بسیاری از شاعران، نویسندگان و کارشناسان معتقدند رسانههای امروز نسبت به نقد ادبی بی توجهند. البته بیتوجهی به نقد فقط شامل رسانهها نیست و در سالهای اخیر فضای ادبی به سمتی رفته که نقد در مطبوعات جایگاه گذشته را ندارد. در خصوص چرایی این مساله، شرایط امروز نقد و جایگاه نقد ادبی در مطبوعات امروز با پوریا گل محمدی به گفتوگو نشستیم.
پوریا گل محمدی؛ شاعر، کارشناس رشته زبان و ادبیات فارسی و کارشناس ارشد انسانشناسی و دکترای جامعه شناسی است.
«اینجا هیچ خیابانی بیطرف نیست»، «شب باش، اما کسی را سیاه نکن»، « با صدای بلند به تو فکر میکنم»، « فنون شاعری» و « شعر و شاعری در ایران باستان و میانه » از جمله آثار او است.
* جایگاه ادبیات و نقد ادبی در مطبوعات امروز کجاست و چقدر رسانهها به ادبیات توجه میکنند؟
** جامعه خودش را با حرکت زمان تطبیق نمیدهد. یک زمانی یک روزنامه منتشر میشد و مردم برای خریدن و خواندن همان روزنامه میرفتند توی صف میایستادند تا روزنامه بخرند اما الان، روزنامهها پر تعداد شدهاند و خبرگزاری و رسانههای متعدد متولد شدهاند. روزنامهها در همه حوزههای خبری ورود کردهاند و چند رسانهای شدهاند اما به هر حال در زمانی که منبع اطلاع رسانهای مردم فقط روزنامهها بودند، روزنامهها وضعیت مشخص تری داشتند. روزنامهها درآمد داشتند و نیروهای متخصص به خدمت میگرفتند. مدیر مسؤول، سردبیر، خبرنگاران همه در کار خودشان متخصص بودند و روزنامه توسط افراد متخصص اداره میشد. حتی اگر خبرنگاری تازه کار وارد فضای روزنامه میشد دبیر سرویس، سردبیر و مدیر مسؤول آن قدر حرفهای بود که مراقبت میکرد خبرنگار در چه حد و حدودی باید حرکت کند اما جامعه امروز جامعه سیاست زده به هم ریختهای است. روزنامهها معمولا صفحات ادبی ندارند ولو با اولویت فرهنگی مجوز گرفته باشند. روزنامهها با عناوین و اولویتهای فرهنگی و یا اجتماعی مجوز میگیرند اما تیترها و عکسهای صفحه اول همه رنگ و بوی سیاسی دارند در جامعهای مثل جامعه ما که سیاست و بی پولی همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داده، این رویکرد طبیعی است چارهای نیست جز آنکه مطبوعات از چیزهایی بنویسند که بتوانند روی پای خودشان بایستند واندکی بیشتر دوام بیاورند. در این شرایط چه کسی برایش اهمیت دارد برای فلان کتاب جریان ایجاد کند و یا مطلبی بنویسد که فلان اثر دیده شود. در روزنامههای امروز چند تیتر ادبی میبینید مگر نویسنده یا شاعری بمیرد و برایش مطلبی نوشته شود و عکس و تیتری بیاید صفحه اول.
* البته هنوز بعضی مطبوعات هستند که کمابیش به نقد آثار میپردازند.
** بیشتر با نظر مواجهیم تا نقد. ما نظر را با نقد اشتباه میگیریم. خیلیها نظر میدهند اما نظرشان نقد نیست. عدهای چند کتاب میخوانند و فکر میکنند همه چیز میدانند، منتقد هستند. کتاب خواندن باعث منتقد شدن کسی نمیشود. نقد را باید علمی و آکادمیک آموزش دید.وقتی شاعری در مورد اثری صحبتی میکند، نگاه خودش را میدهد اما نقدی ارایه نداده است. دکتر پاینده منتقد است و حرفهای کار میکند . او تشخیص میدهد سیمین دانشور نویسنده پسا مدرن است و دلایلش را هم بیان میکند و مقاله او در مجلات معتبر منتشر میشود. خیلی وقتها ما آثار هم را معرفی میکنیم و اسم آن را نقد میگذاریم.
اینها نگاه و نظر است. نقد خودش تعریف دارد و روزنامه نگار و خبرنگار هم باید نقد را بشناسد و هر چیزی را به عنوان نقد منتشر نکند. نقد، اصول ، ویژگی و تعریفی برای خودش دارد و علیرغم تصور عموم، نقد نشان دادن ایراد نیست که در افواه میگویند: نقدی هم بر فلان اثر دارم!
