سینا حسینی/
انتقادات گستردهای به نبود دانش کافی میان چهرههای شاخص ورزش ایران و عدم تسلط آنها به زبان و حقوق بینالملل وجود دارد اما انگار گوش شنوایی برای شنیدن این انتقادات وجود ندارد، اما پرسشی که همچنان ذهن اهالی ورزش ایران را به خود معطوف ساخته این است که تا به کی باید ورزش ایران از دانش مدیرانی کارآمد و مسلط به زبان و حقوق بینالملل محروم باشند!
نمونه بارز این اتفاق را میتوان به حضور مهدی تاج در هیئت رئیسه کنفدراسیون فوتبال آسیا مشاهده کرد! البته مهدی تاج تنها مدیر ورزشی ایران نیست که به چنین دردی گرفتار باشد، مدیران ارشد ورزش ایران نیز به همین مشکل گرفتارند، به شکلی که رئیس کمیته ملی المپیک ایران و وزیر ورزش و جوانان هم به دلیل عدم تسلط کافی به زبان انگلیسی نیازمند حضور مترجم همزمان هستند تا متوجه شوند طرف مقابل چه میگوید و چه تفکری در سرش وجود دارد!
حتی از جمع هیئت اعزامی ایران به کنفدراسیون فوتبال آسیا چهار عضو که به عنوان مدیران عامل باشگاههای حاضر در لیگ قهرمانان شناخته میشوند هیچیک نه به زبان انگلیسی مسلط هستند نه با دانش حقوق بینالملل آشنایی دارند، در حالی که قرار است آنها برای دفاع از حقوق ورزش ایران به ملاقات دبیرکل کنفدراسیون فوتبال آسیا بروند!
شاید مدیران فوتبال ایران توانمندی روخوانی از یک متن انگلیسی را با مشقت فراوان داشته باشند اما معدود افرادی هستند که قدرت مباحثه و چانه زنی را داشته باشند، در شرایطی که چانه زنی و ممارست برای دفاع از حقوق فردی و گروهی، لازمه و اصل نخست برای پیروزی در یک مذاکره هدفمند است!
نکته تعمق برانگیز اینجاست که برخی از همین افراد چه فوتبال چه افراد شاغل در سایر فدراسیونهای ورزشی تلاش بیشائبه ای انجام میدهند که در مجامع بینالمللی صاحب کرسی شوند در حالی که شروط اولیه احراز این سمت را ندارند اما به لطف بستههای صنایع دستی و سوغات ایرانی موفق به ورود به مجامع بینالمللی میشوند.
به نظر میآید قبل از آنکه وزیر ورزش و رئیس کمیته ملی المپیک برای تغییر ساختار ورزش ایران به سمت تغییر اساسنامه گام بردارند باید تعریف درستی از یک مدیر بینالمللی را مشخص کنند تا به واسطه آن افرادی بتوانند پیشقدم شوند که تنها از روابط دیپلماسی سلام و خداحافظی را بلد نباشند و قدرت ارتباط گرفتن و چانه زنی را نیز داشته باشند.
نظر شما