قدس آنلاین: یکی از مسائلی که کرونا با خود به همراه آورد، مواجه شدن انسان با وقتهای خالی و بدون برنامه خود در ایام قرنطینه بود. شاید اغراق نباشد که سختی این خانهنشینی اجباری برای برخی در روزهای پایانی قرنطینه، حتی سختتر از مواجه شدن با خود بیماری به نظر میرسید! بهخصوص برای کسانی که بیشتر وقت روزانه خود را در محل کار و بیرون از منزل به سر میبردند.
اما مسئله چه بود؟ چرا نشستن در خانه و گذراندن اوقات فراغت، برای بسیاری از ما این میزان کار دشواری شده بود؟ تا پیش از کرونا، بسیاری از ما آرزو میکردیم حجم کارهایمان اندکی کمتر شود تا بتوانیم ساعتی به تفریحمان برسیم، اما حالا ناامیدانه از خود میپرسیم آیا راهی برای رها شدن از سردرگمی و گیجی ناشی از ساعتها پرسه بیهوده در فضای مجازی هست؟
با دکتر سجاد مهدیزاده، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و... درباره اوقات فراغت و ارتباط آن با اندیشه شخص، گفتوگوی مفصلی انجام دادهایم که در ادامه بخش اول آن را میخوانید.
آقای دکتر! معیارهای انتخاب اوقات فراغت، تا چه میزان آگاهانه است و تا چه میزان تحت تأثیر محیط اجتماعی؟
ابتدا باید عرض کنم بین اوقات فراغت و سرگرمی تفاوت وجود دارد. اوقات فراغت آن بازههای زمانی است که ما از کار جدی و رسمی فارغ میشویم و به کار دیگری میپردازیم. چه بسا ممکن است کسی اوقات فراغت داشته باشد اما کارهایی که در آن بازه زمانی انجام میدهد کار سرگرمکننده نباشد و چه بسا کسی کاری انجام میدهد که جنبه سرگرمی برایش دارد. بنابراین سرگرمی فعالیتی است که در اوقات فراغت انجام میشود. پس اوقات فراغت منجر به یک بستر زمانی شده و سرگرمی فعالیتی است که در آن بستر زمانی انجام میشود.
اگر در اوقات فراغت بحث انتخاب باشد، باید گفت خیلی انتخابی نیست؛ مثلاً هر کسی با توجه به شغلی که دارد آخر هفتهاش یا تعطیل است یا خیر. اما وقتی در مورد گذران اوقات فراغت با روشهای سرگرمیزا بحث میکنیم، تقریباً انتخابی میشود. فراغت بستری است که ما در آن تلاش میکنیم به آسایشی متفاوت از بازههای زمانی پیش از آن برسیم.
پس سؤال را اینگونه میپرسم، سرگرمیهای ما چقدر انتخابی است؟
در سرگرمی دو بعد غیر اجباری بودن و لذتبخش بودن پررنگ است. اینکه ما چقدر سرگرمیهایمان را خودمان انتخاب میکنیم، برمیگردد به اینکه ما انسان را چگونه میبینیم. شاید بتوان گفت بسته به فرهنگها، شخصیتها و آدمهای مختلف، آگاهانه بودن متفاوت میشود. ابتدا تفکیکی بین آگاهانه و انتخابی قائل شویم. بعضی از مسائل آگاهانه نیست. فرد تفریح میکند برای اینکه در فرهنگی زندگی میکند که مردم این گونه تفریح میکنند. مثلاً فرد در روستایی زندگی میکند که تفریح مردم تماشای جنگ خروسهاست یا فرد در خانوادهای زندگی میکند که سرگرمی غالب آن خانواده میهمانی یا سفر است، در حالی که فرد اینها را انتخاب نکرده و بر او تحمیل شده است. اما گاهی هم انتخاب میکنیم؛ یک جوان یا نوجوان بخشی از اوقات فراغتش را انتخاب میکند که چگونه بگذراند. آگاهانه بودن را نباید صفر و یکی نگاه کنیم و بگوییم یا آگاهانه هست و یا نیست. بهتر است بگوییم نیمهآگاهانه. در روانشناسی اجتماعی هم این تعبیر وجود دارد. عمدتاً افراد کارهایشان را متأثر از دیگران انجام میدهند، این دیگران گاهی فرهنگ است گاهی خانواده و گاهی دوستان. اما بسته به شخصیت، فرهنگ و نوع خانواده، این آگاهانه یا غیرآگاهانه متفاوت است. مثلاً برای یک نوجوان بیشتر محیط دوستان به عنوان یک خرده فرهنگ تأثیرگذار است تا فرهنگ عمومی جامعه.