نقد یعنی بررسی علمی یک اثر. یعنی دیدن ویژگیهای مثبت، منفی و یا نشان دادن فضای خاکستری اثر و توضیح آن برای مخاطب. نقد یعنی آوردن دلایل متقن برای نشان دادن نقاط مثبت و منفی اثر. نقد علاوه بر اینکه اثری را به مخاطب معرفی میکند چراغی روشن روی اثر ادبی میاندازد و ویژگیهای اثر را به صاحب اثر هم نشان میدهد.
البته رسانهای مانند روزنامه به خاطر ظرفیتهای محدودی که دارد میتواند ستون ثابت نقد داشته باشند چون نوع نقد در مطبوعات و خبرگزاریها با نوع نقد مجلات تخصصی متفاوت است. مخاطب نباید توقع داشته باشد در روزنامه نقد تخصصی منتشر شود این نوع نقد فضای مجلات تخصصی را میطلبد. نقد روزنامه باید کوتاه و عامه فهم باشد . حتی باید کنار ستون نقد، عنوان نقد مطبوعاتی آورده شود تا مخاطب بداند با چه نوع نقدی مواجه است. به طور کل نقد روزنامه، نقد دانشگاهی و پژوهشی نیست.
* بسیاری معتقدند مطبوعات فعلی با نگاه جانبدارانه آثار را نقد میکنند و این نقد بر اساس جریانهای ادبی روز ایران نیست. نظر شما در این مورد چیست؟
* سفارشی نویسی و منتقدان سفارشی انگی است که به مطبوعات امروز میخورد که از بعضی جهات هم درست است. سوال این است که چرا باید حتماً کتاب دوست شاعر یا نویسنده مان را نقد کنیم یا توقع داشته باشیم فلان کس چون دوست ماست باید اثر ما را نقد کند؟! قرار نیست کسی به منتقد سفارش دهد. اما الان منتقدان بر اساس سفارش، دست به قلم میشوند نه بر اساس آنچه نیاز جامعه ادبی است حتی گاهی برای تخریب یک اثر و یا صاحب اثر مینویسند و به اصطلاح «نقد» میکنند. در حالی که منتقد خودش متوجه میشود چه اثری باید نقد شود . به هر حال نمیشود چیزی را با اجبار و زور به ذهن مردم قالب کرد.
* مهم ترین آسیب امروز نقدهای ادبیای که در رسانهها منتشر میشود، چیست؟
**منتقدان! کسی که اثر ادبی را نقد میکند فقط نباید کارشناس ادبیات باشد. ادبیات هم ساختار دارد و هم مفهوم و محتوا. در حالی که کارشناسان ادبیات معمولاً آثار را به لحاظ ساختاری نقد میکنند اگر در بحث مفهوم ادبیات حرفی زده نشود نقدی صورت نگرفته است. منتقد حرفهای باید ادبیات، جامعه شناسی، تاریخ، سیاست را بشناسد و اثر را در همه این ابعاد ببیند. مهم است که اثری هم به لحاظ ساختار قوت داشته باشد و هم انعکاسی از شرایط امروز جامعه اش باشد. باید مشخص باشد آیا شاعر یا نویسنده در بطن جامعه بوده یا نه و یا اثرش چقدر انعکاس فضای امروز جامعه است. در شرایطی که اعتیاد، فقر و سیاست همه را اسیر خود کرده است نمیتوان به همه اینها بیتوجه بود و کنار جوی آب فقط شعر سرود . چون شاعر، سخنگوی مردمش است . متاسفانه منتقدین ما یک بعدی به آثار نگاه میکنند در حالی که سواد منتقد باید فرای ادبیات باشد و اگر غیر این باشد نقد اصلاً دیده نمیشود. نقدهای یک جانبه باعث بیراهه رفتن ادبیات میشود. البته نقدی درست است که مورد فهم عوام باشد و هم مورد قبول خواص. همیشه نباید برای عدهای خاص نقد نوشت و نقد باید طیف وسیعی از مردم جامعه را در بر بگیرد.
