قدس آنلاین: حسین حقیقی از خوانندگان مطرح و موفق چندسال اخیر کشور است که بیشتر آثار او، با موضوعات مختلف و متنوع اجتماعی و ملی-مذهبی، بر محور جامعه و متمرکز بر نهاد خانواده تولید و منتشر شده است. حقیقی همان طور که انتظار می رفت در ماه های کرونایی به مسائل جامعه بی توجه نبود و چند اثر موسیقایی دیگر با نام های «قرنطینه»، «بارونیم» و «آویشن» تولید کرد که هرکدام متناسب با حال و هوای این روزهای جامعه بودند و مورد استقبال نیز قرار گرفتند. با حقیقی درباره این سه اثر در روزهای کرونایی و نگاهش در موسیقی و انتظاراتش از مسئولین در حوزه موسیقی گفتگو کردیم که میخوانید:
• آقای حقیقی، شما در این ایام سه اثر خوب تولید کردید که مثل کارهای قبلی بسیار شنیدنی بودند. این کارها، مخصوصا اولین اثر از آنها یعنی «قرنطینه» چطور شکل گرفت؟
از روزی که اخبار و مردم از واژه قرنطینه استفاده میکردند، دیدم این واژه برای من هم به لحاظ ساختار کلمه و هم معنا و مضمون خاص و جالب است. برای همین دوست داشتم کاری با همین مضمون و کلمه داشته باشیم. کم کم وارد عید و ماجراهای تعطیلات و سپس زحمات کادر درمان شدیم و این ایده در ذهن من و آقای پرئی کامل شد. سعی کردیم در این اثر به خانواده های کادر درمان مان توجه و از آنها تشکر کنیم. ما تقریبا ۶-۷ سالی است که کارهای خانوادگی را آغاز کرده ایم و داریم با همین مضمون کار میکنیم.
من مدت هاست که در موسیقی اصرار و تمرکزم روی فضای خانواده است. هر اثری که با موضوعات مختلف منتشر میکنم سعی میکنم زاویه نگاهش به آن مسأله خانوادگی باشد. از همین جهت ماجرای کرونا و اتفاقی که داشت برای خانواده های کادر درمان می افتاد برای من جالب بود و خانواده کادر درمان محور این اثر قرار گرفتند؛ یک خانواده ای که یکی از اعضاء آن یا بعضا هردو، مرد و زن، مشغول کار در بیمارستان ها هستند و نه تنها نمیتوانند در کنار هم باشند و به خوشگذرانی بروند، بلکه جان شان هم در خطر است و دارند برای سلامتی مردم خطر میکنند. قرار گرفتن این پارامترها در کنار همدیگر ما را به کار قرنطینه رساند و نتیجه هم خوب شد.
* یکی از نقاط قوت در کارهای شما شعرهای خوب و بامضمون و قوی است. این دقت شما روی شعرها از کجا می آید؟ مخصوصا اینکه تبدیل بعضی مضامین و مفاهیم به شعر خوب و روان کمی سخت است.
در حوزه کاری ما مسئولیت اندیشه بر عهده شعر است. یعنی کلام است که این اثر را متفاوت میکند. در موسیقی ایرانی اساس کلام مهم است و آن است که اثر را بسیار خاص میکند. برخلاف کشورهای دیگری که بیشتر روی فرم و تکنیک تمرکز دارند، در کشور ما کلام حرف اول را میزند. ما در همه پروژه ها اول سوژه را انتخاب میکنیم، بعد سوژه را تبدیل به یک مسئله نیم خطی یا چند کلمه ای میکنیم و آن چند کلمه را پرورش میدهیم و تبدیل به شعر میکنیم. کاری که مشترکا با آقای سیدجواد پرئی بزرگوار شروع کردیم، از اثر «سلام به آینده» تا «ریحانه» و «حیفه تو نباشی»، «اینجا»، امسال هم «قرنطینه» و «بارونیم» و «آویشن»، آثاری هستند که همه در کنار هم و با همین مدل شکل گرفتند.
* برای نوشتن شعرها در یک اتاق می نشینید و آن را کامل میکنید یا به نحو دیگری؟
نه، من که شاعر نیستم و توانایی شعر گفتن ندارم. من سعی میکنم چیزی که در ذهن دارم را با اقای پرئی به اشتراک بگذارم و تا جایی که میتوانیم این دو نگاه را به هم نزدیک میکنیم؛ یعنی نگاه یک شاعر و یک خواننده. به یک نقطه اتصال میرسد، آن شعر شکل میگیرد. همین جا هم باید تشکر کنم از سیدجواد پرئی که من در هر پروژه شاید چهار ورژن از شعرهای ایشان را ادیت میکنم تا در نهایت به شعر نهایی برسیم. واقعا شاعران چنین حوصله ای ندارند و هرچقدر هم با آنها کلنجار بروی، ورژن بعدی متفاوت از قبلی نمیشود. آقای پرئی حوصله میکند و اجازه میدهد که این اتفاق بیفتد. باید همینجا حتما از دوستانم در موسسه «باریتون» تشکر کنم که در آن رفقای کاربلدی دارند تلاش میکنند و دست من را خیلی باز میگذرند و اجازه میدهند که روی کار تمرکز کنم. خیلی از موسسات مشغول در حوزه موسیقی اجازه این حجم از دخالت یک خواننده در پروژه را نمیدهند. ولی این رفقا تعامل خوبی با من دارند و اجازه میدهند مدت ها روی شعر و ملودی کار کنیم و این نتایج متاثر از زحمات آن هاست.
* یک نقدی که ممکن است به ذهن بعضی مخاطبان شما برسد این است که فضای کلی آثار شما شبیه هم هستند. آیا با این نقد موافق هستید یا اساسا این را یکی از نقاط قوت خودتان میدانید؟
چیزی که یک خواننده باید در ابتدای امر برای خودش ایجاد کند یک خصیصه و یا امضا است. فضایی که حسین حقیقی دارد ایجاد میکند باید در حوزه موسیقی تثبیت بشود. یعنی این فضاسازی که شما میگویید خیلی از آثار شبیه به همدیگر است، اگر این آثار شبیه کار دیگران بود یک ضعف بود، اما اگر این کارها شبیه به هم و مختص حسین حقیقی است، این یک اتفاق مثبت است و من
خوشحال میشوم اگر این را بشنوم. ولی اگر کسی بگوید این کار شبیه همه فضاهای قبلی است که تجربه کرده ایم، این یعنی شبیه به فلان موسیقی است. این اتفاق یعنی شباهت به خواننده های دیگر نباید بیفتد، اما شباهت به خود آدم یعنی من توانسته ام یک موفقیت را چندبار تکرار کنم. منتها یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن این که این اتفاق تا کجا ادامه پیدا میکند؟ تا جایی که تثبیت شود. الان یک طایفه می شناسند که حسین حقیقی دارد ژانر عاشقانه خانوادگی را جلو میبرد.
* حتی با موضوعات مختلف هم نگاهش به عنصر خانواده است.
بله. میخواهم بگویم خانواده یک ارگان کوچک از اجتماع است که هر اتفاقی که در جهان می افتد یک سر آن به خانواده برمیگردد. مثلا در بحث گرانی و اقتصاد اولین جایی که ضربه می بیند خانواده است، در بیماری کرونا یا انتخابات هم همینطور. همه جا موثر است و مهم ترین رکن جامعه اسلامی است. البته خانواده ها الان شکل و شمایل قدیمی را خیلی کم دارند و این بحران ماست. به همین دلیل من در کار شب یلدا اصرار داشتم برای کسانی که در جمع حضور پیدا نمیکنند، بخوانم. شب یلدا یک مراسم سنتی است که جمع شدن و دور هم نشستن آن سفارش اسلام هم هست و خیلی از مشکلات در همین دورهمی ها حل میشود. من اصرار داشتم به جای اینکه بگویم شب یلدا چه شب قشنگی است و انار قرمز داریم و این داستانها، مخاطبم را یک نفر از اعضا خانواده قرار بدهم که نمیخواهد به جمع خانواده بیاید. برای همین گفتیم حیفه تو نباشی. میخواهم بگویم موضوعات آثار من اینطوری انتخاب میشوند.
حالا اگر در حوزه خانواده ما تثبیت و شناخته بشویم، از آنجا به بعد وارد تنوع فرمی و تکنیکی هم میشویم. چون من در همین مدت در حوزه محتوا حرفهای متنوعی زده ام، اما خب محور آنها خانواده بوده است، اما درسالهای اینده وقتی آرام آرام این مدل از کار موسیقیایی به واسطه همین تکرارها شکل گرفت انشاالله سعی میکنیم فرم های دیگری را هم تجربه کنیم.
* منظورتان تنوع مضمونی هم هست؟
منظورم مضمون نیست. یک مثال بزنم؛ شروع کار محسن چاوشی و آلبوم هایش را گوش کنید؛ از خودکشی ممنوع و یک شاخه نیلوفر تا ادامه. خیلی از این آثار شعرهای در خوری ندارند و اشعار آنچنان شاخص نیست. مثلا «از اون بالا نگاه کردم، زمین منو صدا میزد، یکی میگفت بپر پایین، یکی تو قلبم جا میزد». منتها انقدر این حال و هوا را در همان سالهای اول تکرار کرد که به عنوان خواننده این ژانر تثبیت شد. ژانری که تلفیقی از پاپ و راک با همراهی یک صدای خشن است. این موفقیت ها پشت سر هم تکرار میشد و محسن چاوشی تثبیت شد. وقتی این اتفاق افتاد محسن چاوشی یکباره تغییر مسیر میدهد و به سمت شعرهای کلاسیک ما مثل حافظ و وحشی بافقی و شهریار میرود و می بینی که مخاطب باز هم این ها را گوش میدهد. منتها اگر از اول این شعرها را میخواند کسی گوش نمیداد. من فکر میکنم باید از تجربه ای که دیگران داشتند استفاده کنیم. خواننده ای که هرروز یک کار متفاوت از همه لحاظ منتشر میکند، مثلا یک روز یک کار اربعینی منتشر می کند و فردای آن یک کار شیش و هشتی، این باعث میشود که شما اصلا شناخته نشوی. مثل آدمی میشوی که هرچه به او بدهی میخواند. ولی اگر بتوانی نقطه تمرکزت را حفظ کنی و یک جایگاهی را تثبیت کنی، آن وقت مخاطب به سمتت حرکت میکند تا تو را گوش بدهد. آرام آرام وقتی قبولت کرد و گفت این خواننده مورد علاقه من است و من کارهای او را دوست دارم، حالا خواننده میتواند به هر مسیری که دوست دارد برود. البته این سلبریتی شدن هم آفاتی دارد که بحث های دیگری می طلبد.
* درباره قطعه «بارونیم» هم صحبت کنیم که به همدلی مردم در ایام کرونا اشاره دارد و واقعا شنیدنی است.
این کار سفارشی از دوستان موسسه آب و آیینه بود. اگر من متن سفارش دوستان را برای شما بخوانم فکر میکنید خیلی بعید است که به چنین شعری و فضای برسیم. اصولا دوستانی که سفارش میدهند باید به یکسری نکات توجه کنند. این را هم بگویم که سفارش اصلا چیز بدی نیست. اگر کسی کار سفارشی کند لزوما کار بدی نکرده و اتفاقا خیلی از خواننده های مشهور این کار را انجام داده اند و میدهند. مهم این است که آن سفارش با درونیات آن خواننده متضاد نباشد. مثلا یک خواننده هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی ندارد اما یک کار درباره انقلاب اسلامی به او میدهند تا بخواند، بعد که پولش را گرفت لگد بزند به همه کاری که کرده است. وگرنه وقتی سفارشی در راستای اهداف من باشد چرا قبول نکنم؟ این به نظر من ایراد ندارد.
در سفارش این اثر بحث همدلی و کمک مردم به همدیگر مطرح بود. ما با سیدجواد فکر کردیم و به این جمله رسیدیم که کجای دنیا رو میشناسی که اینجوری باشه؟ این چکیده همان مسائلی بود که دوستان مدنظر داشتند. در واقع سوژه مشخص بود و ما بعد از چند جلسه صحبت کردن به یک تعبیر نیم خطی رسیدیم که یک مقدار شاعرانگی در آن وجود دارد. برای همین گفتیم «کجا رو میشناسی که اینجوری باشه؟
کجا رو دیدی که این شکلی باشند؟». سید به خوبی این مضمون را تبدیل به شعر کرد و تبدیل به این کرد که «کجا رو دیدی مردمش اِنقدر دل نگرون حال هم باشند؟ هرکی به هر دلیلی افتادش، واسه کمک به هم همه پا شن؟».
