به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، مثل همیشه چه زود دیر شد! رچند ماه پیش در همین ســتون از اســتاد »داراب بدخشــان» برایتان نوشتم. او از نسل شاعران شگفت خراسانی بود که بدون داشتن سواد کلاسیک، اشعاری عالی میسرود.
در آن نوشته به مسئولان خراسان شمالی پیشنهاد کردم، از آنجا که ایشــان در بجنورد بوده و هســت، برای معرفی ایــن دارایی فرهنگی استان خویش و خراسان بزرگ، همت کنند و او را دریابند.
اســتاد بدخشان ویژگیهای متعددی را با هم داشــت. در شــاعری پویا و توانمنــد، اما در خلق و خــوی، فروتن و محجوب بود. شعرش سهل و ممتنع بود. هم پشت کامیونها میتوانستید ابیاتش را بیابید و هم غزلهایی داشــت که قابل تدریس در کرسیهای دانشگاهی بود. پدر شهید بود.
در شعر آیینی چیره دست و باسابقه بود. جز آن، خود مداحی عالی و در نوکری اهل بیت (ع) زبانزد بود.
اگر بخواهم وصف صفات او را بنویسم مثنوی هفتاد من خواهد شد، اما هدف از این مقدمه آن بود که یادآوری کنم این خواهش و تأکید را نزد مسئولان استان خراسان شمالی.
استاد داراب بدخشان اگرچه آثارش غث و سمین هم داشت، اما گزیدهای از سرودههای ناب او میتوانست چهرهای نادر و درخشان در ادب فارسی را از آن ولایت به کشور و حتی دنیای فارسی زبان معرفی کند، چنانکه او و آثارش به نماد این بخش از مملکت بدل شوند.
دریغا که این پیرمرد در تنهایی و سکوت رسانهها، چهارشنبه گذشــته دار فانی را وداع گفت و بخش فرهنگی این مملکت بار دیگر نشــان داد که برای یلان راســتین ادب این سامان اهمیتی قائل نیست و به تواناییها و دارایی معنوی آنان وقعی نمینهد.
البته تمام این تقصیر بر گردن مســئولانی نیســت که اغلب از این حــوزه هیچ فهم و درک و دریافت درســتی ندارنــد؛ بنابراین وقتی با شــخصیتی از این قمــاش مواجه میشــوند گمان میکنند رعیتی را یافتهاند که نیازمند نگاه عطوفت آمیز ایشان است و از یاد میبرند که آنــان با یک حکم و امضا آمــده و دو روز دیگر با حکم و امضایی دیگر میروند پی کارشان و بدتر از آن در تاریخی درازتر و زمانی طولانیتر، هیچ بنی بشــری به یاد نخواهد داشت که فی المثل استاندار فلان استان در ۳۰ سال پیش که بوده و اما همه تا تاریخ باقی است بزرگان فرهنگ تمام سالها و قرون را میشناسند.
چه بسا شهردار و حاکم شیراز هم با حافظ بدرفتاریها کرده باشــند، اما امروز آن بیچارگان کجایند و که بودهاند و حافظ کیست و کجاست؟ بگذریم! عــرض میکردم همه چیــز به این مسئولان از دماغ فیل افتاده برنمیگردد؛ بخش عمده کار در دســت رسانههاست.
وقتی رسانه ملی رسماً به تماشاخانه عدهای سلبریتی بدل شــده که گروهی بازرگان با آنها و ابزار صدا و سیما رسماً کاسبی میکنند و تمام شبکهها پر شــده از ستاره- مربع و نوعی کازینوی آشکار، بدیهی اســت مدیران برنامههــا نازلترین به اصطلاح هنرپیشــههای فیلمهای شانه تخم مرغی را دهها بار با دستمزدهای آنچنانی برای مخاطب به نمایش بگذارند و اما امثال اســتاد بدخشــان را و چون او را که برکت فرهنگ ما هستند عملا به صدا و سیما راه ندهند.
آیا چنین رسانهای ملی است؟ رسانهای که گنجهای ملی را حذف و زخارف را باد میکند. خداوند استاد بدخشــان را رحمت کند و از سر تقصیرات هر آنکه در هر جا ســبب میشود این داراییهای فرهنگی مردم این ســرزمین گمنام و مهجور میهمان خاک شوند، نگذرد. انشاالله...
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما