علی محمد مودب/
گرفتــاران، برخی گرفتار عجب و خود بزرگ بینیاند و برخی هم گرفتار بزرگ دیدن دیگران هســتند. کســی که خیلی خود را بزرگ میبیند دیگــران برایش کوچک میشــوند و آنها را حداقــل در مقام نظر و در خلــوت ذهنیت خودش تحقیر میکند.
این وضعیــت را خیلیها دارند. عدم توجه به دیگران، اغلب نتیجه همین خودمحوری و اعجاب نســبت به خویشتن است. عُجب نتیجه طبیعیاش قطع ارتباط آدمیزاد با دیگران اســت.
خودپسندی اقسام متعددی دارد یک نفر همه دنیایش این شده اســت که غرق در شــمایل خودش باشد. دیگری ممکن است نسبت به توان عقلی خودش اعجاب داشته باشد. یکی به پدرش مینازد و آن یکی به بیخیالیاش. به هر حال هر کســی چیزی برای نازیدن پیدا میکند.
این نوع آدمها قطعاً بحران ارتباطی دارند. یعنی هر جا که بحران ارتباطی دیدید احتمال جدی بدهید که این مشکل نفسانی وجود دارد. مشکل دوم هم دقیقاً عکس این است.
یعنی یک عده هستند که خود را نمیبینند و دیگری یا دیگران را بزرگ میبینند. این دو مشــکل ممکن است صورت اجتماعی هم به خود بگیرد و درد و دریغ آن وقتی اســت که این هر دو مشکل با هم بروز میکنند.
فرض کنید کسی در وهم و خیال مدام خود را برتر میپندارد و با خیالات خودش خوش است و در عالم واقع هم گرفتار بزرگ دیدن دیگران اســت. خندهدار است اما ممکن است.
همین حالا ذهنیتی که بخش عمده محتوای زرد در فضای مجازی را تولید میکند، گرفتار این وضعیت اســت. غرور و تفاخــر به ملیت و هر چیز خوبی که نســبتی با ما دارد ویژگی این ذهنیت است.
در کنار همین جریان مداوم تحقیر خویشــتن و هر چیزی که ربطی با ما دارد هم وجود دارد. شاید بتوان گفت آدمها بین دو قطب عجب و دیگر پرستی در حرکتاند و فقط زمان اســت که تعیین میکند کجا باشند.
ترسناک است اما زمان، زمام مخاطبان شــبکه را در دست گرفته است، در شب یلدا همه با نوستالژی و یادش بخیرها خوشــند و به هرچه نسبتی با هویتشان دارد مینازند و فردای همان شــب در زمان دیگری با پیچیدن خبر یک تصادف، زمان جدید، مسلط میشود و تحقیر بیرحمانه خودی و هویت خودی شروع میشود.
این دو قطبی اجتماعی، با ایستادن در ضلع سوم و یا تردد بین اضالع دیگر درمان میشود. حتی در همان شبی که هواپیما به دنا خورده اســت ایران و ایرانی واجد هزاران ارزش و ارجمندی است که هیچ کسی در دنیا نظیرش را ندارد و بالعکس، ذهنیت مجازی وارداتی از شبکههای اجتماعــی اما ارادهها را از مخاطبان میگیرد و با هجوم و هجوم و هجوم پیوند مخاطب را با حقیقت قطع میکند و مثل یک جنون ساعتی، عقل مخاطب را تسخیر و تصرف میکند. باید کاری کرد!
نظر شما