پس از ورود کرونا به ایران، آن قدر نوشتههای گوناگون با ادعای نظریهپردازی دینی و خبردهی از آینده اعتقادی ایرانیان با عناوین «رنسانس معرفتی»، «رنسانس دینداری»، «چالشهای نوین دینداری در ایران»، «آجر شدن نان دینفروشان»، «شکست گزاره شفاخواهی از امامزادگان»، «جا ماندن روحانیون از پزشکان» و... نوشته و به اشتراک گذاشته شد که اگر بانی خیّری پیدا شود و هزینه شرکت گینس (Guinness World Records) را بپردازد، افتخار ثبت رکورد بیشترین نظریهپردازی در کوتاهترین زمان، برای ایران عزیزمان به یادگار خواهد ماند!
همه این یادداشتها در یک پیشبینی توافق داشته است و آن اینکه با ظهور این ویروس، دینداری ایرانیان دچار چالش بزرگی شده است و رنسانس عظیم اعتقادی در پیش خواهد بود، اما عنصری که روح همه این نگاشتهها و نظریهپردازیها فاقد آن بوده و هست، فقدان مطالعات تاریخ بیماریهای مسری و فراگیر در ایران و کنش اعتقادی مردم در مواجهه با چنین تهدیدهایی بوده است که به عنوان نمونه به تعدادی از آن اشاره خواهیم داشت:
در میان فهرست بالابلند بیماری فراگیر، هیچ کدام آنها به آنفلوانزای اسپانیایی (Spanish flu) بین مارس 1919 تا ژوئن 1920 نمیرسد. این بیماری بر اساس آنچه گزارش شده، 500 میلیون نفر (یکسوم مردم جهان در آن هنگام) در سراسر جهان را درگیر خود کرد و گفته میشود 50 تا 100 میلیون نفر را در جهان کشته است؛ یعنی 3 تا 5 درصد جمعیت انسان آن روزگار. آمار مرگومیر آنفلوانزای اسپانیایی در ایران را که مردمش دچار کمخونی و قحطی بودند، تا 5/2 میلیون نفر هم تخمین زدهاند.
آرنولد وینستون (Arnold Winston) در کتاب پرشیا مینویسد: با وجود اینکه بیماریهای عفونی مثل طاعون خیارکی، وبا و گونهای آنفلوانزا بین سالهای 1918 و 1920 دنیا را درنوردیدند، اما در پرشیا (ایران) همهگیر شدند و بیش از جنگ چهار ساله جان انسانها را گرفتند.
در ایران تقریباً هر ساله یک بار بیماری همهگیری خودنمایی میکرد، مثل وبای تبریز که حدود 700 سال پیش در زمان سلطان «اویس آلجلایر» همهگیر شد و 300 هزار نفر را از بین برد و یا در دوره تیموریان به قول «فصیح خوافی» مورخ ایرانی، چنان طاعون کشندهای آمد که از هر 200 نفر، یک نفر بیشتر زنده نماند.
دوره صفوی نیز گزارشهای فراوانی در این خصوص دارد، به گونهای که به گفته مورخان؛ هر بار وقوع بیماری واگیردار در شهری، 20 تا 30 هزار نفر را در قزوین، اردبیل، گیلان و همدان کشته است.
این فهرست بالابلند بیماریهای مُسری و کشنده این سرزمین را با گزارش «اعتمادالسلطنه» در خردادماه سال 1271 به پایان برسانیم.
«امروز شنیدم وبا در مشهد مقدس روزی هفتاد، هشتاد نفر را تلف میکند... شاید این مرض به جای دیگر سرایت نکند؛ اما کی حکم بکند و کی بشنود. انالله و انا الیه راجعون».
این نخستین بیماری خطرناکی نیست که پس از هزار و 400 سال ورود اسلام به ایران رخ داده است تا رنسانس نوبرانهای را با خود همراه داشته باشد، بلکه اتفاق تلخی است که سابقه فراوانی در تاریخ هزاران ساله ایران و جهان داشته و بایستی راههای آسودگی از آن را بیشتر بیاموزیم. اگر قرار بود هر بیماری فراگیر، بیش از آنکه آدمها را نابود سازد، عقایدشان را محو کند، بایستی تاکنون هیچ دین و مذهبی در جهان باقی نمانده باشد.
نظر شما