مریم احمدی شیروان/
پس از رحلت رسولالله(ص)، مدینه النبی شاهد حوادثی سرنوشتساز بود؛ در این میان اما نقش تبیینی و تبلیغی حضرت صدیقه طاهره(س) درخور توجه و تأمل ویژهای است. در آستانه سالروز شهادت بزرگ بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا(س) تحلیل حال و هوای آن روز شهر پیامبر(ص) را با دکتر محمدحسن حاجیعلیمحمدی به گفتوگو گذاشتیم؛ او که دو کتاب «فاطمیت فاطمه و تاریخ» و «شهر گمشده؛ فاطمه چه گفت؟ مدینه چه شد؟» را در کارنامه تألیفی خود دارد، معتقد است «اگر چه اقدامات حضرت فاطمه(س) پس از رحلت پیامبر(ص) انقلاب نبود؛ چون آن حضرت نمیخواست جامعه جدیدی غیر از جامعه نبوی تأسیس کند، اما قیامی بود در مقابل ارتجاع عرب». دکتر حاجیعلیمحمدی را با تخلص شعریاش «زورق» میشناسند. او دارای دکترای مدیریت استراتژیک است و علاوه بر شعر و ادب، تحقیقات و تألیفات متعددی در حوزههای مدیریت، جامعهشناسی ، ارتباطات و تاریخ دارد.
* حضرت زهرا(س) در کانون رسالت و در دامان پدر و مادری آسمانی رشد مییابد و شخصیت ایشان شکل میگیرد، اما در جامعهای که ویژگیهای اجتماعی خاص خود را دارد؛ آن حضرت با چه چالشهایی در این جامعه مواجه بود؟
دین اسلام با ولایت و امامت تکمیل شد. برخی اعراب ایمان آوردند، اما بعضی مثل امویان اسلام آوردند اما ایمان نیاوردند؛ یعنی اینکه تسلیم پیامبر(ص) شدند و شهادتین را گفتند؛ چون احساس میکردند وارد مسیر جدیدی شده و درهای نو به روی جامعه عربی گشوده خواهد شد؛ آنها احساس کردند از این طریق میتوانند به فضای نوینی در زندگی خود برسند و این امر الزاماً به این معنا نبود که واقعاً به توحید، معاد، نبوت و امامت ایمان آورده و تصمیم گرفته باشند عدالت را برقرار کنند.
در هسته مرکزی این گروه بنیامیه قرار گرفته بود. آنها وقتی متوجه شدند که نمیتوانند از نظر نظامی بر پیغمبر(ص) پیروز شده و قدرت نوینی که اسلام ایجاد کرده بود را به استخدام آرزوهای خود در بیاورند، پس از جنگ خندق وارد جامعه اسلامی شدند و به ویژه بعد از فتح مکه و بعد از پیغمبر(ص) به سرداران سپاه اسلام در عصر فتوحات تبدیل شدند. به دلیل اینکه فقط نبوت پیغمبر(ص) را وسیله کسب قدرت خودشان دیدند.
در این موقعیت بود که نقش واقعی حضرت فاطمه(س) در تاریخ اسلام آشکار شد. بر این اساس، باید شخصیت و شاخصیت حضرت فاطمه(س) مورد توجه قرار بگیرد. از نظر شخصیت همه متوجه شده بودند حضرت فاطمه(س) مورد توجه ویژه خداوند و شخص حضرت رسول(ص) قرار دارند؛ طوری که حضرت رسول(ص) فرمودند: «فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی» ؛ هر که فاطمه را بیازارد مرا آزرده و بعد تأکید کردند :«مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ»؛ هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است؛ یعنی حضرت فاطمه(س) شاخص رضایت الهی است. به این ترتیب حضرت رسول(ص) از موقعیتهای مختلفی استفاده کردند تا شاخصیت حضرت فاطمه(س) را به جامعه معرفی کنند. در جریان حدیث کسا، مباهله با مسیحیان نجران و یا ماجرای قرائت آیه تطهیر به وسیله پیغمبر(ص) در مقابل منزل حضرت فاطمه(س) تأکید بر شاخصیت ایشان بود.
