یکی از معادلات مطرح در افکار بخشی از جامعه ایران هزینه چالش با غرب و طرح این سؤال بوده است که آیا اساساً نوع استقلالگرایی که بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی در برابر غرب داشته است، هزینههای بالایی را برای جمهوری اسلامی نداشته است؟ قائلین به این دیدگاه با نگاهی مقطعی و منفصل اغلب اصل چالش بین ایران و غرب را معطوف به دوران ما بعد انقلاب اسلامی و به ویژه واقعه تسخیر لانه جاسوسی یا سر دادن شعار مرگ بر آمریکا میدانند.
نگاهی به سیر تاریخی ارتباط ایران و تمدن غرب اما نشاندهنده استمرار این چالش در طول تاریخ لا وجود جابهجایی سطح و نوع این چالش است. بهعنوانمثال در جنگ اول جهانی و در عین اعلام بیطرفی ایران هر دو کشور آمریکا و انگلیس اقدام به اشغال ایران کرده که حاصل آن کشتار چند میلیون نفر از مردم کشور در اثر قحطی سالهای مذکور است. این در حالی است که بیشتر حاکمان قاجار از سیاست کرنش در برابر غرب پیروی میکردند؛ بهطوریکه در بخش مهمی از دوران حاکمیت این سلسله بخشهای مهمی از کشور در جنوب و شمال در اختیار دو دولت روسیه تزاری و انگلیس قرار داشت. این اتفاقی است که در جریان جنگ دوم جهانی تکرار و ایران در مدت چند روز از سوی دولتهای متفق اشغال شده و پادشاهی که دستنشانده غرب بوده برکنار و دولتهای اشغالکننده حکومت دیگری را بر ایران منصوب میکنند. در دورانی این چالش در قالب درگیری نهضت ملی شدن نفت متبلور میشود؛ زیرا درحالیکه اصلیترین شعار این نهضت افزایش عایدی ایران از درآمد سرمایه ملی خود است، دولت انگلیس با همراهی آمریکایی که اعتماد رهبر نهضت را نیز به خود جلب کرده، دست به کودتا زده و موجب استمرار دیکتاتوری پهلوی در کشور میشود. در همین حکومت است که چالشهایی مانند قانون کاپیتولاسیون بروز پیدا میکند که دعوای آن به تعبیر امام(ره) بر سر این است که اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید یا شاه ایران را ترور کند، حکومت ایران حق محاکمه وی را هم ندارد. البته این چالش پس از انقلاب اسلامی نیز ادامه دارد. تسخیر لانه جاسوسی، حمله به سکوهای نفتی ایران و سرنگونی هواپیمای مسافربری کشورمان نمونههایی از ادامه این چالش بهویژه در سالهای ابتدایی حیات انقلاب است. امروز نیز این چالش با تغییر در سطح در اشکال دیگری ادامه دارد، با این تفاوت که امروز این ایران است که به دلیل برخوردار شدن از قدرت نرم و سخت بالاتر نسبت به گذشته پهپاد جاسوسی آمریکا را سرنگون کرده و این کشور را از بخش مهمی از منطقه مانند یمن و سوریه خارج و مرزهای تقابل را برخلاف سیر تاریخی آن که همواره یکجانبه و تنها هزینه زا برای ملت ایران بوده است، به دریای سرخ و مدیترانه کشانده است. در واقع با مرور سیر تاریخی ارتباط ایران و غرب میتوان چنین نتیجه گرفت که با وجود فراز و نشیب در ارتباط حکومتها و دولتهای ایران با غرب، چالش بین ملت ایران و غرب نهتنها محصول انقلاب اسلامی یا شعار مرگ بر آمریکا نبوده است که در طول تاریخ استمرار داشته و انقلاب اسلامی تنها سطح و معادله هزینه-فایده این چالش را به نفع ملت ایران تغییر داده است.
نظر شما