با قد و قامت بلند و هیکل درشت و سبک بازی کمی متفاوت که البته در هر دو تایش به «فتحعلی اویسی» نمیرسید و کنار همبازیهایی مثل «بیژن بنفشه خواه»، «مریم سعادت»، «لیلی رشیدی» و... مخاطبان بیشماری را پای تلویزیون مینشاند. آن روزها اما خیلیها به امیر جعفری به چشم یک بازیگر تازه کار نگاه میکردند و احتمالاً نمیدانستند سردبیر تحریریه مجله «شهر قشنگ» که نخستین حضورش در قاب تلویزیون را تجربه میکند، حدود یک دهه در تئاتر تجربه دارد و چند جایزه هم از جشنوارههای مختلف گرفته است. البته این را هم نمیتوانستند حدس بزنند که بازیگر تازه کار سریال محبوبشان، روزی ممکن است آنقدر مشهور بشود که به خودش اجازه بدهد درباره آقازادههای بنز سوار و مقولات اجتماعی و اقتصادی مثل یک کارشناس حرف بزند و نسخه بپیچد!
تنبل و خوش شانس
10 شهریور 1353 در استان تهران به دنیا آمد. هنوز مدرک لیسانس مدیریتش را از دانشگاه آزاد نگرفته بود که با درخشش در کلاسهای آزاد بازیگری وارد دنیای حرفهای تئاتر شد.
برخلاف سایر بازیگران که میگویند از کودکی عاشق بازیگری بودیم و در جمعهای فامیلی نقش بازی میکردیم، امیر جعفری میگوید تا دوران پیشدانشگاهی هیچ علاقهای به سینما و تئاتر نداشته و سال چهارم دبیرستان هم فقط برای اینکه کلاسهای مدرسه را بپیچاند سر تمرینهای گروه تئاتر مدرسه میرفته است! در آن سالها که معلمها، هدف بچهها از فعالیتهای جانبی را خوب میفهمیدند و احتمالاً با کتک آنها را از فعالیتهای فوق برنامه منع میکردند، امیر جعفری آنقدر خوش شانس بوده که یکی از بزرگان نمایشنامه نویسی کشورمان یعنی مرحوم «اکبر رادی» معلم ادبیاتش میشود و برخلاف بقیه معلمها که از او میخواستند سرش توی درس و کتاب باشد، به او توصیه میکند سفت و سخت بچسبد به بازیگری و تئاتر. خودش البته میگوید آن موقع سواد ادبیاتی نداشته و نمیدانسته معلمش یکی از بزرگان نمایشنامهنویسی کشورمان به حساب میآید، اما هرچه که بوده، به توصیه مرحوم رادی، سفت و سخت میچسبد به تئاتر و در پایان همان سال کارنامه درخشان نمراتش را که از دفتر دبیرستان میگیرد، تازه میفهمد عشقِ به تئاتر او را مشروط کرده است!
احساس حقارت میکردم
بچه تنبلِ آن روزها بنا بر توصیه معلم ادبیاتش راهی تئاتر شهر میشود. آنجا پرسان پرسان دفتر استاد «سمندریان» را پیدا میکند و به هر زحمتی که هست نامش را در فهرست بلند و بالای متقاضیان تست بازیگری مینویسد. در نخستین تست، فاجعه بار ظاهر میشود و نامش همان اول کار خط میخورد. سماجتش اما سرانجام استاد سمندریان را راضی میکند که او را سر کلاسهایش راه بدهد. جو سنگین کلاسهای بازیگری سمندریان، شاگردهایی که بیشتر دانشجویان رشته بازیگری و هنر بودند و به قول امیر جعفری بیسوادیاش در زمینه هنر و ادبیات اگرچه او را از تحصیل در رشته «مدیریت» پشیمان میکند، اما در عوض مصمم میشود که برود دنبال کتاب خواندن، فیلم دیدن و تئاتر تماشا کردن. خودش درباره آن دوران میگوید: «تا پیش از کلاسهای استاد سمندریان من فقط فیلم «شعله» را هشت بار دیده بودم! از سینمای کشور ایران هم «قیصر» و «گوزنها» را دوست داشتم، اما کلاً سینما آنقدری برایم زیبا نبود که بروم فیلم ببینم... توی کلاسها گاهی احساس حقارت میکردم... چون بقیه، بیشتر دانشجوهای هنر بودند و من هم که خیلی از ماجرا پرت بودم... 5-4 ماه گذشت تا اینکه دستم آمد باید چه کتابهایی بخوانم. تازه پشیمانیهای من شروع شده بود. بیشتر مطالعات من برای آن زمان است، چون سعی میکردم که به بقیه برسم. کتاب میخواندم، تئاتر میدیدم و به سینما میرفتم. برای آنکه عقب نیفتم، خیلی سعی میکردم که جلوتر از بقیه حرکت کنم».