در نظریاتی که در حوزه اوقات فراغت مطرح میشود، بحث کالایی شدن اوقات فراغت وجود دارد، به نظر شما وضعیت سرگرمی در ایران تا چه حد به این سمت پیش میرود؟
فرهنگ جامعه ایران هم جدای از جوامع دیگر نیست، فرهنگ ایران ترکیبی از فرهنگ دینی، فرهنگ سنتی و فرهنگ مدرن است. بهخصوص در شهرهای بزرگ به واسطه توسعه رسانهها و فضای مجازی ما دچار یک فرهنگ غیربومی شدهایم. با توجه به اینکه فرهنگ عمومی در سراسر دنیا توسعه پیدا میکند و همه آدمها در جوامع مختلف فصل مشترک دارند، این کالایی شدن هم در همه جوامع به نحوی جاری میشود. در کنار این مورد، مسئله اقتصاد و کسب منفعت مالی هم در جوامع مختلف توسعه پیدا میکند. بنابراین خاصیت کالایی شدن هنر، فرهنگ و سرگرمی بهویژه در شهرهای بزرگ نمود بیشتری دارد.
این روند کالایی شدن را توضیح میدهید؟
صاحبان سرمایه سعی میکنند به یک منفعت اقتصادی دست پیدا کنند، این منفعت اقتصادی میتواند از یک کالای مصرفی یا از هنر و سرگرمی باشد. حتی کارکردی که ما از رسانه داریم برای کسب آگاهی و اطلاعات نیست، بلکه کارکرد سرگرمی دارد. تمام شبکههایی که فیلم پخش میکنند و یا مسابقات برگزار میکنند، برای ایجاد سرگرمی، تولید محتوا و از این طریق درآمدزایی میکنند؛ پس چون در جامعه ایران کسب منفعت مادی پررنگ شده و از سویی هم الگوهای سرگرمی برگرفته از فرهنگ غیربومی است، عملاً کالایی شدن را هم در پی دارد. البته از قدیم همواره پول پرداخت کردن برای سرگرمی وجود داشته اما اینکه غلبه پیدا کند نشانه دنیای جدید است.
در گذشته بچهها برای بازی در کوچه پسکوچهها دنبال هم میکردند، اما الان باید محیطی باشد که به این بچهها این خدمات را ارائه کند. الان بخش زیادی از هزینهکرد خانوادهها صرف سرگرمی میشود. صرف اینکه فیلم، بازی و اسباببازی بخریم. همه اینها بازار پیدا کرده است. البته دقت کنیم اصل اینکه یک نفر سرگرمی تولید کند و بفروشد به ذات بد نیست، مشکل این است که این امر تا جایی توسعه پیدا کرده که ما خیلی از سرگرمیهای بیهزینه قدیم را از دست دادهایم و رو آوردهایم به سرگرمیهای هزینهدار.
بخش زیادی از مغازههایی که غذا و نوشیدنی به دست مردم میرسانند کارکرد سرگرمی دارند. در حالی که تا همین چند وقت پیش، مردم غذا درست میکردند، میگذاشتند در سبدشان و میرفتند در فضای سبز آن را میخوردند. حالا حتی برای اینکه در خانه خودشان سرگرم باشند از بیرون غذا میگیرند و یا میروند رستوران!
یعنی آن غذایی که قرار بود دورهمی خورده شود و هزینهای نداشت امروز هزینه دارد. از یک سمت نیاز کاذبی است که تولیدکننده ایجاد میکند و از طرفی مردمی که نیاز به سرگرمی دارند مصرف میکنند. مثالش هم همین پارکهای آبی است. وقتی شما تبلیغ را در تلویزیون میبینید نیاز جدیدی به شما عرضه میشود که دیگر آن حالت استخر معمولی اقناعتان نمیکند.
