مجید تربتزاده/
اول اینکه حواسمان جمع باشد اگر تیتر وعکس «رونالدو» را درشت زدهایم بالای مطلب، معنیاش این نیست که فوتبالیست پرتغالی را همه جوره قبول داریم و مثلاً او را به عنوان الگو به خوانندگان معرفی کردهایم. شما بهتر از ما میدانید که «رونالدو» با همه شهرت و محبوبیتش، از آن شخصیتهایی است که اگرچه در زمین فوتبال میداند کیست و چه هدفی دارد، اما در میدان زندگی و روابط اجتماعی انگار تکلیفش با خودش چندان روشن نیست.
دوم اینکه، همان خبرگزاریهایی که در هفته گذشته، خبرِ کمک یک و نیم میلیون یورویی «رونالدو» به مردم غزه و به مناسبت ماه رمضان را توی بوق و کرنا کرده بودند، دیروز خبر دادند: «پایگاه اینترنتی «leadstories» تماسی را با نمایندههای رونالدو برقرار کرده و آنها خبر کمک مالی این بازیکن به مردم فلسطین را رد کردهاند»!
غش کردن
برخیها معتقدند ویژگیهای فوتبالی وغیرفوتبالی شخصیت «کریس رونالدو» جوری است که علاقهمندان به فوتبال در دنیا را به دو دسته کلی تقسیم میکند. دسته اول، آنهایی که دیوانهوار عاشق او هستند و دسته دوم، آنهایی که بشدت از ستاره پرتغالی متنفراند! یعنی حد وسطی هم در این ماجرا وجود ندارد و شما اگر از جمله دنبالکنندگان فوتبال باشید، لاجرم در یکی از این دو دسته قرار میگیرید. به خاطر همین تقسیمبندی نهچندان کارشناسانه، مجبوریم مطلب امروز را طوری بنویسیم که در آن هم مراعات «عاشق»ها را کرده و هم هوای «متنفر»ها را داشته باشیم. بنابراین اگر در ادامه و در بخشی از سطرهای این مطلب احساس کردید نویسنده دارد به سمت گروه «عاشق»ها غش میکند، لطفاً عجله نکنید... چون ممکن است در پاراگرافهای بعدی مطلب، به سمت شما غش کرده باشیم!
مواد لازم برای فوتبالیست شدن
شرایط سخت زندگی، رها کردن درس و مدرسه، علاقه عجیب و غریب به فوتبال، وجود یک پدر یا مادر مشکلدار، بازی کردن با گلولههای پارچهای و... انگار مواد لازم و تکراری برای تبدیل شدن خیلی از کودکان به ستارههای جهان فوتبال است. فرزند آخر «خوزه دینیس آویرو» که بعدها به «کریستین رونالدو» معروف میشود از جمله همین کودکان است. زندگینامهنویسها دربارهاش نوشتهاند: 34 سال پیش در «سان آنتونیو»ی پرتغال به دنیا آمد... مادرش آشپز و پدرش باغبان شهرداری بود... در کودکی در فقر زندگی میکرده و مجبور بوده اتاقش را با برادر و خواهرش تقسیم کند... به خاطر اینکه به طرف معلم صندلی پرت کرده از مدرسه اخراج میشود و بعدها درباره این اتفاق میگوید آن معلم به من احترام نمیگذاشت... پدر از سه یا چهار سالگی متوجه علاقه فرزندش به توپ و فوتبال میشود... از هشت سالگی به تیم نونهالان و آماتور«آندورنیا» راه پیدا میکند و البته شاید پدرش واسطه این عضویت میشود، چون مسئولیت تدارکات تیم را به عهده دارد... در 10 سالگی با نونهالان باشگاه «ناسیونال» فوتبال بازی میکند و قهرمان هم میشود تا به او اجازه بدهند در آزمایشهای باشگاه «اسپورتینگ» لیسبون شرکت کند و برای عضویت در این باشگاه پذیرفته شود. خلاصه اینکه گویا از 14 سالگی به بعد، فوتبال بازی کردنش کاملاً حرفهای شد و روی نوار موفقیتهای پیدرپی افتاد.
دو اتفاق
برای جذابتر شدن قصه «رونالدو» میشود این دو نکته را هم یادآوری کرد که دو اتفاق میتوانست جلوی ستاره شدن او را بگیرد. اول اینکه، چند سال پیش مادرش اعتراف کرد وقتی «کریس» را باردار بوده - لابد به دلیل مشکلات مادی و نداری - تصمیم گرفته تا از شر فرزند داخل شکمش در همان ماههای نخست راحت شود. برای این کار به خیلی از روشها هم متوسل میشود اما «کریس» انگار اصرار دارد به هر شکل ممکن متولد شود! اتفاق دوم در 15 سالگیاش رخ داد. وقتی که در میان نوجوانان فوتبالیست پرتغالی مشهور شده و همه برایش آیندهای درخشان را پیشبینی میکردند، معاینههای پزشکی نشان میدهند قلب پسر فوتبالیست مشکل دارد و باید عمل شود. پزشکان میگویند پس از عمل مشخص میشود آیا او میتواند به فوتبال ادامه دهد یا خیر. «کریس» صبح به بیمارستان میرود، با لیزر تحت عمل جراحی قرار میگیرد، شب از بیمارستان مرخص میشود و چند روز بعد هم به تمرینات برمیگردد! ظاهراً همان موقع هم روزنامهها درباره مشکل قلبیاش بزرگنمایی کرده بودند.