حالا که حضرت فاطمه(س) شاخصیت ویژهای پیدا کرد و رضایت او علامت رضایت الهی و رنجش او علامت آزار الهی شد، پس از رحلت پیغمبر(ص) حضرت فاطمه(س) قیام و اعلام کرد در مقابل انحرافی که انحرافات بعدی را در پی خواهد داشت و موجب گمراهی امت اسلامی خواهد شد، با تمام توان میایستد؛ همانطور که ایستاد و در این راه به شهادت رسید.
* حضرت فاطمه(س) پس از رحلت رسولالله(ص) چه نقشی را در راستای رسالت نبوی ایفا میکند؟ این نقش چه نسبتی با جایگاه ولایت علوی دارد؟
پنج تن مانند پنج نور هستند. نور وسیله تشخیص است؛ مانند نور آفتاب. نور وسیله تشخیص در عالم مادی است و به وسیله آن عناصر طبیعی، خوبیها و بدیهای طبیعی را تشخیص میدهیم. پنج تن نیز پنج نور هستند که به واسطه آنها مسائل و مباحث، بایدها و نبایدها، رواییها و نارواییهایی که در فراطبیعت شکل میگیرد، آشکار میشود.
بزرگترین نقش حضرت رسول(ص) نقش نبوت بود، البته ایشان نقش امامت هم داشتند. حضرت رسول(ص) مؤسس نظام سیاسی امامت در تاریخ اسلام بود، اما نقش نبوت نقشی بیبدیل است که هیچ فردی در مورد آن نمیتواند شراکتی با حضرت(ص) داشته باشد. حضرت رسول(ص) تلاش کردند که نظام سیاسی امامت را تأسیس کنند و مبدأ تاریخ مسلمانان جهان، نظام سیاسی امامت است. نقش حضرت علی(ع) احیای امامت پس از رحلت حضرت پیغمبر(ص) بود؛ آن حضرت اصل اساسی عدالت و آزادی را در نقطه کانونی پویشهای سیاسی خود قرار داد.
در این میان حضرت فاطمه(س) با صراحت در مقابل بنیامیه ایستاد و اعلام کرد که از نظام سیاسی امامت دفاع میکند، ولو اینکه در مقابل آنها دچار سختی و رنج شود یا بدنش به وسیله شمشیرهای آنها قطعه قطعه شود.
نقش ویژه امام حسن(ع) نشان دادن نقش امت در تاریخ اسلام است. امام حسن(ع) به این دلیل از قدرت کنارهگیری کرد که دارای امت نبود و کسی در این راه از او پیروی نمیکرد؛ چون کوفه از حالت امت بودن خارج شده و رو به اشرافیت قریشی و ارتجاع عربی آورده بود. و اما نقش ویژه امام حسین(ع) احیای تمام مواریث حضرت رسول(ص)، حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع) و امام حسن(ع) بود؛ امری که آن را با اهدای خون در راه حقانیت اسلام و پذیرش شهادت و قربانی شدن بزرگ نشان داد.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان تأکید کرد که نقش ویژه حضرت فاطمه(س) فاطمیت است؛ فاطمه یعنی جداکننده و فاطمیت یعنی جداکنندگی. حضرت فاطمه(س) سرنوشت اسلام ناب محمدی را از اسلام اموی و عباسی و در جهان امروز اسلام آمریکایی جدا و سرنوشت مدینه النبی را از مدینه العرب جدا کرد.
* جامعه پس از رحلت پیامبر(ص) چه نگاهی به حضرت زهرا(س) دارد؟ مواجهه آن حضرت با این جامعه چگونه است؟
جامعه اسلامی در حجاز پس از فتح مکه ترکیب ناهمگونی پیدا کرد؛ به این معنی که تا پیش از فتح مکه مسلمانان و اصحاب پیغمبر(ص) هم وحدت حقیقی داشتند، هم وحدت اعتباری. وحدت حقیقی به معنای اشتراک نظر، یعنی همه مسلمانان قبول داشتند که بتها ارزشی ندارند؛ آنها را از بین میبردند و تقدسی برای آنها قائل نبودند. وحدت اعتباری به این معنی که کل اصحاب پیغمبر(ص) از سوی لشکر قریش و حملات متوالی مکه در خطر بودند.
