور آگاهی ندارند, خواه ناخواه تصمیماتی اتخاذ می کنند که خود بحران زاست.
نظر شما