آفت دیگر این است که این است که اثر بد، نویسنده بد و ناشر بد نقد نمیشود. در حالی یکی از وظایف منتقد ادبی معرفی ناشر بد، آثار بد و نویسندگان و شاعران بد است تا هم به نوعی مقابل رشد ناشران کیلویی گرفته شود و هم در شرایط گرانی کاغذ، مقابل انتشار آثار بد گرفته شود. چرا آثار بد براحتی چاپ شوند اما اثر ماندگار نتواند عرضه شود. واقعا نباید به عدهای اجازه داد از راه ادبیات به سود برسند. ادبیات برند اعتباری است که شاید نتواند خودش مستقیم سودآور باشد اما اثرگذاری آن را نمیتوان کتمان کرد مثل اینکه حافظ و سعدی را از شیراز یا نیما را از شعر معاصر بگیریم. ادبیات در سطح جامعه باید چنین کارکردی داشته باشد که البته پیش از اینها داشته است. شعرای ما بهترین ثروتهای ما هستند . فردوسی، مولانا، حافظ و سعدی ثروتها و دارایی ما هستند که ایران را با نام اینها میشناسند و فرهنگ است که عنوان ما را در دنیا نگه داشته است. با اقتصاد و سیاست نمیتوان دنیا رافتح کرد فقط با ادبیات میتوان بر دنیا غلبه کرد. انگلیس و فرانسه با زبان شان توانستهاند دنیا را فتح کند و اگر روسیه جایگاه کنونی را در جهان دارد به خاطر ادبیات غنی این کشور است اگر ما هم توانستهایم تا الان دوام بیاوریم به خاطر پیشینه غنی ادبی مان است. هر جا هم خودمان از پس پاسداری از ادبیات بر نیامدهایم، دیگران به ادبیات ما خدمت کردهاند. نیکلسون اثر مولانا را تصحیح میکند و روسیه شاهنامه را.
* آثار ادبی نسبت به قبل، بیشتر منتشر میشود. منتقد چقدر میتواند ادبیات را رصد کند و آثار جریان ساز را معرفی کند؟
** بله واقعا تعداد ناشران، شاعران و نویسندگان امروز زیاد است. مگر منتقد چقدر زمان دارد این همه کتاب بخواند یا چقدر پول دارد این کتابها را بخرد قبلا ناشر کتاب میفرستاد برای منتقد اما الان ناشران این کار را نمیکنند. آن زمان دیده شدن و معرفی یک اثر برای ناشر اهمیت داشت اما الان چون کارکرد رسانه برای مردم مانند گذشته نیست ناشران چنین هزینههایی نمیکنند . ضمن اینکه خودشان در فضای مجازی میتوانند برای خودشان تبلیغ کنند.
البته شیوههای نقد امروز نسبت به گذشته تغییراتی هم کرده است. مثلاً جوایز ادبی کارکردی مشابه نقد دارند چون به دنبال معرفی اثر خوب هستند.
* یعنی جوایز ادبی با انتخاب اثر برتر، ادبیات روز را نقد میکنند؟
** بله. نقد یکی از کارکردهای جوایز ادبی است. چون بین آثار دست به انتخاب میزند و بعد از بررسیهای لازم، تصمیم میگیرد کدام اثر باید به جامعه معرفی شود. اگر جوایز ادبی کارشان را درست انجام دهند یعنی یک نقد خوب انجام دادهاند. مطبوعات اگر این جوایز ادبی را درست معرفی کنند و متوجه باشند کدام جایزه ادبی سفارشی نیست و جدی است و آن را معرفی کنند آنها هم به نوعی کار نقد انجام دادهاند. بخشی از نقد همین است چون در جوایز ادبی تعداد زیادی اثر خوانده میشود، درباره شان بحث میشود و در یک مساله به تفاهم میرسند . این عین نقد است. به هر حال نقد شکلهای مختلف پیدا کرده است. مثلاً در جایزه کتاب سال شعر خبرنگار، شاعری با نام «غلامرضا بروسان» به جامعه ادبی معرفی شد. او شاعری بود مولف و بدون رابطه و رانت. ما به عنوان داور تشخیص دادیم او درک شاعری بالایی دارد و شاعر خوبی است. همان سال از میان آن همه شاعر مطرح، برگزیده شد . خود من برای او در مطبوعات مطلب نوشتم . وقتی جایزه شعر خبرنگار او را به عنوان شاعر برتر معرفی کرد، همه تعجب کردند . این جایزه با یک نقد منصفانه ، اثر خوب را تشخیص داد و به عنوان اثر برتر معرفی کرد. بروسان اگر زنده میماند یکی از شاعران بزرگ ما بود . از طرفی نقد غیر منصفانه، نقد دولتی، حکومتی هم میتواند ادبیات را به بیراهه ببرد چون سفارشی صحبت میکند و نه حقیقی. در حالی که نیازهای حقیقی با نیازهای سفارشی متفاوت است.
نظر شما