تحولات منطقه

۱۷ آذر ۱۳۹۸ - ۰۰:۲۸
کد خبر: ۶۸۱۷۵۳

بعد از قطعی تقریباً یک هفته‌ای اینترنت، یکی از جدی‌ترین و داغ‌ترین بحث‌هایی که در فضای مجازی و صحنه رسانه‌ای غیررسمی کشور درگرفت، موضوع «مهاجرت» بود.

زمان مطالعه: ۳ دقیقه

محمد رستم‌پور

بعد از قطعی تقریباً یک هفته‌ای اینترنت، یکی از جدی‌ترین و داغ‌ترین بحث‌هایی که در فضای مجازی و صحنه رسانه‌ای غیررسمی کشور درگرفت، موضوع «مهاجرت» بود. این موضوع در همه کشورهای خاورمیانه و حتی آسیا، یک موضوع چالشی و جنجالی است که هر از گاهی فکرها را درگیر می‌کند و چه بسا، تصمیماتی را هم رقم می‌زند. تصویر خوش‌رنگ و لعاب و جذاب اروپا و آمریکا برای ذهنِ ایرانیِ خسته از جنگ اعصاب سیاستمداران و بریده از گرفتاری‌های قرض و قسط و وام، همیشه دلنشین بوده است. اما در این یک هفته که ارتباط ایران با جهان قطع شد، ایده مهاجرت به شکل یک انگاره رایج رسانه‌ای درآمد. صرف نظر از اینکه چه کسانی از این بحث سود می‌برند و زیان می‌کنند یا اینکه آیا این بحثِ مفصل در جوّ سرخوردگی بعد از پایان دردناک و عذاب‌آور اعتراضات، چرا ناگهان اوج گرفت؛ یک بار به این موضوع فکر کنیم که آیا باید مهاجرت کنیم یا بهتر است مقاومت کنیم. هر سوی ماجرا را که نگاه کنید، مهاجرت ارتباط نزدیکی به تعریف ما از جهان و به ویژه نگاه ما نسبت به آینده دارد. شاید بتوان گفت پرداختن به این بحث، نمایه و نشانگر گرایش‌هایی است که در رخدادهایی مثل اعتراضات که صراحت فوران می‌کند و گاهی به خشم تبدیل می‌شود، خودشان را نشان می‌دهند. به تعبیر ساده‌تر، ما به مهاجرت فکر می‌کنیم چون اولاً آینده زندگی در کشور خودمان را تاریک یا حداقل مبهم می‌بینیم و ثانیاً زندگی در کشور مقصد را در هر جای جهان که باشد، آسوده‌تر، مرفهانه‌تر، مثبت‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌دانیم.

در مورد اولی چندان نمی‌توانیم کنکاش کنیم، چون از وضع پیش آمده چه به خاطر بنزین و چه به دلیل قطعی اینترنت ناراحت و چه بسا عصبانی هستیم. اما در مورد دومی، باید بپرسیم چه کسی و کجا؟ واقعیت این است که عمده ما توان مهاجرت را نداریم. توانایی مالی و سطح علمی یا مهارتی ما به اندازه‌ای نیست که کشور مقصد حاضر باشد ما را بپذیرد. ممکن است این گزاره، تلخ و گزنده باشد؛ اما واقعیت است. هیچ کشوری حاضر نیست تابعیت خودش را به شکلی عمومی در دسترس و اختیار همگان قرار دهد.

نکته دوم این است که اگر هم مهاجرت میسر شد، اولاً در کدام کشور و ثانیاً با چه سطحی از کیفیت زندگی و درآمدی می‌توانیم زندگی کنیم. مطابق بررسی‌های آماری، ۷۸ درصد از آمریکایی‌ها در میانه یک ماه، درآمدشان تمام می‌شود و مثل خود ما آهسته و دست به عصا تا سر ماه می‌رسانند.

اینکه تصور کنیم پایمان را از ایران بیرون گذاشتیم، ثروت و آسایش سرریز می‌شود در زندگیمان و دلارها و یوروها باد می‌کند روی دستمان، کودکانه است. علاوه بر این، هزینه درمان و مالیات در دیگر کشورها به شکل تحیرآوری با کشور ما متفاوت است. در برخی مشاغل در اروپا، مالیات به ۴۰ درصد می‌رسد. هزینه‌های سرسام‌آور درمان که دیگر بماند. این واقعیات که متأسفانه رسانه‌ها در بیان آن الکن و ناتوانند، همان سیلی‌های سخت روزگارند که مهاجران را به شدت آزار می‌دهند.

و البته هیچ کدام از این واقعیات به معنی تأیید وضعیت وخیم و تکان‌دهنده اقتصادی و اجتماعی امروز ایران نیست. حتی اگر نگاه منفی و حقارت‌بار ساکنان دیگر کشورها به مهاجران را هم لحاظ نکنیم، حتی اگر غربت ویران‌کننده و غم آوارگونه غروب‌ها در میان اطرافیانی که از تو نیستند، هم در نظر نگیریم، حتی اگر سبک زندگی متفاوت و تا اندازه‌ای عجیب مردم در برخی کشورها را هم تحمل کنیم، نمی‌توان از این موضوع بگذریم که مهاجرت، یک انتخاب نیست. اگر هم انتخاب باشد، برای همه نیست.

شاید بتوان گفت فکر مهاجرت همانند تحصیل در بهترین دانشگاه‌ کشور یا خرید خانه در یکی از نقاط خوش آب و هوای پایتخت، به یک امر محال یا بعید تبدیل شده است. به زبان ساده‌تر، مهاجرت هم «طبقاتی» شده و شاید برای «از ما بهتران» باشد. روی دیگر سکه چطور؟ مقاومت! مقاومت برای ساختن زندگی بهتر، داشتن امکانات بیشتر و شاید ساختن آینده روشن‌تر. این حرف‌ها برآمده از یک خوش‌بینی مفرط یا وضعیت فوق‌العاده ثروتمندانه نیست. اما می‌توان به این فکر کرد که دوگانه «مهاجرت-مقاومت» مقایسه «مطلوب-موجود» است. ما نمی‌توانیم رؤیاهای سیالمان را با واقعیت متصلبی که با آن می‌جنگیم، مقایسه کنیم. اما باید مقایسه کنیم. آینده از جنس رؤیاست، از جنس آرزوست و اگر خوب فکر کنیم، از جنس امید است. اگرچه همین امید و آرزو و رؤیا هم دستمایه سیاست‌بازی و سیاسی‌کاری شده، اما در هر حال، تجربه سخت دهه‌های پیش نشان می‌دهد دل بستن و کار کردن برای مقاومت، واقعی‌تر از خیال‌پردازی برای مهاجرت است. مهاجرت، آدم خودش را می‌خواهد. حالا که مجبوریم به مقاومت، واقعاً مقاومت کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.