نقوی، فاطمینژاد/
جامعه اسلامی امروزه بحرانهای بیسابقهای همچون زلزله، سیل، بحرانهای سیاسی و امثال آن را در چند ماه اخیر تجربه کرده است. امروزه فجایع در تمام جوامع از جمله جوامع اسلامی رو به افزایش است و چنین به نظر میرسد که با گذشت زمان، مخاطرات و بحرانهای تازهتری ظهور میکنند و ثبات و پایداری جوامع را در معرض فروپاشی قرار میدهند. دکتر تقی پارسامهر، عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) بهتازگی مقالهای را با عنوان «گذار به تمدن نوین اسلامی از طریق تاب آورسازی جامعه ایرانی در مقابل عدم قطعیتهای آینده» در هفتمین نشست اساتید منتخب علوم انسانی اسلامی با موضوع مطالعات نظری تمدن نوین اسلامی در مشهد ارائه داد که موضوع مصاحبه ما با ایشان در همین زمینه شد.
جناب پارسامهر! پرداختن به مباحثی چون «تابآوری» چقدر در پارادایم تمدن نوین اسلامی ضرورت پیدا میکند و نپرداختن به آن چه عواقبی از دیدگاه شما دارد؟
بحث تابآوری بیشتر در مورد سازههای فنی و اکولوژیکی بوده که بهتازگی به مباحث روانشناسی نیز راه پیدا کرده است. در چرایی ربط دادن مسئله تمدنسازی به تابآوری باید گفت اگر موقعیت مسئلهخیزی را در نظر داشته باشیم، جامعه به صورت پی در پی با شوکهای جدید روبهرو است. یک روز سیل، روز دیگری زلزله و یک روز بحران سیاسی، همه و همه این بحرانها توانایی تبدیل شدن به پدیدههای امنیتی را دارند که حتی در دورنمای آنها، استعداد تبدیل شدن آنها به جنگ خانمانسوز سوریه یا مسائلی چون فروپاشی دولت در عراق را باید برای خودمان در نظر داشته باشیم. تابآوری، رویکردی است که کمک میکند وقتی دچار یک بحران شدیم، به سرعت به تعادل و ثبات برگردیم. اگر جامعهای تابآوری نداشته باشد، هر شوک و هر نوع ناپایداری ممکن است سبب اتفاقات غیرقابل پیشبینی شود؛ مثلاً الآن در لیبی، جامعه دچار تضییع و فروپاشی شده و حتی بردهفروشی دوباره راه افتاده است. اگر شوکها بیایند و دائم جامعه را دچار ناپایداری کنند، زمینهای برای ثبات باقی نمیماند. تمدن امری بلندمدت است و ما بر همه عوامل سازنده آن اشراف نداریم و به یک معنا تمدنسازی امری تأسیسی نیست. یعنی اگر ما سیاستگذاری درستی در مورد زیرساختها انجام دهیم ولی روی مسئله تابآوری در برابر مسائل پیشبینی نشده کار نکرده باشیم، در مواجهه با شوکها نمیتوانیم خودمان را نجات دهیم. هرچند اندیشهورزی در تمدن مهم است ولی به این شرط که در زندگی عملی ما، جهتگیریهای ما به سمت تابآوری و ثبات حرکت کند.
چگونه میتوان تابآوری با یک دید مثبت در جامعه مطرح کرد در حالی که مسائلی از این دست سبب تلقی منفی میشوند؟
تابآوری را دو جور میتوان نگاه کرد. یکی از آنها نگاه تمدنی است. مثلاً به تمدنهای باستان که نگاه میکنیم، میبینیم چین کشوری بوده که شوکهای فراوانی به آن وارد شده است ولی این شوکها او را از پای درنیاورده و توانسته به حالت عادی نیز برگردد. شما به تمدن یونان یا روم که نگاه کنید، مثلاً روم کشوری بوده است که استیت داشته ولی ملت نبوده است، در مقابل آن یونان ملت بوده ولی استیت نداشته است، ولی چین کشوری بوده که هر دو اینها را داشته است. در مورد خودمان نیز یک قابلیت تاریخی وجود داشته که تا اینجا با وجود حمله مغولها و اتفاقات فراوان دوام آوردهایم. این قابلیت تاریخی نشان داده که در موارد مختلف و در شوکهای فراوانی ایرانیها حول یک مرکز و هسته مشترک جمع میشوند. خیلیها پیش از انقلاب فکر میکردند با روی دادن آن، ایران تجزیه خواهد شد ولی به خاطر قابلیت تابآوری و پیش آوردن بحث اسلام توسط حضرت امام(ره) این موضوع محور وحدت شد و جلو فروپاشی را گرفت.