* با توجه به مضامین و همچنین زبان کارها آیا نقد هم شده اید؟
یک نقدی این روزها خواندم که اینها شعر نیست و محاوره نویسی است و مشکل وزنی دارد و این حرفها. من معتقدم ما هرچقدر در حوزه ترانه به گویش معیار و محاوره نزدیک بشویم، تا جایی که مخاطب احساس کند دارد کاملا حرف زدن از کار میشنود، ما به موفقیت بیشتری رسیده ایم. برای من مخاطب و اعتقاداتم مهم است که با این قضیه تعارضی ندارد. اینکه مخاطب احساس کند حرفی که دیروز درباره آن شنیده است حالا تبدیل به یک شعر و موسیقی شده است، یک ویژگی مثبت است. ممکن است بعضی ها این طور نپسندند و بیشتر تکلف و کشف را دوست داشته باشند. حسین حقیقی فعلا دنبال این مسیر نیست. من دوست دارم پدربزرگ کارم به نوه هایش بگوید امشب با خودتان گوشی نیاورید و برایم چندان مهم نیست که چقدر شاعرانگی دارد.
البته توجه شما به خانواده باعث شده زبان موسیقی شما هم روان و نرم و مردمی باشد و این ویژگی خیلی خوبی است.
دوستان احساس میکنند ترانه ای ترانه است که در آن تکلف وجود داشته باشد. سلیقه و نظر من این نیست. کما اینکه خود همین سیدجواد پرئی غزلهای خیلی درجه یکی هم دارد. منتها من نمیخواهم وارد این فاز بشوم. این همه موسیقی در کشور شنیده میشود و هیچکس هیچ اعتراضی به آنها ندارد. ترانه های سخیفی که آدم های بزرگ در موسیقی کشور میگویند و میخوانند و هیچ کس به آنها نقد و نظارت ندارد. به عنوان مثال ترانه سرای محترم فرمودند «پسر نره غول همسایه، خواهرم تمهتای بی پایه، پدرم این مریض بی مایه، چقدر حرف دارم این روزا»! این ترانه را ببینید که همین الان در سایت های معتبر مجوز گرفته و منتشر شده است و هیچکس به چنین کاری نقد ندارد. این شعر دقیقا نقطه مقابل ما که به خانواده احترام میگذاریم قرار دارد. اینهمه بودجه فرهنگی به جای حمایت از آثاری که در تکریم خانواده است، در جاهای خیلی پرتی خرج میشود و این واقعا قابل قبول نیست که ما با سختی کار میکنیم.
* البته به خاطر قوت اثار شما نقدها به شما کمتر بوده و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفته اید. فکر میکنم نقد شما به عدم حمایت است.
ما در این کشور کلی نهاد موازی کار داریم. همه اینها در اصول و اهداف شان یک بندی درباره توجه به سبک زندگی ایرانی اسلامی دارند. کلی نهاد و ارگان و بودجه خرج این آثار میشود و این در حالی است که خود ما با حداقل بودجه ممکن آثارمان را تولید میکنیم. ضمن اینکه من خواننده ناشناخته ای نیستم و آلان یازدهمین سالی است که دارم کار میکنم و ترک بارونیم تقریبا هفتادمین اثری است که من خوانده ام. آثار مختلف در فضاهای مختلف را تجربه کرده ام و حالا مسیری را پیدا کرده ام که فکر میکنم باید در آن قدم بردارم. این مسیر اعتقاد شخصی من است. جمهوری اسلامی اگر از من حمایت نکند هم من در همین مسیر قدم برمیدارم. اینطور نیست که من چون در جمهوری اسلامی طرفدار دارم این مسیر را میروم. نخیر، مساله من اصلا جمهوری اسلامی نیست. مساله من انقلاب اسلامی است که واقعا در مظلومیت است. آن آرمان هایی که در ابتدای انقلاب مطرح شد الآن در مظلومیت است. تمام دغدغه من دفاع و حمایت از چیزی است که به آن اعتقاد دارم و کسی هم نمی تواند جلوی من را بگیرد و بگوید تو رانتی هستی و پول نفت را میگیری. اینطوری هم نیست و ما واقعا برگشت سرمایه داریم. یعنی با همین اندک آثاری که تولید کردیم خداراشکر آنقدر مخاطب داریم که در مجالس و محافل مختلف ما را دعوت میکنند و آن هزینه دوباره به مجموعه برمیگردد و ما آن را صرف تولید اثر میکنیم.