خستگی ناپذیر
باشگاه «اسپورتینگ» محل رشد، دیده شدن و بعد هم پرش بلند او به سمت موفقیت و شهرت است. بیانصافی است اگر مثل خیلی از نوشتههای قبلی بگوییم:... شانسش میزند و الکس فرگوسن بازی او را میپسندد... واقعیت این است که درخشش «کریس» در آن روزها توجه خیلیها را به خودش جلب کرده است. یعنی فرگوسن و باشگاه منچستر، بیدلیل در سال 2003، 5/13 میلیون پوند (نزدیک به 16 میلیون یورو) را برای به خدمت گرفتن او نمیپردازند. این را هم باید بدانید که رسیدن «کریس» به این مرحله تنها حاصل سرمایهگذاری باشگاههای پرتغالی روی استعداد او نیست. حرفهایها خوب میدانند که بدون تلاش، تمرینات سخت بدنسازی و فوتبالی، بدون رعایت برنامههای سختگیرانه برای زندگی و تمرینات منظم، استعدادها به جایی نخواهند رسید. یعنی اگر از جمله عاشقان یا متنفران اطراف «رونالدو» هستید گمان نکنید آقای کهکشانی سابق، همه شهرت، مهارت و ثروت امروزش را با استعداد، شانس و همت باشگاههای فوتبال به دست آورده است و از همان 15 سالگی لای پرقو و وسط ناز کشیدن باشگاههای مختلف نفس کشیده است.
مرا نمیخواستی
برخی ژستها، حرکات گاه ناشایست و غرور فراوانش در زمین گاهی شما را عصبانی کرده؟ از عملهای جراحی پرشمار زیبایی که تا امروز انجام داده و لک و پیسها و خط خطیهای صورتش را حذف کرده، شاکی هستید؟ مدلهای نسبتاً عجیب و غریب موهایش در سالهای مختلف شما را کلافه کرده؟ به این فکر کنید که ستاره امروز مورد علاقه و یا تنفر شما، همان کودک بدقلق دیروز است که درس و مشق را برای همیشه رها کرده و حالا آدم کمسوادی به حساب میآید. اگرچه سعی میکند برای پدرش احترام قائل باشد، اما در نهایت فرزند مردی است که به دلیل زیادهرویهایش در نوشیدن مشروبات الکی جانش را از دست داد. مادرش همان زنی است که «کریس» چند سال پیش وقتی حال خوشی نداشت سرش داد زد: یادت میاد قرار بود من رو سقط کنی... من همون پسرتم... همون پسری که تو نمیخواستیش حالا داره خرج زندگی تو و بقیه خانواده رو میده!
پولهای سرریز
لابد میدانید که عشق ماشین است و شهرت خودروهای میلیاردی و کلکسیون ماشینهای شخصیاش را شنیدهاید. عکس ویلاها و خانههای گرانقیمتی که دارد را هم لابد دیدهاید. به هر حال پولهای عجیب و غریب و هنگفتی که سالهاست از دریای فوتبال و تبلیغات مختلف صید میکند، آن قدر اندک نیست که با خرید کلکسیون خودرو و خانه، جت شخصی، سرمایهگذاری در اینجا و آنجا و هزینههای زندگی خانوادگی و تفریحات مختلف، ته بکشد! پولهای باقیماندهای که از حسابهایش سرریز میشوند باید جوری خرج شوند! گاهی برای سرگرمیهای به ظاهر ممنوعه، گاهی برای رابطه کوتاه مدت با فلان دختر زیبا، گاهی برای حقالسکوت دادن به زنان و دخترانی که قربانی روابط نامتعارف با او شدهاند و گاهی هم بابت حقالوکاله وکیلانی که در دادگاه ثابت کنند «رونالدو» فرار مالیاتی نداشته است! اینهایی که نوشتیم فقط اشارهای گذرا به دهها دردسر ناشی از شهرت و ثروت است که خیلیها نام آن را فساد اخلاقی و اقتصادی گذاشتهاند اما «رونالدو» با همان غرور مخصوص به خودش که ریشه در گذشته او دارد، بیشتر آنها را تکذیب کرده و با برخی رسواییهایش نیز کنار آمده است!
رکورد دار
به خاطر رعایت انصاف، بگذارید ته مطلب، کمی هم به سمت «عاشق»های رونالدو غش کنیم. یعنی درست که هنوز کسی نمیداند فرزند نخست او حاصل ازدواج با کدام دختر یا زن در کجای جهان است؟ فهرست دوست دختران رسمی و غیررسمیاش به اندازه چند نفر دیگر جا دارد؟ سرنوشت پرونده تجاوزش به فلان دختر به کجا رسیده؟ ماجرای آن تجاوز دیگر چطور رفع و رجوع شده است و... اما اخبار و حاشیههای مربوط به رونالدو فقط به این مسائل منفی محدود نمیشود. ادعای ما نیست بلکه بیشتر سایتها و خبرگزاریهای داخلی و خارجی در سالهای پیش، نام او را بالای فهرست ورزشکارانی که دستی در کارهای خیریه دارند، آوردهاند. یعنی همانطور که رکورددار پول خرج کردن برای سرگرمیهای مثبت و منفی خودش است، رکورد پول دادن برای امور خیریه و کمک به کودکان محروم و بیمار را هم در میان ورزشکاران دارد.
اصل خبر کمک به مردم غزه هم مال سال 1391 است که «رونالدو» جایزه کفش طلایش را به باشگاه رئال مادرید داد تا مبلغ 5/1 میلیون یورو حاصل از فروش آن را به مدارس غزه اختصاص دهند... البته اگر فردا و پسفردا خبرگزاریها آن را تکذیب نکنند!
نظر شما