علی محمدزاده/
۱۵ مهرماه در تقویم کشور به نام روز روستا و عشایر نامگذاری شده و بیتعارف باید همین ابتدای مطلب بگویم این موضوع تنها بهانهای برای برگزاری چند همایش و جلسه میشود که البته گزارش عملکرد متولیان است و از روزهای بعد داستان همان بوده که هست.
بیمقدمه میخواهم به زبانی ساده و صریح بگویم؛ اگر نگاهی به آمارهای کلی مرتبط با روستانشینی و زندگی عشایری کشور و استان در چند دهه گذشته بیندازیم میبینیم همیشه شیب تخلیه روستا و کم شدن از جمعیت عشایری به سمت شهرنشینی البته از بدترین نوع آن یعنی حاشیهنشینی بوده است.
بر اساس آمارها در چند دهه گذشته تعداد روستاهای خراسان رضوی کمتر از نصف شده و به استناد آمارهای سال ۹۵ خراسان رضوی ۳ هزار و ۲۸۱ روستای دارای جمعیت و متأسفانه ۴ هزار و ۱۱۰ روستا تخلیه و فاقد جمعیت ساکن است.
آمارها بیانگر اتفاقات رخ داده در این حوزه است و بهتر از استدلال تصویر واضحی از موقعیت روستا و روستانشینان استان را نشان میدهد با این حال پیش از ذکر هر نکتهای اعتراف میکنیم اقدامات صورت گرفته در حوزه روستاها قابل قدردانی است و ما نیز حامی تداوم اقدامات حمایتی در این حوزه هستیم.
نکته نخست اینکه به نظر نگارنده بیتوجهی کارشناسانه به نیازهای روستاییان در دهههای اول انقلاب به علت درگیری با جنگ تحمیلی موجب شد تا این باور در روستاییان ایجاد شود که شهرنشینان از مواهب ویژهای برخوردارند و آنها بینصیب هستند و به اصطلاح در شهرها پول ریخته است؛ چراکه نخستین موج کارگران روستایی به شهرهای بزرگ روانه شدند.
هر چند اقداماتی از قبیل ایجاد دفاتر خدمات کشاورزی نشان از توجه به مشکلات ریز روستاییان بود ولی پس از ادغام وزارتخانههای جهاد و کشاورزی و انحلال این دفاتر، همان اندک امید روستاییان هم محو شد.
نکته دوم بروز خشکسالیهای مداوم در شرق کشور و کمآبی هم به این چرخه افزوده شد و روستانشینانی هم که انگیزهای برای ترک روستا نداشتند راهی جز ترک روستا نداشتند چون زمین بیآب هیچ درآمدی برای آنها نداشت.
نکته سوم نبود برنامههای عملی و جدی در حوزه پشتیبانی مالی روستانشینان ساکن در روستاها در همان وضعیت کمآبی از سوی دولتها از قبیل خرید تضمینی محصولات، اعطای تسهیلات آسان و کمبهره به آنها و ارائه خدمات مورد نیاز در بخشهای مختلف دامی، باغی و کشاورزی است.
نکته چهارم عدم اجرای کامل و به موقع طرحهایی چون طرح هادی به دلیل تزریق قطرهچکانی اعتبارات که موجب رونق کند و شاید بسیار آهسته روستاهای دارای جمعیت بالا بود هم به کمرنگ شدن تصمیم برای ماندن در روستاها کمک کرد.
نکته پنجم که به نظر نگارنده مهمترین نکته است تربیت نکردن نسل روستانشین در دهه اخیر است؛ چراکه اگر روستاهای آباد هم داشته باشیم ولی روستایی علاقهمند به روستانشینی نداشته باشیم راه به جایی نخواهیم برد. اینکه جوانی که در شهرها کارگری میکند و از امکانات ساده و به ظاهر زیبا همچون سینما، پارک و... بهرهمند است هیچ گاه به کار سخت و طاقتفرسای کشاورزی و دامی تن نخواهد داد.
چگونه قرار است نسل دوم روستانشینانی که به زندگی شهرنشینی حتی در حاشیه شهر عادت کرده را به بازگشت سبک دیگری از زندگی که هیچ تشابهی به زندگی شهری آنها ندارد راضی کرد، البته اگر عزمی جدی در کار باشد و پیش از آنکه این افراد را تشویق به رفتن به روستا نماییم ابتدا زمینههای خدماترسانی مطلوب در بخشهای مورد نظر نسل جوان شهرنشین شده که هنوز کمتر از پنج سال از ترک روستای آنها میگذرد را فراهم کرد و سپس شرایط آسان و وسوسهانگیز مالی و درآمدی را مهیا نمود و در نهایت به سراغ تبلیغ مهاجرت معکوس رفت.
نکته پایانی اینکه وقتی به اذعان متولیان این حوزه همان روستاییان مانده در روستاها هم اکنون با مشکلات بزرگی چون کمآبی، فرسودگی ماشینآلات و مباحث مربوط به فناوریهای تولید و صنایع تبدیلی مواجه هستند چگونه میتوانیم به موضوعاتی چون ایجاد انگیزه برای مهاجرت معکوس به روستاها فکر کنیم.
با تمام این اوصاف ما نیز امیدواریم روزی به این نقطه برسیم که اعتراف کنیم برخی سیاستها چون تبدیل روستاها به شهر اشتباه بوده و باور کنیم با چنین تصمیمهایی همان روستاهای آباد و اندکی بهتر خود را هم به شهری عقبمانده تبدیل کردیم و تنها هزینه زندگی همان روستانشین ساکن را بالا بردهایم و دیگر هیچ ...
نظر شما