* یعنی کارهای موفق شما در چندسال گذشته هیچکدام حمایت دولتی و حکومتی نشده است؟
من حقیقتا در این سالها هر کاری تولید کرده ام، خودم کار را تولید کرده ام و وقتی آن اثر را به جاهای مختلف برده ام در اولین مواجهه آن اثر را از من خریداری کرده اند. این اتفاقی است که برای دیگران هم می افتد. ما هم مثل دیگر خواننده ها خصوصی کار میکنیم. چند اثر از مهدی یراحی به شما نشان بدهم که به ایشان سفارش شده و محصول فلان نهاد است؟ این مسیر بین همه متداول است. فقط چون یک خواننده با دیگران سبکی متفاوت دارد، همه شروع میکنند به زدن او. این چه کاری است؟ آیا ما برای آنها تهدید هستیم؟ اینکه ما به نهادی مثل خانواده توجه کرده ایم که تا به حال برای آن کمتر موسیقی خوانده شده است، چه تهدیدی برای دیگران است؟ ما آمده ایم و متمرکز بر نهاد خانواده موسیقی تولید میکنیم، اما حقیقتا هیچ حمایتی از ما نشده است. البته ما این مسیر را رسالت خودمان میدانیم. ضمن اینکه حمایت فقط مالی نیست. خوب است که بگویند این کار منتشر شد، من هم به انتشار آن کمک کنم یا من هم در موسسه ام که وظیفه اش همین کار است یک گوشه کار را میگیرم. فقط نشسته اند و در حال نقد کارهای دیگران است.
* حتی پروژه هایی که تعریف می کنند اکثرا با همان سلبریتی ها و آدم های مطرح و همیشگی است و سراغ امثال حقیقی ها نمی آیند.
والله من نمیگویم این کار را با حسین حقیقی انجام بدهید. ولی یک ذره از بودجه تان را به جوان هایی بدید که هرماه به من پیام میدهند که من میخواهم بخوانم، ولی کسی از من حمایت نمیکند. خود من هم نمیدانم آن ها را حواله به کجا بدهم. به یک بچه دبیرستانی یا دانشگاهی که واقعا استعداد خوبی دارد و دغدغه همین مسیر را دارد، چه بگویم و چه راهی را به او نشان بدهم؟ باید به او بگویم من هم یک روزی میکرون نداشتم؛ با دوربین صدا را ضبط میکردم، بعد صدا را از تصویر جدا میکردم و بعد خودم یاد گرفتم و با نرم افزار کار کردم و بعد دو سه تا کار را اینجور می خواندم و آرام آرام مطرح شدم، تو هم باید همین مسیر را بروی. خب چرا او هم باید مسیری که من با بدختی طی کردم را برود؟ او میتواند همین مسیر ده ساله و سخت من را در یکی دو سال طی کند. چرا کسی از آنها حمایت نمیکند؟ دلیلش این است که وقتی بودجه ای هم دارند دوباره به همان سلبریتی ها رجوع میکنند. چون اگر با آنها کار کنند برایشان رزومه میشود!
* موسسه «باریتون» برنامه ای برای تربیت استعدادها دارد؟
یکی از انگیزه های ما در موسسه همین حمایت از استعدادهای جوان است و اینکه هر سال بتوانیم استعدادهای جدید معرفی کنیم. هر نهادی که فکر میکند وظیفه دارد بسم الله، بیاید به کمک ما. انشاالله در این پروژه بزرگ بتوانیم کارهای موثری انجام دهیم.
نظر شما