تابآوری به عرصه سیاسی و بحث حکمرانی چه کمکی میکند؟
به لحاظ نظری و تئوریها، جوامعی که همواره درگیر شوک هستند، بهتر است از بحثهای سازه وارد شوند. کشورهایی که فجایع زیادی همچون زلزله داشتند روی این مسئله متمرکز شدند و از بحث تابآوری در مقابل زلزله و کار روی سازهها، به تابآوری در مسائل تربیتی و روان شناسی وارد شدند. حالا بحث تابآوری وارد عرصه پابلیک پالیسی و سیاستگذاری عمومی شده است و سعی به پاسخ به این پرسش دارد که تابآوری ما در عرصه حکمرانی چگونه باشد که اگر شوک وارد شود، سرمایه اجتماعی دوباره ترمیم شود. همین موضوع در بحثهای اکولوژیک و انرژی و امثالهم نیز قابل تعمیم است که باید به دنبال یک ظرفیت انطباقی و آداپتیو باشیم تا چنین ظرفیتی سبب تابآوری ما در مواقع شوک باشد. الآن بسیاری از کشورها هستند که روزانه تولید نفت فراوانی دارند ولی ظرفیتهای چندماهه برای ذخیره سوخت دارند تا در صورت بروز هر اتفاقی فرصتی برای بازسازی و بازگشت به حالت تعادل را داشته باشند. ما باید تابآوری جامعه را بالا ببریم؛ اگر جامعه از درون قوی باشد دولت از درون قوی خواهد شد.
تابآوری در عرصه سیاست عمومی چگونه در مصادیق عینی که ما در این حوزه با آن سروکار داریم میسر میشود؟
سیاستگذاری ما در یک میدان نیرو قرار گرفته که شرایط کوتاه مدت بر آن تأثیرگذار است. باید یک تغییر ریل انجام و تغییر راهبردی صورت گیرد و فقط به کوتاه مدت فکر نکنیم. ما فکر میکردیم اگر دولت و بازیگران عرصه سیاسی عوض شوند همه چیز درست خواهد شد، ولی این بیشتر ناظر به بازیهای انتخاباتی است. در بحث حکمرانی تا زمین بازی عوض نشود، سیاستگذاریها اثرگذار نیست. اگر حال را نگاه کنیم و بلندمدت را نگاه نکنیم حرف زدن از تمدن شوخی خواهد بود. باید قواعد زمین را تغییر داد؛ مثلاً در مورد انتخابات شعارهای انتخاباتی کوتاه مدت هر چند جذاب هستند ولی تعهداتی را به آیندگان تحمیل میکنند. اگر زمین بازی عوض شود ما از این مسیر وابستگی به گذشته که به کوتاه مدت ختم میشود، کم کم زمینه را برای تمدن سازی فراهم خواهیم کرد. تمدن چیزی است که در بلندمدت و از دل جامعه میجوشد و خنثی نبودن ما با چنین کنشیهایی که خنثی نیست زمینه را برای تمدنسازی که امری فرایندی است فراهم میکند.
این تابآوری چگونه میتواند وارد فضای سیاستگذاری ما شود تا گذر آن از نظریه به عمل را شاهد باشیم؟
ما به یک زبان جدید نیاز داریم که آشنازدایی کند. گفتمانهایی که تاکنون داشتهایم دیگر قدرت ندارند. برای خلق آینده و جهان جدید به زبان جدید نیاز داریم. مثلاً یکی از وجوه تابآوری، اعتقادات است. نوع نگاه جامعه به مباحثی همچون فاجعه، مرگ و زندگی مسائل اعتقادی است. سطح پیچیدهتری به اسم پیچیدگی مرکب وجود دارد که مثلاً در تبیین و تفسیر مسائل اعتقادی چون ساده زیستی خودش را نشان میدهد. سادهزیستی به معنای گرسنگی کشیدن و خالی بودن جیب نیست بلکه به معنای دوری از تکاثر است. در حالی که کسی که تولید کند و سرمایهگذاری تولیدی انجام دهد، تکاثر نیست بلکه کوثر است. این مفاهیم کژتابی دارند، یعنی استعداد برداشت نادرست در آنها وجود دارد. بازیگران عرصه سیاسی در ذیل این گفتمان تنفس میکنند. به نظرم در درجه اول باید این گفتمانها عوض شود و بعد ساختارها که خود جلوه گفتمانهای جدید هستند، خود به خود تغییر خواهند کرد.
نظر شما