گروه تئاتر زیرزمینی
همان سالها با «پانته آ بهرام»، «ریما رامین فر»، «هومن برق نورد» و بعضی دیگر از بازیگرهای هم دورهاش، توی زیرزمین خانه پانته آ بهرام یک گروه تئاتر راه میاندازند! امیر جعفری اوایل، پادو گروه محسوب میشده و شبها پیش از آغاز اجراهای زیرزمینی، با ماشین توی خیابانهای تهران دوره میافتاده تا استادان بازیگری را با خواهش و تمنا برای تماشای تئاترشان به زیرزمین خانه پانته آ بهرام ببرد! همان زمان بازیِ امیر جعفری چشم بعضی از استادان تئاتر را میگیرد و راهپایش را به تئاتر شهر و بازی در تئاترهای مطرح تهران باز میکند. از سال 75 که امیر جعفری وارد تئاتر شهر میشود، سالی نبوده که او در جشنواره فجر مقام نیاورد. سرانجام سال 80 نخستین تجربه سینماییاش را با بازی در فیلم «نان، عشق و موتور1000» تجربه میکند و چند ماه بعد «فرهاد آئیش» که کارهای امیر جعفری در عرصه تئاتر را دنبال میکرده، او را سر صحنه فیلمبرداری سریال «بدون شرح» میبرد و به «مهدی مظلومی» قالب میکند! ظاهراً درحالی که مظلومی اصرار میکرده: این آدم به درد نقش فرید نمیخورد؛ آئیش پایش را توی یک کفش میکند که اگر امیر جعفری نباشد، من هم بازیگردان سریال نمیشوم!
از فرش به عرش!
پس از «بدون شرح» در «مستأجران» و «کمربندها را ببندیم» و چندین کار کمدی دیگر هم بازی میکند تا خودش هم فراموش کند زمینه مورد علاقهاش کار جدی بوده و استعداد اصلیاش هم در همان زمینه است. امیر جعفری با بازی در بدون شرح و مستأجران چند صباحی معروف میشود، اما پس از آن به قول خودش فقط نقشهای کمدی در فیلمهای درجه سه به او پیشنهاد میشود و اوهم برای چرخاندن چرخ زندگی همه آنها را قبول میکند و در سراشیبی سقوط و تبدیل شدن به یک بازیگر دم دستی و درجه چندم قرار میگیرد تا اینکه سال 86 «حسن فتحی» که به عنوان داور جشنواره تئاتر فجر در دهه 70، کارهای امیر جعفری را روی صحنه به خاطر میآورده، از او میپرسد: «این کارها چیست که بازی میکنی؟» سؤال حسن فتحی همان و پشیمانی امیر جعفری از عملکردش همان! فتحی همان موقع برای نجات امیر جعفری از سقوط، در سریال «میوه ممنوعه» از او بازی میگیرد تا زندگی هنری «فرید» سابق، از این رو به آن رو شود و از بازی در فیلم و سریالهای درجه سه، به بازی در فیلم و سریالهای پدر و مادر داری مثل زیر هشت، چار دیواری، چک برگشتی، سوفی و دیوانه، ساعت 5 عصر، اکسیدان و شهرزاد برسد.