جنگهای حضرت رسول(ص) همه اطراف مدینه شکل گرفت؛ یعنی مدینه دفاع و مشرکین حمله میکردند، مانند جنگهای بدر، احد و خندق، اما بعد از فتح مکه هر دو وحدت از بین رفت. وحدت نظر از بین رفت؛ به این معنی که برخی از اصحاب پیغمبر(ص) گفتند خوب شد که قریش هم مسلمان شد؛ شخص فقیر در مدینه نمیتواند به اسلام کمکی کند، اما با مسلمان شدن ابوسفیان امکانات بسیاری در اختیار مسلمانان قرار میگیرد. بعضی از اصحاب هم بر این رأی بودند که تاکنون دشمن خارجی وجود داشت، اما اکنون این دشمن تبدیل به دشمن داخلی شده، تا حالا ابوسفیان در مکه نقشه میکشید و حالا در مسجدالنبی؛ پس به این نتیجه رسیدند که خطر افزایش پیدا کرده است. سلمان، مقداد، اباذر و بلال از این گروه بودند.
پس از رحلت پیغمبر(ص) انصار تصور کردند بخشی از اصحاب پیغمبر(ص) با قریشی که 20 سال با پیغمبر(ص) جنگ کرده، همگرا شدهاند و دنبال انتقامگیری هستند؛ پس باید در صدد دفاع از خود باشند. در سقیفه هم برای پیدا کردن امینی از بین خود جمع شدند؛ زیرا احساس میکردند برخی از اصحاب پیغمبر(ص) با قریش همگرا شده و میخواهند پس از پیغمبر(ص)، قدرت قریشی ایجاد کنند، نه قدرت اسلامی بر اساس ایمان و تقوا به خدا. ابابکر و عمر مطلع شده و با ابوعبیده جراح به جمع انصار رفتند و به آنها تضمین دادند که امنیت آنها را حفظ میکنند و مورد حمله قریش قرار نمیگیرند؛ در عوض آنها هم ریاستشان را قبول کنند که اینطور هم شد.
گروه سوم امویان بودند که بیش از 20 سال با پیغمبر(ص) ستیزهجویی کرده بودند؛ آنها وقتی دیدند از نظر نظامی نمیتوانند با پیغمبر(ص) هماوردی کنند، در نهایت تصمیم گرفتند اسلام بیاورند؛ در طول زمان هم اگر چه از بتپرستی خارج شدند، اما وارد توحید و خداپرستی هم نشدند. آنها تبدیل به افرادی شدند که امروزه به آنها سکولار میگویند و تنها اصالت طبیعت، لذت و قدرت در ذهنشان بود، اما چون وارد جامعه اسلامی شده بودند، مکنونات قلبی خودشان را ابراز نمیکردند و تبدیل به حزب مخفی سکولار شدند؛ حزب بودند؛ زیرا به دنبال قدرت بودند و درنهایت هم امپراتوری اموی را تأسیس کردند. مخفی بودند؛ چون سکولار بودند و نمیتوانستند عقاید باطنی خود را ابراز کنند.
در نتیجه پس از رحلت پیغمبر(ص) جامعه ناهمگونی به وجود آمده بود. اعتراض حضرت فاطمه(س) به آن افرادی که با حزب مخفی و سکولار اموی همگرا شده بودند، این بود که این کار موجب انحراف اسلام و نابودی نظام سیاسی امامتی است که به وسیله پیغمبر(ص) پایهریزی شده بود؛ علاوه بر آن سبب نابودی خودشان هم بود، زیرا اختلافات و شمشیرهای برنده به روی آنها کشیده خواهد شد که خود آسیبهای جدی میبینند. همانطور هم شد؛ ابابکر از صحنه حذف شد؛ سعد بن عباده و عمر به شکل مرموزی ترور شدند و عثمان در یک نقشه خیلی پیچیده به وسیله معاویه قربانی شد و تمام پیشبینیهایی که حضرت فاطمه مطرح کرده و گفته بود که پس از این به جای شیر از پستان حوادث خون خواهید آشامید، به وقوع پیوست.
نظر شما