سیناواحد/
«کوروش! ای شاه شاهان، من به تو قول میدهم که با ارادهای آهنین، از این ســرزمین دفاع کنم...» این سخنان جناب شاه فراری از ایرانزمین است که در مراســم تخت جمشید و آغاز جشن دو هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی، بر زبان جاری ساخته است تا به تاریخ و ملت ایران بگوید خیلی «پهلوان» است و میتواند با هر دشمنی و متجاوزی «کشتی بگیرد» و پیروزی را چونان تاجی بر سر بگذارد.
اما در برابر خاک کوروش، هم به کوروش دروغ گفت هم به خویش و هم به مملکت خویش! دو سال پیش از این جشن پر سر و صدا، بهعنوان «شاهنشاه ایران» در برابر دیپلماسی فشار انگلیسیها سر تعظیم فرود آورد و باج سترگی را به انگلیسیها داد.
از «اراده آهنین» که از آن سخن گفته بود، در میدان این مذاکره و دیپلماسی، کوچکترین خبری نبود. انگلیسیهای خبیث و همیشــه دزد، به دنبال خوردن بزرگترین و شیرینترین کیکِ خلیج فارس بودند و سالها در این باره نقشهکشی و سیاســتپردازی کرده بودند.
آما آسانتر از آنچه فکرش را میکردند، توانستند پرچم ملکهشــان را روی این «کیک سیاه» اهتزاز درآورند. «شاه بیاراده آهنین» و دستگاه بیارادهتر دیپلماسیاش به سهولت در برابر گرگهای دزد انگلیسی تسلیم شــده و اجازه دادند بحرین با همه گنجهایش به یغما برود تا «تاج شاهنشــاهی «حفظ شــود.
«بحرین» این جزیره کوچک چند ده میلیارد دلاری، نه یک قرن و دو قرن، بل چندین قرن متوالی و پی در پی، بخشــی جداییناپذیر از «ایاالت هرمز «کشور ایران بود و زیر نظر حاکمیت «امیر هرمز» که تمامی خلیجفارس را مدیریت میکرد اداره میشد.
«امیر قطب الدین توران شاه» که امیر «ایالات هرمز» یا منطقه دریایی خلیجفارس بود؛ در زمان «شــیخ سعدی» صاحب گلستان، نه تنها با مانور قدرتمندانه نیروی دریایی، حاکمیت عمومی ایران را در «بحرین» تثبیت کرد، بلکه جزیره «قطیف» عربستان را نیز به تصرف درآورد و خط حاکمیت سیاسی و امنیتی ایران را تا شــمال بحرین امتداد بخشید!
ای کاش هنگامی که جناب محمدرضا پهلوی میخواســت «بحرین» را بیهیچ نبرد و تلاشی ببخشد، نگاهی به زندگی این امیر هرمزنشین میافکند و به احترام کسانی که نه «تاجدار» بودند و نه دنبال» تاج» اما نگذاشته بودند تاریخ حاکمیت سیاسی ایران در خلیجفارس خدشه بردارد، میاندیشید که آنان برای ایران زمین چه کردند و من بهعنوان شاه ایران میخواهم چه کنم؟ ای کاش نگاهی به غیرتهای درخشندهتر از طلا در تاریخ ایران میافکند و بحرین پرثروت و گرانبها را در تاریخ و جغرافیای ایران زمین نگه میداشت...
اما» شاه بی اراده آهنین» اراده و انگیزه نگاه کردن به تاریخ ایران و خلیجفارس را نداشت. او روی تخت پادشاهی تصمیم گرفته بود، بگذارد «بحرین» برود تا «تاج» نرود.
نظر شما