فرزند معنوی رئیس دولت اصلاحات
امیر جعفری که همین چند صباح پیش از فرش به عرش رسیده انگار میخواهد از عرش به فرش رسیدن را هم تجربه کند! این را ما رسانهها نمیگوییم، بلکه اظهارنظرهای گاه و بیگاه امیرجعفری و واکنشهای منفی مردم میگوید. نمونهاش آخرین مصاحبهاش که در بخشی از آن در حمایت از آقازادهها میگوید:«بعضیا میگن پسر فلان وزیر بنز سوار میشه. خب باباش بدبختی کشیده پدرش در اومده چرا سوار نشه؟ بابای تو هم زحمت میکشید، بیخوابی میکشید ماشین خوب سوار میشدی»!
البته این نخستین بار نیست که امیرجعفری با اظهارنظرهایش حاشیهساز میشود. حاشیهسازیهای جعفری زمانی شروع شد که در انتخابات سال 92 همراه با برخی از سلبریتیهای دیگر بازیچه دست سیاست و آدمهایش شد و مثل خیلی از همکارانش پلی شد برای رساندن سیاستمدارها به اهدافشان؛ البته به قیمت تخریب چهره هنریاش نزد برخی از مردم. همان سال کار به جایی رسید که مجبور شد در پاسخ به اعتراضهای گسترده مردم به توجیه متوسل شود: «من فرزند معنوی رئیس دولت اصلاحات هستم و ایشان پدر معنوی من است»!
رفیق شفیق بابک زنجانی
نام امیر جعفری یک بار دیگر هم زمانی که در بخشی از مصاحبهاش برای کوبیدن رئیس دولت دهم، مردم یارانهبگیر را به رعیتهایی تشبیه کرد که به سمت اربابی میروند تا دو گونی سیبزمینی بیشتر به آنها بدهد، سر زبانها افتاد! البته جعفری آن موقع حرفی از سلبریتیهایی که در نقش گونی سیبزمینی، وظیفه جذب مردم به سمت کاندیدای مورد نظر را دارند، حرفی نزده بود! او اگرچه بعداً اعلام کرد اصل حرفش چیز دیگری بوده و شیطنت رسانهای موجب سوءبرداشت مردم از صحبتهایش شده، اما دل خیلیها هیچ وقت بابت این حرف با او صاف نشد! کار اما زمانی بالا گرفت که بابک زنجانی از جعفری به عنوان یکی از رفقای صمیمی و هم مدرسهایهایش نام برد که در چند پروژه هنری با او همکاری کرده است. همان زمان حرف و حدیثهایی درباره راهاندازی کمپین تحریم فیلمهای امیر جعفری در فضای مجازی و در میان کاربران رد و بدل شد، اما این کمپین هیچ وقت جنبه عملی پیدا نکرد.
حالا و پس از صحبتهای جدیدش، آقای بازیگر یک بار دیگر سوژه فضای مجازی شده است. این بار اما لابد به علت جوِ ضد آقازادگی که در جامعه و فضای مجازی حکم فرماست و احتمالاً به دلیل بالاگرفتن بحث فسادهای اقتصادی؛ حملات به امیر جعفری شدیدتر از همیشه صورت میگیرد. آنقدر که هشتگ نام او در توییتر ترند میشود و کاربران برای تحریم فیلمهایش کمپین راه میاندازند. این کمپینهای مجازی و هشتگهای پر تب و تاب اما تاریخ مصرف دارند و مثل خیلی از کمپینها و هشتگهای دیگر بزودی از تب و تاب میافتند. اما در این میان بازنده اصلی «فرید» دوست داشتنیِ «بدون شرح» است که لابد تحت تأثیر شبکههای اجتماعی، بازیچه دنیای سیاست و آدمهایش میشود و در چشم برهم زدنی، دوباره به خیلِ سلبریتیهای نظریه پرداز میپیوندد.
انتهای پیام/
نظر شما