این سرگرمیها چقدر ابعاد اجتماعی پیدا کرده است؟
الان سرگرمی یکی از ممیزات شخصیتی آدمهاست، آنها وقتی میخواهند نشان دهند مال کدام طبقه اجتماعی هستند و وضع مادی خوبی دارند، سرگرمی را انتخاب میکنند که مال طبقه خاصی است؛ یعنی سرگرمی تبدیل به عامل پرستیژ اجتماعی شده است. حتی لباس هم دیگر عاملی برای پوشش بدن و حتی زیبایی نیست، برای دیده شدن و شهرت است. اینها همه ثمره کالایی شدن است، یعنی اینکه فرد با فلان سرگرمی سرگرم شده است افتخارآمیز نیست، اینکه برای این سرگرمی باید هزینه سنگینی بدهد، جذابیت دارد، بنابراین از این صحنهها عکس میگیرد و در اینستاگرام میگذارد. قدیم برای اینکه مردم سرگرم شوند نیازی به امر بیرونی نداشتند.
در زمینه گزینههایی که پیش روی افراد برای سرگرمی است، به نظر میرسد تفاوتهای جدی با توجه به بستر جامعهای که فرد در آن زندگی میکند وجود دارد؛ مثلاً فردی که در اروپا زندگی میکند گزینههای بیشتری برای سرگرم شدن دارد تا فردی که در ایران زندگی میکند، این گزاره را تأیید میکنید؟
هر فرهنگی، شغلی، اقلیمی، سنی و جنسیتی سرگرمی متناسب با خودش را دارد. مشکلی که وجود دارد این است که از طریق تقلید میخواهیم به سمت هم شکل شدن حرکت کنیم. به واسطه توسعه فرهنگ تهرانی از طریق رسانه در جامعه، فردی که در روستا زندگی میکند هم همان الگوی تهرانی را اتخاذ میکند. قدیمها آدمها در ازدواج ملاک زیباییشناسیشان، افراد شهر و روستای خودشان بود. اما الان که تلویزیون و شبکههای مجازی هست باورهای جدیدی پیدا میکنند و آن باور برایش اصیل میشود.
بحث دیگر بحث ارزشی است؛ در برخی جوامع روابط جنسی کارکرد سرگرمی پیدا کرده است. طبیعی است که اینها در جامعه ایران محدودیت پیدا میکند. اگر الگوی تفریح و سرگرمی ما از جامعه خودش خارج شود طبیعی است که به علت نبود برخی زمینههای فرهنگی، نوعی احساس محدودیت در سرگرمی ایجاد میشود. مثال بارزش سفرهایی است که بخشی از ایرانیان به کشورهای دیگر دارند، آنها برای اینکه بتوانند جشنهایی را همراه با روابط جنسی آزادتر داشته باشند به ترکیه یا کشورهای عربی خلیج فارس و... سفر میکنند. پس بله! برای بخشی از ایرانیان گزینههای محدودتری وجود دارد، چون فرهنگ و سبک زندگیشان عوض شده است.
از نظر اسلامی مرز بین غفلت و سرگرمی چگونه مشخص میشود؟
در روایت ما چیزی با عنوان لهو و لعب وجود دارد که مثبت به آن نگاه نمیشود، خود اصل سرگرمی مذمت نمیشود اما چون بستر مناسبی است برای غفلت، ادبیات به کاررفته در مورد آن تند میشود. قمار نهی میشود، چرا؟ چون اختلالهایی در فضای اقتصادی ایجاد میکند. روایتهایی هم داریم که میگویند بخشی از زندگیات را صرف امور جدی روزمره و کسب معاش کن، بخشی را صرف روابط اجتماعی، زمانی را صرف عبادات و بخشی را صرف لذات حلال. پس سرگرم بودن از بعد لذتبخش بودنش در روایت ما وجود دارد. روایاتی که به لذت دعوت میشود، تبصرهای دارند؛ میگوید افراد باید بخشی از زندگیشان را به لذت و سرگرمی بگذرانند تا توانمند شوند و بتوانند در عرصههای دیگر موفقتر ظاهر شوند. بنابراین سرگرمیهایی میتوانند اینجا مفید باشند که به سایرعرصهها کمک کنند.
بسیاری از سرگرمیهایی که الان هست میتوانند کارکرد مثبتی داشته باشند. مثلاً گفتن و خندیدن بیهوده امری لهو است اما وقتی این در بستر خانواده تعریف میشود، نشستن مرد نزد همسرش از اعتکاف در مسجد رسول الله بالاتر میشود.
مشکل سرگرمی در جامعه ما این است که فرد، هدف مشخصی ندارد، با سرگرم شدن با هر کاری در حقیقت از هدف اصلی که برای آن زندگی میکند غفلت پیدا میکند.
نظر شما